روزگاری خشت به خشت مسجد جامع شهرک شهیدرجایی، با دستهای زحمتکش و پینهبستۀ کشاورزان بالارفته بود. مکانی که هنوز هم تک دیوار کاهگلی بهجای مانده از روزگار قدیم مسجد، نشان از تلاش همین کشاورزان دارد.
۸۸ کشاورزی که با کمک اندک ارباب «قلعه ساختمان» که با نام «مؤمنی» شناخته میشد، دیوارهای اولین مسجد را بالابردند و سقف چوبی بر آن گذاشتند تا سر هر ظهر با شنیدن اولین ا... اکبر داس و بیلشان را سر زمین بگذارند و به جماعت زیر همین سقف نماز بخوانند.
با اینکه امروز دیگر خبری از آن کشاورزان قدیم نیست، داستان خشتگذاری آنها برای ساخت این مسجد که از همان روز اول نام «جامع» را به خود گرفت، هنوز دهان به دهان میچرخد و خیلی وقتها هم خدابیامرزی نثار آن کشاورزان میشود که از سهم زمینهای خود مسجدی بنا کردند.
براساس آنچه قدیمیهای «قلعهساختمان» به یاد دارند، قبل از سال ۱۳۴۰ مسجدی در قلعه وجود نداشت. با اجراییشدن طرح اصلاحات ارضی، کشاورزان که ساکنان اصلی محل شناخته میشدند، تصمیم میگیرند دیوارهای اولین مسجد را در زمین خودشان بالا ببرند.
یکی از این کشاورزان مرحوم «اسدا... حسینی» بود. کسیکه قبل از اینکه مسجدی در قلعهساختمان باشد، منزلش محل اصلی مراسمهای مذهبی اهالی بود. او سالهاست به رحمتخدا رفته، اما این روزها عزیزا...، پسرش به نیابت از او عضو هیئتامنای مسجد است.
همان کسیکه برای آگاهی از تاریخچۀ مسجد جامع شهرکشهیدرجایی اکنون سراغش رفتیم تا از ۸۸ کشاورز بشنویم و کتیبهای که بعد از ساخت مسجد نوشتند و به یادگار در آن گذاشتند.
عزیزالله حسینی از آن روزهایی برایمان میگوید که پدرش از ریشسفیدان قلعهساختمان بود و روزگاری را برایمان ترسیم میکند که کشاورزی پیشۀ اصلی مردم قلعهساختمان بود. او در توصیف همۀ اینها میگوید: مرحوم پدرم زمینهای زیادی در این محدوده داشت.
خودش همیشه در خاطراتش تعریف میکرد که روزگاری کل قلعهساختمان ۸۸ ساکن اصلی داشت که همه از بیخ کشاورز بودند و در میان آنها تنها ۱۰ الی ۱۵ نفر بودند که کارگری کشاورزان را میکردند.
وضع کشاورزان خوب بود. ارباب قلعه هم آدم بدی نبود. اما هیچ خبری از آب، برق، گاز و مسجد نبود. بهخاطر همین کشاورزان مراسم مذهبی خودشان را در خانهها برگزار میکردند. خانۀ ما هم که آنزمان داخل خیابان روبهرویی مسجد جامع فعلی (حر ۱۱) بود، یکی از مکانهای اصلی مراسمهای مذهبی بود.
خوب یادم هست، شبهای قدر، محرم و صفر چراغ نفتی و توری را در همۀ اتاقها روشن میکردند و عزاداران دورتادور چراغ احیا میگرفتند. نوحه میخواندند و سینهمیزدند. بعد از مدتی، یعنی درست بعد از اجراییشدن طرح اصلاحات ارضی، کشاورزان دور هم جمعشدند و تصمیمگرفتند مسجد بسازند.
فهمیدن اینکه کشاورزان در آن زمان با چه قصد و نیتی شروع به ساختن مسجد کردند، اصلا کار سختی نیست. حسینی در ادامۀ حرفهایش به نیت خیر کشاورزان اشاره میکند و ادامه میدهد: همۀ کشاورزان فقط یک نیت داشتند و آن ساخت مسجد بود.
با همفکری بخشی از زمینهایشان را که روی هم رفته حدود ۷۰ متر میشد، تسطیح میکنند و ساخت مسجد را آغاز میکنند. این ۸۸ نفر با وجود مشغلههای فراوان کار کشاورزی، خودشان عملگی (کارگری) مسجد را میکردند. به این صورت که روزانه هر کشاورزی که کارش سبکتر بود، چندساعت ساختوساز را برعهده میگرفت.
البته ارباب قدیم آقای مؤمنی هم همراه کشاورزان بود و ازنظر مالی کمکهایی کرده بود. با همین روش در کمتر از یکسال ستونهای مسجد بالا رفت و بنای مسجد در محل پیدا شد.
