مگر میشود جای خالی پدر را با چیزی پر کرد؟ پدر که نداشته باشى، هیچکس نمیفهمد که در دنیا چه بر تو میگذرد. پدر که نداشته باشى، هیچکس درک نمیکند که پشت هر لبخندت، چندهزاربغض پنهان شده است. پدر که نداشته باشى، نباید از کسی، انتظارى داشته باشى. محکومى به اینکه خودت مرد زندگیات باشى.
هشت سال گذشت از روزهایی که ضایعه جانباختن جمع زیادی از حاجیان بیتالله الحرام در سرزمین منا، دل هر آزادهای را به درد آورد. خانواده حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حاججواد نمازیمکی نیز هشت سال است در غم ازدستدادن عزیزشان سوگوارند. هرچند معتقدند مرگی از این زیباتر نمیتوان تصور کرد، فقدان پدر در خانواده، ضایعه دردناکی برای آنها بهجاگذاشته است که فراموششدنی نیست.
آسیه برخانی، همسر قربانی مشهدی حادثه منا از یکسال تنهایی و دلمردگی خود و فرزندانش میگوید: دولت سعودی تاکنون نتوانسته متناسببا شأن و جایگاه آن مکان مقدس، امکانات برگزاری حجی باعزت و احترام را برای مسلمانان فراهم کند. این موضوع نیاز به اثبات ندارد، اما ما توقع داریم که مسئولان خودمان، علت موضوع را پیگیری کنند تا حداقل تسکینی بر درد خانوادههای داغدار باشد.
فاجعه منا حادثهای نیست که بتوان از آن بهسادگی عبور کرد. اتفاقی که رخ داد، توهین به همه مسلمانان است. باتوجهبه اینکه دولت سعودی بهعنوان عامل اصلی این واقعه، تاکنون پاسخگو نبوده و ضعیف عمل کرده است، مطالبات خانواده شهدای منا باید ازطریق دادگاههای بینالمللی و حقوق بشر پیگیری شود. البته انصافا تاکنون مسئولان بنیاد شهید، خانوادهها را تنها نگذاشتهاند و به همه داغدیدگان سرکشی میکنند. توقع داریم مسئولان و بهویژه سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، شهدای فاجعه منا را مانند سایر شهدای کشور ببینند.
۲۰ سال با همسرم زندگی کردم و حاصل زندگی ما یک دختر و دو پسر است. دخترم ازدواج کرده و یک نوه داریم. دو پسرم، یکی سال دوم دانشگاه است و دیگری، کلاس نهم.
پسران بیشتر از هر کسی در زندگی، به پدر نیاز دارند. متاسفانه من نمیتوانم جای پدر را برای پسرانم پر کنم، اما خوشبختانه خانواده همسرم بهخصوص عموهای بچهها توانستهاند تاحدودی این نقش را برایشان ایفا کنند. آنها در این یکسال، هیچوقت ما را تنها نگذاشتهاند و پسرانم نیز توانستهاند با تکیه بر حمایت آنها دوری و هجران پدر را تاحدودی تحمل کنند.
حاجآقا نهتنها شریک و همراه واقعی زندگیام بود، بلکه استادی تمام و کامل در فرازونشیب زندگی و الگویم به شمار میرفت. من درس زندگی از او میآموختم. او با رفتنش در حج سال ۱۳۹۴ غمی فراموشناشدنی برای ما باقیگذاشت.
همسرم ارادت خاصی به حج و زیارت خانه خدا داشت و برای بار دوازدهم بود که مشرف میشد. اینبار بهدلیل اینکه دوتن از روحانیون کاروان نتوانسته بودند، در این حج حضور پیدا کنند، به او پیشنهاد این ماموریت داده شد و ازآنجاکه ایشان عشق خانهخدا را در دل داشت، بیچون و چرا پذیرفت و راهی شد. او همراه با کاروان نیشابور عازم حج شد.
با گذشت یکسال از وقوع این حادثه، هنوز باورش برایمان سخت است که حاجآقا دیگر کنارمان نیست. تاثیر این حادثه تا جایی بود که تا چند ماه اول، دخترم و پسرانم دچار مشکلات روحی شدید شده بودند و نمیتوانستند زندگی آرام و عادی داشته باشند. هنوز که هنوز است، در غم ازدست دادن عزیز خود، به آن طرز فجیع، نالان و گریانیم.
