کرمانجها که در دورههای مختلف تاریخی بهدست شاهان صفوی و افشاری برای محافظت از مرزهای شرقی از غرب کشور کوچانده شدند، سالهاست بخش بزرگی از جمعیت شهرهای مختلف استانهای خراسان را تشکیل میدهند. مشهد نیز از شهرهایی است که میزبان جمع زیادی از کرمانجهاست.
بیشتر کرمانجهای مشهد که هنوز اقوامی در قوچان و شیروان دارند، بهدلیل سهولت در رفتوآمد به این شهرها، در محلات غربی و جنوبغربی مشهد مانند محدوده قاسمآباد، الهیه، امامهادی (ع)، ابراهیمآباد، نوده، فردوسی (کلاته کردها) و وکیلآباد سکونت دارند.
گرچه سالهاست کرمانجهای مقیم مشهد گُراس (پیراهن)، شیلوار (دامن پرچین زنانه) و شلار (شلوار مردانه) خود را کنار گذاشتهاند و این لباسهای پررنگولعابشان را در کوچه و خیابانهای شهر نمیپوشند، رسمورسوم نوروزی پیشینیانشان را در صندوقخانه قلبشان حفظ کردهاند.
آذردخت رحیمزاده که بعد از ازدواج به مشهد مهاجرت کرده است و اکنون چهل سال است در این شهر ساکن است، رسمی قدیمی از کنج ذهنش بهخاطر میآورد بهنام هودهمال: «هوده در زبان کردی بهمعنای هفده و مال بهمعنای خانه است.
هفدهمال، یعنی هفده روز مانده به نوروز. در این روز کرمانجها به دشت میروند و هرکدام سنگی را نشان میکنند. آنها بعد از تحویل سال بهسراغ سنگهای نشانکردهشان بازمیگردند، زیر سنگ هر کسی که سبزه روییده باشد، نشانه سالی پربرکت برای اوست.»
عید علفه از جشنهای باستانی ایرانیان است که هنوز نزد کرمانجها گرامی داشته میشود. در این عید که پنجشنبه آخر سال برگزار میشده است، ایرانیان با بردن بخشی از شیرینی و میوه سفره هفتسینشان بر سر مزار درگذشتگان، بهنوعی این خوراکیها را با نیازمندان به اشتراک میگذاشتند تا سفره نوروزی آنها نیز خالی نماند.
بهگفته رحیمزاده، کرمانجها با پخت نوعی خوراک عید علفه را برگزار میکنند: «کسانی که پول دارند، «چوزمه» که نانی روغنی شبیه روغنجوشی مشهدیهاست، بر سر مزار خیرات میکنند و افرادی هم که وضع مالی ضعیفتری دارند، «سوزمه» که نان و ماست است، توزیع میکنند.»
غذای چهارشنبهسوری کرمانجها آش است، اما آشی با یک دانه خاص. فریبا حشمتی که مادربزرگش از کرمانجهای عشایر کلات بوده و خودش زاده مشهد است، میگوید: «مادربزرگم شب چهارشنبهسوری نوعی آش میپخت بهنام «دانو». محتویات این آش گندم، نخود، عدس و ادویه بود.»
بخش جذاب این آش، نه خود غذا بلکه دانهای بود که در آن انداخته میشد: «بعد از آمادهشدن دانو، مهرهای آبیرنگ را داخل ظرف میانداختند. آنگاه مادر خانواده با قاشقی بزرگ غذا را بهنام هریک از اعضای خانواده برمیداشت. او از کوچکترین فرد خانواده شروع میکرد به اسم بردن و مهره بهنام هرکسی درمیآمد، انگار سال شانسش بود و به مراد دلش میرسید.»
رحیمزاده نیز به همین آش اشاره میکند، اما بهگفته او، این دانه که موری نام داشت، در ظرف هرکس پیدا میشد، نشانه بختش بود.
یکی از تفریحات رایج میان کردهای کرمانج، کشتیباچوخه است که بهویژه در روزهای نوروز رونق بیشتری دارد. چنانکه گود زینلخان اسفراین در روزهای سیزدهبهدر از پرتماشاچیترین مسابقات ایران است که گاهی حتی گوی سبقت از شهرآورد استقلال و پرسپولیس نیز میرباید.