پسر اسدا... حسینی در ادامه تعریف میکند که وقتی مسجد با دیوارهای کاهگلی و سقف چوبی کاملشد، آیتا... بروجردی را آوردند برای افتتاح. نامش را هم گذاشتند مسجد جامع. او میگوید: خاطرۀ ساخت این مسجد آنقدر برای کشاورزان شیرینبود که این ۸۸ نفر، ساخت چندینمسجد دیگر را شروع کردند.
مساجدی واقع در حر ۱۳ ممیز ۳۴، حر ۵۸، حر ۶۰ و کنهبیست ازجملۀ همینهاست. زمین مسجد و توابع آن با اجازۀ حاکم شرع از قرار ۱۳۰ تومان تا مدت ۱۰ سال اجاره شد و مالالااجاره باید صرف اطعام زائران حضرت رضا (ع) گردد و بعد از اتمام مدت، مجدداً به مبلغ عادلانه از حاکم شرع اجاره شود.
نوشته با «بسما... الرحمن الرحیم» شروعشده و روی سنگی سیاه به قطر ۳ الی ۴ سانتیمتر حک شده است. این سنگ همان کتیبه است که کشاورزان آن را همزمان با ساخت مسجد جامع نوشتهاند و رویش تاریخ ۲۶ ذیالقعده ۱۳۹۱ قمری را زدهاند.
حسینی به نقل از پدر مرحومش میگوید: «بعد از اصلاحات ارضی تعدادی از زمینهای کشاورزی که مدتها بود کشاورزان روی آن کاشت و برداشت داشتند، به خودشان رسید که بخشی تبدیل به مسجد شد. این کشاورزان با نیت اینکه این زمین در گذشته متعلق به آستانه بوده است، خودشان مبلغی را برای اجاره تعیین میکنند که در مدت مقرر جمع و به حرمامامرضا (ع) پرداخت میشده است.
البته آنطور که پدرم میگفت آیتا... سبزواری توصیه کردهبود با مبلغ جمعشده نمک بخرند تا داخل غذای زائران ریختهشود. آنطور که او میگوید این اجاره تا چندوقت پیش هم جمعمیشد و امروز هیئتامنا بهدنبال این هستند تا سندی برای مسجد بگیرند.».
مسجد جامع بعد از ساخت، یک روز هم تعطیل نشد. هر روز نماز داشت و عزاداریهای پرشور محرم و صفرش هم سالانه پای خیلی از سوگواران را از خود قلعه و روستاهای اطراف به آن بازمیکرد. این را حسینی میگوید و ادامه میدهد: «مسجد ملایی داشت به نام «حاجمحمد یوسفی». او بیشتر امور مسجد را انجام میداد و مردم هم پشتسرش به جماعت نماز میخواندند.
این مرحوم کشاورز بود، منبر میرفت و حتی مردههای قلعهساختمان را هم میشست. هروقت کسی از داخل قلعهساختمان به رحمت خدا میرفت، ملا خودش را به غسالخانۀ قلعه، درست داخل حر ۱۲ فعلی بین موعود ۴ و ۶ میرساند و مرده میشست.».
حسینی، زحمتکشی کشاورزان برای ساخت مسجد را خوب به یاد دارد. افرادی که بیشتر آنها به رحمت خدا رفتهاند: «خیلی از این کشاورزان و دیگر افرادی که برای مسجد زحمتها کشیدهاند، امروز دیگر بین اهالی قلعه ساختمان نیستند، اما یاد و خاطرهشان بین مردم هنوز هست که مرحومان حاج اسدا... حسینی، حجتالاسلام ریحانی، حاج محمد حریف، حاج بمانعلی حریف، حاج احمد بهرامی، حاج محمد یوسفی، حاج کاظم دهقان و ... ازجملۀ آنهاهستند.».
او یادی از دیگر زحمتکشان این مسجد که تعدادی از آنها هنوز ساکن شهرک شهیدرجایی هستند، میکند و میگوید: حاج میرزا محمدزاده، حاج غلامرضا رجبپور، حاج سیدحسن معتمدی، حاج حسین تمیز، حاجاحمد جامی، حاجی بیغم و حجتالاسلام شریفی امامجماعت فعلی و... هنوز هم برای مسجد کار میکنند.
هنوز هم اگر از اهالی بپرسید، روزهای حضور پزشک در مسجد را بهخاطر دارند. آنروزها که خبری از درمانگاه و مرکز بهداشت در قلعهساختمان نبود، بخشی از مسجد به بخش درمانی اختصاص یافته بود.
به خاطردارم، پزشکی بود به نام دکتر «حسینقلی آوایی» که خدا رحمتشکند، رایگان مردم شهرک را ویزیت میکرد و نسخهمیداد. این دکتر هر هفته سری به مسجد میزد و همۀ افراد از بیمار سرماخوردهگرفته تا آرترزی و... را ویزیت میکرد.
