کد خبر: ۴۹۵۲
۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
چرم دوزی ثریا برای بانوان محله آب و برق، نان و آب دارد

چرم دوزی ثریا برای بانوان محله آب و برق، نان و آب دارد

ثریا مهاجر ۳۲ سال دارد و ساکن محله آب و برق است. او درمحله به عنوان یک هنرمند و کارآفرین می‌شناسند؛ ثریا مدرک کارشناسی شیمی دارد، اما چندسالی است که کارگاه چرم دوزی راه اندازی کرده و دست هم سن و سال‌های بیکار خودش را می‌گیرد.

با ثریا مهاجر که یکی از ۳۲ ساله‌های منطقۀ ما در خیابان پیروزی است آشنا می‌شویم. او را به عنوان یک هنرمند و کارآفرین می‌شناسند؛ البته تا از قلم نیفتاده بگوییم که ثریا، مدرک کارشناسی شیمی دارد و با وجود پذیرفته‌شدن در مراتب بالاتر تحصیلی به دلیل اینکه مثل خیلی از تحصیل‌کرده‌های امروزی کاری درخور با رشته تحصیلی‌اش پیدا نکرده، ناگزیر آموختن دوره‌های چرم‌دوزی تخصصی را از صفر شروع می‌کند و به واسطۀ تلاش و همتی که داشته، در این راه به موفقیت‌های بسیاری دست پیدا می‌کند.

گزارش پیش‌رو روایت زندگی، مشکلات و برخی کج‌مداری‌های جامعه با یک دختر است که در قالب قصه زندگی ثریا روایت می‌شود؛ گلایه‌هایی که بخشی از درد مشترک همۀ دخترانی است که مانند او خواسته‌اند در جامعه به استقلال فکری و مالی برسند.

 

کار شده بود دُر نایاب و ما محتاج دُر

دوسالی از ورودش به بازار هنر چرم‌دوزی می‌گذرد؛ دوره‌های آموزشی که دیده در حد مقدماتی بوده، اما او با پشتکار فراوان توانسته از این آموزش‌ها برای خودش یک بازار کار حرفه‌ای بسازد که عشق، چاشنی آن است. او به تنهایی در پی آموختنِ علم روز چرم‌دوزی برآمده و تاکنون توانسته با تحقیق و پژوهش در این باره، علمش را در این زمینه به‌روز کند.

با وجود اینکه رشتۀ تحصیلی ثریا برای او یک علاقه تلقی می‌شود و قصد دارد روزی هم در بازار کار شیمی فعال باشد، ولی او از زندگی یاد گرفته، وقتی قدم در راهی می‌گذارد آن را تا انتها برود و برای رسیدن به موفقیت از هیچ تلاشی کوتاهی نکند؛ همین است که او حالا ده‌ها کارآموز دارد که به همۀ آنان تا حد حرفه‌ای چرم‌دوزی آموخته و بانوان نوآموز را هم با انجام سفارشاتی که به او تحویل داده می‌شود، مشغول به فعالیت کرده است.

خودش روایت آن روز‌ها را این‌طور تعریف می‌کند: «یک سالی می‌شد که مدرک کارشناسی‌ام را در رشتۀ تحصیلی شیمی گرفته بودم، اما در تمام طول این دوران هر چه بیشتر تلاش می‌کردم تا کاری مرتبط با رشته‌ام با شرایطی متعارف پیدا کنم، بیشتر ناامید می‌شدم. البته این تلاش از دوران دانشجویی شروع شده بود و من در همان دوران هم در مصاحبه‌های کاری مرتبط با رشته خودم شرکت می‌کردم، اما تمام آن دوندگی‌ها نیز بی‌نتیجه بود.».

 

هر کجا رفتم سابقه کار خواستند

 یک سال از دریافت مدرکم گذشته بود که خواستم استقلال مالی داشته باشم. به صورت جدی روی استخدامی‌ها تمرکز کردم؛ کار‌های خصوصی و عمومی بسیاری را پیدا کردم، اما قریب به اتفاق نخستین سنگی که جلوی پایم می‌انداختند، سابقۀ کاری بود.

بالاخره من یک فارغ‌التحصیل بودم و باید مجالی برای کار پیدا می‌کردم تا سابقه‌ای در کارنامه کاری‌ام ثبت شود، اما چه کسی بود که این دست مسائل را درک کند؛ البته شرکت‌هایی هم بودند که این شرایط را می‌پذیرفتند، ولی برخورد صاحب‌کاران با کارمندان به‌ویژه با کارمندان خانم اصلا مناسب نبود.

