درِ اینجا به روی همه باز است؛ پزشک، مهندس یا معتاد و کارتنخواب، فارغ از هر پست و مقامی، همه بر سر خوان کرم بانیان این هیئت کنار هم مینشینند و آبگوشتی را که آقاسید هر چهارشنبهشب با وضو و دعا بارمیگذارد، نوش جان میکنند.
سفرهداری در هیئت جاننثاران موسیبنجعفر (ع) فقط به چهارشنبهشبها ختم نمیشود. حالا بیش از سه دهه از برپایی اولین سفره اربعینحسینی در مسجد قدیمی محله پایینخیابان میگذرد. همهچیز آماده شده تا در ظهر اربعین که اتفاقا امسال با روز چهارشنبه مصادف شده است، از ۲۰ هزار عزادار حسینی به وقت ناهار پذیرایی شود. وسعت کار بهحدی است که گاه توزیع غذا تا بعد از اذان مغرب زمان میبرد.
در آستانه اربعین حسینی، قدیمیهای هیئت جاننثاران موسیبنجعفر (ع)، قصه شکلگیری هیئت و پهنکردن سفره و اتفاقات خوبی را که از پس این اتحاد و دورهمی داوطلبانه نصیب و روزی زندگیهایشان شده است، برایمان روایت میکنند.
محمدحسین حامدصباغ یزد، فرزند حاجی و سرپرست شصتوچهارساله هیئت، از گذشتههای دور میگوید: پدرم متولد سال ۱۳۰۱ است. وقتی پنجساله بود، همراه با خانواده از یزد به مشهد آمدند و در همین محله در همسایگی مسجد موسیبنجعفر (ع) ساکن شدند. این خیابان از همان سالها به محله یزدیهای مقیم مشهد معروف بود. حتی نام مسجد و هیئت هم وامدار سکونت یزدیها است، بهطوریکه پسوند «یزدیها» بر سردر مسجد از همان زمان حک شد.
به گفته او، هیئت متحده جاننثاران موسیبنجعفر (ع) نیز بر اساس اتحادی که یزدیها شکل دادند، نامگذاری میشود و از همان ابتدا قرار میشود که چراغ هیئت دستکم هفتهای یکبار روشن شود تا به این بهانه از حالوروز یکدیگر باخبر شوند و اگر گرهی هست، با یاری هم باز کنند. این شد که دورهمی چهارشنبه شبهای یزدیها در همین مکان برپا شد.
قصه برپاکردن دیگ آبگوشت چهارشنبهشبها به سالهای پایانی جنگ تحمیلی برمیگردد. اولینبار خدابیامرز حاجحسین خداداد یزدی نصیحتی کرد که بچههیئتیها آویزه گوششان کردند. او میگفت اگر میخواهید هیئت جان بگیرد و آدمها بیایند، فقط باید سفرهدار باشید!
چراغ اول را هم خودش روشن کرد و چند هفته اول را بانی و آشپز بود. از پنجاهشصت نفر شروع شد که بعد از مراسم عزاداری پای سفره مینشستند تا حالا که دستکم هر هفته برای ۲۵۰ تا ۳۰۰ نفر غذا تدارک دیده میشود. پدرانشان از منبرها و روضههای مرحوم شیخاحمد کافی در مراسم چهارشنبهشبهای هیئت گفته بودند.
حاجی تعریف کرده بود که در حرم با شیخاحمد آشنا شده و به اتفاق چند نفر از هیئتیها از او خواستهاند برای روضههای دهه محرم و چهارشنبهشبها به مسجد بیاید: پرسیدیم بچه کجایی؟ گفت کوچهزردی! گفتیم مسجد ما میآیی؟ گفت وسیله ندارم! مدتی را با درشکه دنبالش رفتیم و مدتی هم با دوچرخه و در نهایت همان دوچرخه را به خودش دادیم.
محمدحسین حامدصباغ یزد
پسر حاجی که حالا همه قدیمیترها از او بهعنوان سرپرست هیئت حرفشنوی دارند، میگوید: پیش از اینها، اعضای هیئت شب شهادت موسیبنجعفر (ع) دستهجمعی راهی حرم آقا میشدند و از آنجا برای ناهار منزل حاجمحمدآقای نصرآبادی که خودش هم بچههیئتی بود، میرفتند.
سال ۱۳۷۰ بود که قرار شد یک روز خاصی از محرم و صفر تعیین شود تا هر سال در همان روز برنامه گروهی تشرف به حرممطهر برگزار شود. قرعه بهنام «اربعین» افتاد و از همان سال اعضای هیئت روز اربعین برای عرض تسلیت راهی حرم حضرترضا (ع) میشوند و سفره ناهار دورهمی هم همان روز در مسجد موسیبنجعفر (ع) پهن میشود. سفرهای که هر سال بر برکت و وسعتش افزوده شد و هر رهگذر و زائر و مجاوری بدون هیچ قید و شرطی بر سر آن نشسته و از پلو و خورشتقیمه خوشعطر و لعابش تناول کرده است.
محمدحسین حامدصباغ یزد میگوید: سال اول ۱۵۰ کیلوگرم برنج طبخ شد که آن زمان علاوه بر بچههیئتیها، بهاصطلاح پنج دم هیئت (هر دم، دستکم ۱۰۰ تا ۱۵۰ سینهزن را شامل میشود) هم دعوت میکردیم که مهمان سفره موسیبنجعفر (ع) میشدند.