روز عید قربان اضطراب عجیبی سراسر وجودم را گرفته بود. هرچه با حاجآقا تماس میگرفتم، تلفنش را جواب نمیداد
روز عید قربان سال گذشته به باغ رفته بودیم. یادم است آن روز اضطراب عجیبی سراسر وجودم را گرفته بود. هرچه با حاجآقا تماس میگرفتم، تلفنش را جواب نمیداد. آخرین باری که با او صحبت کردم، شب قبلاز عید قربان بود. محال بود که تلفن من را پاسخ ندهد. حتی اگر جلسه بود و امکان پاسخگویی نداشت، حتما ازطریق پیامک، مرا از حال خود باخبر میکرد. شب قبل که تلفنی با او صحبت کردم، گفت: فردا ساعت۹ صبح به بعد با من تماس بگیر؛ چون قرار است ابتدا خانمها و بعد آقایان حاجی را برای انجام اعمال حج به منا ببریم.
از ساعت ۹ صبح، گوشی تلفن دستم بود و تا ۲ بعدازظهر دائم با او تماس میگرفتم، اما متاسفانه فقط بوق آزاد میخورد و کسی پاسخگو نبود. ساعت۲ روز عید قربان، خبر وقوع حادثه منا را از تلویزیون شنیدم. درحالیکه در بهت و اندوه فرورفته بودم و نمیدانستم که چه باید بکنم، مدام با تلفن وی تماس میگرفتم و پیام میدادم، اما جوابی دریافت نمیکردم.
فقط خدا میداند که در آن روز بر خانوادههای شهدای منا چه گذشت. بلافاصله تلویزیون را خاموش کردم. نمیدانم چرا از واقعیت فرار میکردم. حتی تصورش را هم نمیکردم که حاجآقا هم جزو حادثهدیدگان این اتفاق باشد. تا ساعت۵ بعدازظهر نگذاشتم بچهها از دلواپسی من خبردار شوند. ساعت ۵ برای اقامه نماز به مسجد محله رفتم و نمازم را خواندم.
به خانه برگشتم و خواستم کمی استراحت کنم که یکباره صدای جیغ و شیون دخترم بلند شد. در اسامی اعلامشده از تلویزیون، نام او به عنوان اولین فرد بهشهادترسیده اعلام شده بود. تا آمدم ببینم چه اتفاقی افتاده، دیدم دخترم بیتاب و ناآرام بر زمین افتاده و گریه امانش نمیدهد. او اسم پدرش را در زیرنویس تلویزیون جزو اولین شهدای منا دیده بود. ازآنجاکه خانواده من و حاجآقا در کاشمر بودند، به اقوام و خویشانی که در مشهد ساکن بودند، زنگ زدم. همه به خانه ما آمدند و همه با هم در این سوگ بزرگ، شریک شدیم و عزاداری کردیم.
باوجودیکه نام حاججواد نمازیمکی، جزو اولین شهدای این فاجعه اعلام شد، آخرین نفری بود که پیکر پاکش به مشهد بازگشت. تقریبا ۲۰ روزی زمان برد تا جنازه او را به ما تحویل دادند. تمام این ۲۰ روز با اداره حج و زیارت و ادارههای ذیربط در تماس بودیم و چشم از تلویزیون برنمیداشتیم تا بلکه خبری بگیریم. وقتی تصاویر بیشتری در رسانهها پخش میشد، عمق فاجعه و ناتوانی مسئولان سعودی در برگزاری مناسک حج برایمان نمایانتر میشد. ازآنجاکه او جزو خادمان حرم امام رضا (ع) بود، در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
شیما نمازی، دختر جواد نمازیمکی میگوید: سال گذشته قرار نبود پدرم سفر برود، اما دو روحانی کاروان به دلایلی نتوانستند به حج مشرف شوند و از پدر خواسته شد در سفر حضور داشته باشد. او نیز با موافقتش به ندای خداوند لبیک گفت و رستگارشد.
پدر از آذرماه۱۳۸۱ بهعنوان خادم افتخاری در بخش کفشداری کشیک پنجم توفیق خدمت به زائران امام رضا (ع) را یافت. ایشان علاقه وافری به امام هشتم (ع) داشت و میگفت: هر چه دارم از این امام همام است. به ما توصیه میکرد حتی نمک غذایمان را از
حضرت رضا (ع) بخواهیم.
پدر به اعضای کاروان نیز سفارش کرده بود: اگر اتفاقی برایم افتاد، من را در مکه دفن کنید و اگر فرزندانم خواستند پیکرم به ایران برگردد، جنازهام را بازگردانید. روپوش سبز خدمتم در کفشداری را نیز که متبرک به خاک کفشهای زائران امام هشتم (ع) است، با من دفن کنید. به وصیتش عمل کردیم و آن لباس را همراه او خاک کردیم.