 برخی کارخانه‌ها هم قبول می‌کردند که از یک دختر فارغ‌التحصیل کارشناسی شیمی برای انجام کار‌های آزمایشگاهی و حتی فعالیت‌های سنگین‌تر استفاده کنند، اما بدون بیمه، بدون سرویس ایاب‌و‌ذهاب، بدون مزایا با حقوقی که نصف حقوق افرادی بود که در آن کارخانه مشغول به فعالیت بودند.

 

متوجه شدم بسیاری از خانم‌ها تنها به امید رسیدن به شرایط ثابت شغلی حاضرند با حقوق کم و شرایط سخت کار بسوزند

خانم‌ها در کارخانه‌ها هر شرایطی را قبول می‌کردند

 باور کنید آن‌قدر عاشق رشتۀ تحصیلی‌ام بودم که اگر از من می‌خواستند چند ماهی را به عنوان نیروی ساده در حال آموزش عملی برایشان کار کنم، قبول می‌کردم، ولی به خاطر نوسانات بازار آن‌چنان در مقابل نیروی تازه‌کار جبهه داشتند که ترجیح می‌دادند وقتی برای آموزش نیروی جدید متخصص نداشته باشند و با همان نیروی ساده‌ای که چند سال است برایشان کار کرده، همکاری داشته باشند.

این را هم بگویم که در سرزدن به کارخانه‌های مختلف برای پیدا‌کردن کار، متوجه شدم بسیاری از خانم‌ها تنها به امید رسیدن به شرایط ثابت شغلی حاضرند با حقوق کم و شرایط سخت کار بسوزند و با همه بی‌مهری‌ها بسازند؛ حتی این را به عینه دیدم که هر چقدر میزان تحصیلات فردی بالاتر باشد، کاریابی نیز برایش سخت‌تر می‌شد، چون حقوق کارگران ساده و افراد تجربی کمتر از نیرو‌های متخصص است. این شرایط در برخی موارد برای آقایان نیز وجود داشت و ترس از تعدیل نیرو هم آنان را آزار می‌داد. دیدن همه این کم‌لطفی‌ها باعث شد تا با وجود علاقۀ بسیارم به رشتۀ شیمی دیگر پیگیر آن نشوم و به دنبال کسب هنر بروم.

 

چرم دوزی ثریا برای بانوان محله نان و آب دارد

 

از چرم‌دوزی فراغتی تا حرفه‌ای

پیش از این دوران، اوقات فراغتم در تابستان را با چرم‌دوزی پر می‌کرد؛ در کلاسی ثبت‌نام کرده بودم تا این هنر را برای استفاده شخصی بیاموزم، ولی پا گذاردن در صنعت چرم برای من کم‌کم جدی شد و سعی کردم آموزش‌های حرفه‌ای دیگر را در قالب تحقیق در محصولات موجود و به‌روز‌کردن آموزش‌هایی که دیده بودم، انجام دهم.

 

حالا کاربلد و حرفه‌ای شده‌ام

تولید محصولات چرمی از‌همین‌جا به ذهن ثریا خطور می‌کند و او تصمیم می‌گیرد به صورت حرفه‌ای این صنعت را دنبال کند؛ «۹‌ماهی می‌شود که به صورت حرفه‌ای چرم‌دوزی را ادامه می‌دهم. دیگر دستم آمده که چه محصولاتی بازار‌پسند است.

شیوۀ تولید محصولات خاص بازار را می‌دانم و به سلیقه و خواست هر قشری از مردم تا حدودی واقفم. اوایل فقط کارم دست‌دوزی بود که مدل‌های محدودی داشت و هزینه زیادی برای آن صرف می‌شد و آن‌طور که باید منبع درآمدی مناسبی نبود، زیرا بسته به زحمتی که می‌کشیدم، بازارِ کار مناسب با قیمتی که به صرفه باشد، برای آن کار وجود نداشت.

در ادامۀ این راه به ندرت کار‌های صنعتی را نیز رصد کردم و آن‌ها را هم آموختم و کار با چرخ نیز الحاق هنر دستم شد. اوایل به صورت امانی و مشارکتی کار کردم تا اینکه توانستم مشتری‌هایی را پیدا کنم که ترجیح می‌دادند کار سفارشات آن‌ها را من انجام دهم؛ این شد که کارم توسعه پیدا کرد و سفارشات رفته‌رفته بیشتر شد. حالا افرادی هستند که سفارشات من را انجام می‌دهند و، چون هنوز کارگاهی برای فعالیت ندارم، کار‌ها را به آن‌ها می‌سپارم تا خودشان در منزل کسب درآمد کنند.