البته آنزمان مثل اکنون این همه بیماری نبود، دکتر فشارگرفته یا نگرفته، براساس صحبت خود بیمار نسخه مینوشت. دوقرص هم بیشتر نبود. همان دو قلم دارو همه را خوب میکرد. بدون اینکه بیمار هزاران آزمایش و تست بدهد.
حسینی میان حرفهایش از فعالیتهای بعد از انقلاب مسجد جامع هم یاد میکند و میگوید: «این مسجد جزو اولین پایگاههایی بود که اعزام نیرو و کالا به جبهه را از سرگرفت. هرکس میخواست عازم میدانجنگ شود در مسجد ثبتنام میکرد و نامۀ تأیید میگرفت. مردم هم کمکهای نقدی و غیرنقدیشان را به همین مسجد تحویل میدادند تا توسط تیم تدارکات به جبهه ارسال شود. شاید باورتان نشود، آن روزها همه به رزمندههای جنگ کمک میکردند، حتی آنکسی که درخانهاش برای یک لقمهنان ماندهبود، فرش زیرپا و پتویش را میآورد.».
حسینیزدی از اهالی شهرک شهیدرجایی که این روزها مسئولیت برنامههای فرهنگی مسجد جامع را برعهدهدارد، از امروز مسجد برایمان اینگونه تعریف میکند: «مسجد جامع امروز هم فعال است. با کمکهای امامجماعت، روزانه خبرهای مهم برای مردم سر نماز گفتهمیشود. جلسۀ قرآن برپا میشود و در روزهای آخر هفته هم با حضو پرشور اهالی، مراسم دعای توسل و کمیل برگزار میشود.».
یزدی به بخش دیگری از فعالیتهای این مسجد اشارهمیکند و میگوید: «در مسجد سعی میکنیم مردم حاشیۀ شهر را از حق و حقوقشان آگاه کنیم، بهعنوان نمونه اگر جادهای خراب است، اطلاع میدهیم که باید از کجا پیگیریکنند، اگر پیادهرویی نامناسب است به کجا بروند، اگر بوستان نیاز دارند از کجا مطالبه کنند و موارد مشابه.
البته در مسجد در مناسبتهای مختلف سعی میکنیم از مشاوران حقوقی دادگستری دعوتکنیم تا اهالی بتوانند برای مشکلاتشان که نیاز به راهنماییهای یک حقوقدان دارند، بهرهببرند. از این جلسات استقبالخوبی میشود و به صورت رایگان در بین مردم برگزار میشود.».
از فعالیتهایی که مسئولان مسجد جامع به آن میبالند و آن را افتخار مسجد جامع میدانند، فعالشدن مسجد نوجوانان در دل همین مسجد است. طبق گفتههای یزدی این مسجد تشکلی دارد که تعداد زیادی از نوجوانان محل در آن عضو بوده و فعالیت فرهنگی انجام میدهند.
در همین راستا برای هویتبخشی به آنها با پیشنهاد حجتالاسلام شریفی مسجد نوجوانان نامگرفته که حتی نمازجماعت دارند و پیشنمازشان هم از جنس خودشان است.
یزدی مراسمهای این مسجد را که شناختهشده در بین مردم است، پرشور میخواند و میگوید: «هرسال این مسجد در ماهمحرم و صفر مراسم دارد. در ماههای رمضان هم با کمک اهالی و خیران اینجا افطاری میدهیم.».
او خاطرۀ جالبی از سنت افطاریدادن در مسجد جامع تعریفمیکند: «مرحوم حجتالاسلام ریحانی برای این مسجد زیاد زحمتکشید. ایشان افطاریدادن را در این مسجد باب کردند. قدم اول را هم خودشان برداشتند. در آن سالها در شبهای رمضان ایشان ۲ الی ۳ نفر را افطاری میدادند و همه را هم به این کار تشویق میکردند. همین اقدام مرحوم ریحانی باعث شد تا این افطاریدادن سنت مسجد جامع شود و حتی بعد از فوت ایشان هم ادامه پیداکند.».
مسجد جامع شهرک شهیدرجایی امروز یکی از مساجدی است که سهوعده نماز به حضور امامجماعت در آن برپا میشود. نمازهایی که پرشور هستند و هرشب حداقل ۵۰۰ نفر پشتسر حجتالاسلام شریفی به جماعت میایستند. این مسجد با این استقبال امروز برای حضور اهالی فضا کمدارد.
همۀ اینها درحالی است که از زمان ساخت مسجد به دست کشاورزان تا به امروز مسجد جامع سهبار گسترش یافتهاست. مساحتش زیاد و نما و معماریاش با زدن سردر و محراب بهروز شده است.
* این گزارش دوشنبه ۱۹ تیر ۹۶ در شمـاره ۲۵۱ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.