این شمار مهمان امسال به ۱۵۰ دم رسیده است و دستکم ۲ هزار کیلوگرم برنج، ۷۰۰ کیلوگرم گوشت و ۴۰۰ کیلوگرم لپه و ۴۰۰ کیلوگرم پیاز برای پذیرایی از عزاداران اباعبدا... الحسین (ع) تهیه، طبخ و توزیع میشود. علاوه بر ۱۵ هزار نفری که قرار است هیئت جاننثاران موسیبنجعفر (ع) میزبانیشان کنند، ۵ هزار نفر هم خود اعضای هیئت و خانوادهشان هستند که به آمار اضافه میشوند.
سال ۱۳۷۱ روزشمار هیئت برای جورکردن هزینههای طبخ غذا به سر رسیده بود. همه به تکاپو افتاده بودند که سفره اربعینشان چه خواهد شد؟! حاجحسین صباغ همان شب خواب میبیند که آقا موسیبنجعفر (ع) به مسجد آمدهاند و میگویند نگران هیچچیز نباشید، فقط چراغ اینجا را روشن کنید، بقیهاش با ما!
میگوید: همین هم شد و آن سال خدا میداند چطور همهچیز جفتوجور شد و پذیرایی آبرومندی از مهمانان شد. از همان زمان کمترین نگرانیای درباره هزینهها به دل راه نمیدهیم و نیت کردهایم سفره اربعین هر سال باید وسیعتر از سال قبل پهن شود؛ حتی اگر شده ۱۰ کیلوگرم برنج اضافه شود.
حاجمهدی صارم
مهدی صارم که بیشتر به آچارفرانسه هیئت جاننثاران معروف است، رابط بین هیئت و ستاد تبلیغات است. میگوید: برای اربعین امسال فقط هشتاد علم را دعوت کردهایم که در فضایی نزدیک به دو کیلومتر برای زیارت دستهجمعی بارگاه امامهشتم جلو مسجد گردهم میآیند و پس از تشرف نیز به صرف ناهار پذیرایی میشوند.
حاجمهدی شش سال بیشتر نداشته که برای خرید علم هیئت کنار حاجآقا شیپورچیان حضور داشته است. علم ۹ متری دستساز هیئت که در آن نقره و طلا به کار رفته است، حالا جزو علمهای پیشکسوت مشهد محسوب میشود.
چند سال پیش هم ساختوساز حسینیه را که به فضای مسجد اضافه شد، خودش برعهده گرفت و شبانهروز پای کار ایستاد تا برای آیندگان به یادگار بماند.
غلامرضا اسماعیلیمقدم
غلامرضا اسماعیلیمقدم، نوحهخوان هیئت، از کودکی شوق حضور در هیئت و مسجد را در دل داشته است. تجربه اولین نوحهخوانیاش به سال ۱۳۵۵ برمیگردد. میگوید: اوایل جنگ بود و درحالیکه پدرم به رحمت خدا رفته بود، مادرم بیمار شد و باید عمل جراحی میشد.
با عکسهایی که بیمارستان به دستم داد، پیاده از بیمارستان امامرضا (ع) راهی حرم شدم. روبهروی حرم و پنجره فولاد نشستم. خیلی ساده شروع به درددل کردم که «آقاجان، نگاه کن به این عکسا؛ فردا قراره ننهم رو عمل کنن. خودتان مِدنِن که مو جز ننهم کس دیگهای نِدِرُم. نوکر بابات هم هستُم! یه آقایی کن، نِنَهمو شفا بده. مُرُم کار مُکُنُم یه گوسفند مِخَرُم مُدُم به نیازمندا! فقط فردا نَنَهم خوب بشه.»
فردا مادرش مرخص شد، اما دکتر معالج متوجه اتفاق عجیبی شده بود: دستم را محکم گرفت، پرسید راستش بگو دیروز کجا رفتی؟ ماجرا را برایش گفتم. او هم گفت حالا هم با مادرت برو حرم و از آقا تشکر کن!
سیدجواد میروکیلی
طعم و مزه آبگوشت و پلوقیمه آقاسید زبانزد همه کسانی است که در این سالها پای سفره هیئت جاننثاران موسیبنجعفر (ع) نشستهاند. سیدجواد میروکیلی مانند سایر همهیئتیهایش از برکت این اتحاد میگوید: یکی از شبهای هیئت بود که حاجیگلکار از قدیمیها آمد آشپزخانه و پرسید غذا چیست؟ گفتم استانبولی! گفت چهلپنجاه نفر از هیئتی دیگر هم به مهمانان اضافه میشوند، غذا کم نیاید. گفتم نگران نباش حاجی، کم نمیآید!
آنشب حاجی فشار زیادی را تحمل کرد و نهتنها غذا کم نیامد، بلکه اضافه هم ماند! دستش را نشان میدهد که هنگام آشپزی دچار سوختگی بدی میشود، اما الان اثری از آن نیست.
آقاسید از مادر مرحوم حاجی صباغ به نیکی یاد میکند که همسایه روبهرویی مسجد بودند و چهارشنبهشبها هر کموکسری برای آشپزی بود، این خانواده با همه وجود برایشان تأمین میکردند.
*این گزارش پنجشنبه ۹ شهریورماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۱۸ شهرآرامحله ثامن چاپ شده است.