 

حمایت خانواده و انجمن نصرت

اوایل کار تنها حمایتم را از سمت خانواده می‌گرفتم و، چون سرمایه‌ای نداشتم، تأمین نیاز‌های اولیه برای انجام سفارشات و قوت قلبی که مادر و پدرم به من می‌دادند و همچنین پشت‌گرمی‌ام به آن‌ها که هیچ‌گاه من را تنها نگذاشتند، سبب شد استوار‌تر از پیش به مسیرم ادامه دهم.

در مرحلۀ بعدی نمایشگاه‌ها و بازار اینترنتی انجمن نصرت که در همسایگی ماست و برای حمایت از بانوان روی کار آمده است، سبب خیر شد. این انجمن علاوه بر ارائۀ محصولات هنری بانوان بدون هزینه و اشتغال‌زایی و پیدا‌کردن مشتری برای هنرمندان بسیار در زمینۀ استقلال مالی من مؤثر بوده و هست. تعداد زیادی از دختران و بانوان با حمایت‌های این انجمن سر‌و‌سامان نسبی گرفته‌اند.

حالا رشد کارم تا حدی است که در نمایشگاه‌هایی که از‌سوی دانشگاه فردوسی، خیریه‌ها و  دیگر ارگان‌ها برگزار می‌شود، شرکت می‌کنم و علاوه‌بر آن مشتری‌های خودم را نیز دارم. البته عده‌ای از هنرجویان هم هستند که پا‌به‌پای من در تولید محصولات سهیم‌اند و از این طریق  کسب درآمد می‌کنند.

حدود ۱۰‌شاگرد هم دارم که بسیار حرفه‌ای کار را از من آموخته‌اند و دیگرانی نیز هستند که دوست دارند این هنر را به عنوان استفاده شخصی بیاموزند که به آن‌ها هم آموزش می‌دهم.  

 

چرم دوزی ثریا برای بانوان محله نان و آب دارد

 

هفت‌خوان رستم و وام کارآفرینی

یکی از دغدغه‌های دختران امروزی که می‌خواهند مانند ثریا مستقل باشند و استقلال مالی داشته باشند، گذر از هفت‌خوان رستم وام کارآفرینی است. ثریا مهاجر در‌این‌باره می‌گوید: «شرایط دریافت وام کارآفرینی بسیار سخت است؛ باید کارگاه داشته باشی و افرادی به مدت مشخصی برای تو کار کنند در همان کارگاه و یکسری وسایل اولیه و مدرک مرتبط با هنری که در آن کار می‌کنی و همه این شرایط سبب می‌شود که بسیاری افراد از ادامه کار باز بمانند. مسئولان اصلا به این فکر نکرده‌اند که کسی که توانایی دایر‌کردن کارگاه و پرداخت حقوق کارگران و امکانات اولیه را داشته باشد، دیگر چه نیاز به وام کارآفرینی دارد.».

 

مشکلات ورود یک دختر به بازار کار

ثریا دل پر‌دردی از برخورد‌های نامناسب برخی از اقشار جامعه دارد. او توضیح می‌دهد: «برخی آقایان وقتی از غرفه‌های ما در نمایشگاه بازدید می‌کنند، وقتی می‌بینند کار‌های هنری اثر دست یک خانم است، طوری برخورد می‌کنند که انگار برای خانم کار‌کردن جرم است. برخی وقتی می‌فهمند رشتۀ تحصیلی مرتبط نداری، می‌پرسند که چرا در این حرفه مشغولید و در رشتۀ تحصیلی خود نیستید؟ در بازار نیز فروشنده که خانم باشد زیاد قبولش ندارند و وقتی یک مرد برای فروش کالا می‌رود، بهتر استقبال می‌کنند.  

این روز‌ها گاهی ۱۸ تا ۲۰ ساعت در روز را کار می‌کنم. در کنارش تفریحات سالم خودم را هم دارم و حتی در ساعاتی از روز آموزش خصوصی دروس رشته خودم را انجام می‌دهم. حتی زمانی خواستم در رشته تحصیلی شیمی در آموزش و‌پرورش به عنوان معلم مشغول به فعالیت شوم که آنجا نیز بسیار شرایط سخت است؛ باید آشنا داشته باشی، متقاضی باشی و مدتی را بدون حقوق کار کنی و آموزش ضمن خدمت ببینی.».