با ادامه تحصیل در مقطع دکتری، میخواست به فرزندانش بیاموزد کسب معرفت، ضرورتی همیشگی است. پدر، پایاننامه دکتری اش را با موضوع «موانع اجرای احکام» قبلاز عرفات به پایان رسانده بود که همراه دیگر وسایلش به دست ما رسید. قرار است این پایاننامه تبدیل به کتاب شود. همسفرهای پدر میگفتند با اشک و دعا و استغاثه شب را به صبح رسانده و نالههای شبانهاش چنان جانسوز بوده که دیگران همراه او اشک میریختند.
در اسامی اعلامشده از تلویزیون، نام او به عنوان اولین فرد بهشهادترسیده اعلام شده بود
حجتالاسلاموالمسلمین حاج جواد نمازیمکی سال۱۳۴۲ در روستای مکی از توابع بخش کوهسرخ کاشمر و در خانوادهای متدین و مذهبی متولد شد. هرچند پدر ایشان در کسوت روحانیت نبود، بهدلیل اشرافداشتن بر مسائل دینی در نبود روحانی در محل، به بیان احکام شرعی میپرداخت.
فضای معنوی خانواده، زمینه را برای ورود حاججواد به حوزه علمیه کاشمر در سال۱۳۵۹ فراهم میکند. عطش علم، وی را به حوزه علمیه کهن مشهد و جوار امام مهربانیها
حضرت ثامنالحجج (ع) میکشاند و در سال۱۳۶۰ وارد مدرسه علمیه امام محمد باقر (ع) میشود و درکنار تحصیل به تدریس نیز میپردازد.
آن مرحوم بهترین و بابرکتترین دوران تحصیل خود را سنوات حضور در این مدرسه میدانست و میگفت: بنیه علمی من به برکت تدریس در آن مدرسه است. وی همزمان با تحصیل در حوزه و چند مرحله حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، از ادامه تحصیلات کلاسیک و دولتی غفلت نکرد و پساز گرفتن مدرک دیپلم، وارد دانشکده الهیات شهید مطهری دانشگاه فردوسی مشهد شد و کارشناسی و مقطع ارشد را در رشته فقه و مبانی حقوق به پایان رساند. پایاننامه ارشد وی با موضوع «حقوق کیفری- حدود و قصاص در مذاهب خمسه»، چنان علمی و محققانه نگاشته شد که ازطرف وزیر وقت ارشاد به عنوان پایاننامه برتر معرفی شد و لوح تقدیر دریافت کرد.
او پساز پایان تحصیلات سطح، ۱۰سال نیز به دروس خارج فقه و اصول مشغول بود و همواره در امتحانات عمومی حوزه علمیه خراسان رتبه ممتاز را کسب میکرد. پساز وقفهای که در تحصیل ایجاد شد، در دوره دکتری دانشگاه فردوسی، شرکت کرد و با نمره ۱۸ و ۶۲ از عهده امتحان جامع برآمد.
مرحوم نمازی از سال۱۳۶۷ همکاری خود را با دادسرای ویژه روحانیت خراسان شروع و پساز چند سال در این مجموعه بهعنوان دادیار انجام وظیفه میکند که این خدمت تا قبلاز تشرف ایشان به حج اخیر، که باید آن را حجتالوداع نامید، ادامه داشت. علاوهبراین چند سالی نیز بهعنوان مستشار در دادگاه تجدیدنظر استان بهصورت نیمهوقت خدمت کرد.
آن عزیز درکنار کارهای قضایی از کار علمی و فرهنگی غافل نبود و همواره به تدریس ادبیات عرب و فقه در حوزه و دانشگاههای مختلف میپرداخت و پنج سال نیز عضو هیئت علمی دانشگاه بود و چندین سال به تدریس کارآموزان قضایی اشتغال داشت.
آن مسافر الیا...، باوجود مشغلههای قضایی و علمی از کارهای اجتماعی غافل نبود. کسانی که وی را میشناختند، از او بهعنوان یک «عالم عامل» خیر یاد میکنند. وی از سال۱۳۸۲ مفتخر به خدمت به زائران امام رئوف در کشیک پنجم کفشدارها میشود و در بعضی از مراکز مذهبی ازقبیل بیتالمجتبی (ع)، مدارس فرزندان، مساجد و تکایای محل خدمت میکند.
مرحوم حاجشیخ جواد نمازی، سالهای متمادی به خدمت به زائران حرم امن الهی و عتبات عالیات مفتخر بود و سرانجام در عید قربان۱۴۳۶ درحال احرام و با لبان تشنه و انجام خدمت به عبادالرحمان به دیدار معشوقش شتافت.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۴ شهریور ۹۵ در شماره ۲۱۲ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.