 

یک حرفۀ خانوادگی

تا‌حدودی تا‌کنون نتایج تلاشم در این حرفۀ صنعتی را دیده‌ام و برای همین قصد دارم روزی تمام افراد خانواده‌ام که بسیار با من تا به اینجا زحمت کشیدند و حمایت‌های خود را از من دریغ نکردند وارد کار کنم؛ هر چند که الان نیز برادرم با من همکاری می‌کند و بحث فروش به عهده اوست، پدرم تا پاسی از شب که در نمایشگاه‌ها شرکت داریم در کنارم هست، مادرم که قوت قلب می‌دهد و خواهرم که به تازگی علاقه‌مند به کار شده است.

شاید این حرفه روزی خانوادگی شود؛ چون تا‌کنون هم همۀ افراد خانواده‌ام برای حفظ و توسعۀ آن زحمت کشیده‌اند. طبق برآورد‌های من با تلاش فعلی‌ام در این حرفه شاید تا چهار سال دیگر توانایی تحول خوبی در نوع فعالیت خود در چرم‌دوزی را داشته باشم. آن روز با فراغ بال بیشتر از امروز می‌توانیم نتیجه لازم از سختی‌های امروز را بگیریم و بیشتر تلاش کنیم.

 

چرم دوزی ثریا برای بانوان محله نان و آب دارد

 

لطفاً نظرتان را دربارۀ این کلمات بگویید:

لاک ناخن؟
یک وسیلۀ آرایشی است که بنده هیچ علاقه‌ای به آن ندارم، اما   دختران برای زیبایی ظاهری خود از آن استفاده می‌کنند؛ لاک‌زدن خوب است، اما اینکه دختران خود را اسیر ظواهر و چیز‌هایی کنند که آن‌ها را از اصلشان دور کند، خیلی خوب نیست.

لباس عروس؟
هر آدمی فقط یک بار آن را تجربه می‌کند. بیشتر در این دور و زمانه، فانتزی دختران نوجوان است و تب و تاب پوشیدن آن فقط مختص همان سن خاص است.

بزرگ‌ترین آرزوی شما به عنوان یک دختر؟
وابسته نباشد و استقلال مالی و فکری داشته باشد؛ حتی حمایت‌گر و مفید برای جامعه باشد. برخی دختران وابسته نیازی کوچک می‌شوند و برای رفع آن نیاز، به چیز‌ها یا آدم‌های ناسالمی رو می‌آورند که این اتفاق روح و جسم آن‌ها را آزرده می‌کند.

سالم‌زیستی یعنی اینکه در کنار خانواده باشی و سعی خود را برای استقلال مالی داشته باشی. برخی دختران امروزی استقلال را اشتباه فهمیده‌اند؛ در‌حالی‌که استقلال به این معنا نیست که منزلی جدای از خانواده و دور از آن‌ها برای خود داشته باشیم. دوری از خانواده بسیاری چیز‌ها را از انسان می‌گیرد؛ مانند آرامش و حمایت عاطفی خانواده. حمایت عاطفی خانواده هیچ‌گاه نوعی وابستگی محسوب نمی‌شود و این تعلق‌خاطر بزرگ‌ترین سرمایه‌ای است که هر دختری می‌تواند داشته باشد.

اگر یک روزی خدا دختری به شما دهد، مثل خودت تربیتش می‌‎کنید؟
احترام و ادب به دیگران و رعایت برخی شئونات، جزو نخستین مواردی است که یادش می‌دهم. متأسفانه برخی دختران امروزی ادب و احترام را فراموش می‌کنند و این مسئله پیامد‌های منفی برای آن‌ها دارد. بسیاری از دختران امروزی به اندازۀ سنی که دارند، عاقلانه تصمیم نمی‌گیرند.
شاید اگر روزی دختری داشته باشم، او را مانند خودم تربیت کنم؛ البته با در‌نظر‌گرفتن زمانی که او در آن زندگی می‌کند. شاید برخی افراد دربارۀ نوع تربیت من بگویند، می‌شد بهتر از این باشد، اما من راضی هستم؛ چیزی را از دست نداده‌ام و خیلی چیز‌ها تا‌کنون کسب کرده‌ام.

از چه چیزی خوشحال می‌شوی؟
حضور در جمع خانواده را بسیار دوست دارم. شادی خانوادگی یا شادی و امید به زندگی افرادی که در اجتماع زندگی می‌کنند، خوشحالم می‌کند. بیمارستان را اصلا دوست ندارم. دیدن آدم‌های بیمار هر‌چند غریبه باشند بد‌جور روحیه‌ام را خراب می‌کند؛ کاش همه سلامت بودند و بیماری نبود.

از چه چیزی خیلی ناراحت می‌شوی؟
اگر خدایی نکرده برای پدر و مادرم مشکل جسمانی یا روحی پیش بیاید، این غم بزرگی است، اما خدا رو شکر که تاکنون همه‌چیز عالی و خوب بوده است.

بهترین تیپ یک دختر؟
یک تیپ ساده با رنگ‌های فوق‌العاده شاد و شیک. من باور دارم که نمایان‌کردن خود و زیبایی‌های خود برای دیگران خوش‌تیپی به شمار نمی‌آید و بهترین لباس برای یک دختر لباس شاد و پوشیده‌ای است که حجاب را در حد معمولی حفظ کرده باشد. عقیده دارم دختر نباید خیلی رایگان زیبایی خود را در اختیار دیگران بگذارد. شیک بپوشد، شاد بپوشد و متنوع، اما آن لباس و نوع پوشش نباید وسیله‌‎ای برای از دست‌رفتن حرمتش نباشد.

 بزرگ‌ترین مشکل دختران امروزی؟
نبود خودباوری؛ برخی از آن‌ها دائم در این تصورند که چیزی از دیگران کم دارند. حتی بسیار دیده‌ام دخترانی که نشان می‌دهند اعتماد به نفسشان بالاست، اما وقتی در بطن زندگی‌شان وارد می‌شوی، می‌بینی دائم دوست دارد خود و زندگی‌اش را تغییر بدهد تا از دیگران پایین‌تر نباشد و این مسئله گاه ناشی از نداشتن عزت نفس است.

نظرت در مورد عمل‌های زیبایی چیست؟
اگر مشکل خاصی داشته باشند، ایرادی ندارد، ولی اگر صرفاً به خاطر کمبود‌های حس شده باشد هیچ‌گاه فرد را راضی نمی‌کند؛ معتقدم هر شخصی حالت طبیعی‌اش زیباترین حالت اوست و نباید تلاش کند با هر روش و به وسیلۀ ابزار‌های مختلف که اصلا هم برای سلامتی‌اش سودمند نیست، مورد تأیید دیگران قرار بگیرد.

بزرگ‌ترین گرفتاری دختران امروزی؟
سطحی‌نگری؛ معمولا دختران امروزی به عمق هیچ‌چیز دقت نمی‌کنند. البته استثنا هم وجود دارد. متأسفانه این مسئله در گذشته تنها مختص نوجوانان بود، اما اکنون در بین کسانی که صاحب زندگی و حتی فرزند نیز هستند، باب شده و برخی از آن‌ها نیز گرفتار سطحی‌نگری و ظاهربینی شده‌اند. مشکل این است که ما در حل مشکلات سعی کنیم از اطلاعات تخصصی بهره‌مند شویم تا بتوانیم مشکلات را شکست دهیم.

دوست داری همین حالا برای تو چه اتفاقی بیفتد؟
خیلی دوست دارم نتیجه تلاش‌هایم را همین حالا بگیرم؛ بسیار پیش آمده که کاری را انجام داده‌ام و نتیجه آن را ندیده‌ام و این مسئله غمگینم کرده است.

وقتی غمگینی با چه چیزی شاد می‌شوی؟
طبیعت و همنشینی با دوستان و فهرست‌کردن داشته‌هایم؛ در واقع طبیعت و دوستانم شادی مضاعف من هستند و لیست‌کردن داشته‌هایم نشانم می‌دهد که آن‌ها بسیار بیشتر از نداشته‌ها هستند و این مسئله خوشحالم می‌کند.

چه چیزی یک دختر را می‌شکند؟
بیشترین چیزی که توان شکستن یک دختر را دارد، رفتار‌های نامناسب افراد است. افراد عامی جامعه تصور می‌کنند یک دختر جوان باید در منزل بنشیند و دست روی دست بگذارد و منتظر باشد تا کسی کاری برای او مهیا کند، در‌حالی‌که آن‌‎ها متوجه نیستند که روحیه استقلال و پشتکار یک دختر تا چه اندازه می‌تواند تأثیرگذار باشد. متأسفانه خیلی‌ها برخورد‌های اشتباه و درک نامناسبی از یک دختر در جامعه دارند و تلاشی برای تغییر آن نمی‌کنند.

آوا و نمــــــای شهر
03:44