شاید هیچیک از رهگذران خیابان شهیدمفتح وقتی پلههای کوتاه و سنگی «اطمینان» را بالا میروند، ندانند شیرینیهایی که در قاب ویترین شیشهای به آدم چشمک میزند، از دیرباز کام خیلی از مشهدیها را عسل کرده است؛ از همان زمان که حاجمحمدتقی قاسمیراد مشهور به اطمینان، در سال ۱۳۲۵ بنیاد قنادی را در فلکه حضرت گذاشت و کرکرههای مغازهاش را هر روز به عشق همسایهها و هممحلیها بالا میکشید، تا بعدها که این میراث به پسرش رسید و علیآقا نگذاشت کار پدر بر زمین بماند و بعداز تخریب مغازههای آن حوالی، به طلاب آمد و در خیابان شهیدمفتح مغازهای راهاندازی کرد که شیرینیهای آن پای سفرههای عقد رفته است و مراسم عروسی و تولد و پای سفرههای هفتسین نوروز هم.
اصلا بهانه ما از رفتن سراغ حاجعلیآقا و پسرش، مناسبت زیبا و باستانی نوروز است؛ گرچه این روزها عید در عید است و سر آنها شلوغتر از همیشه.
وارد که میشویم، عطر وانیل، شکر و شکلات به مشاممان مینشیند. اعیاد شعبانیه است و مغازه لحظهای از مشتری خالی نیست. حاجعلیآقا مدیریت مغازه را برعهده دارد و در نبود او، علیرضا شیرینیفروشی را اداره میکند. هر جملهای که علیرضا میخواهد از پدر بگوید، با احترام تمام بیان میکند؛ همانطورکه حاجآقا از پدر مرحومش یاد میکند و برایش طلب مغفرت دارد.
حاج علیآقا میگوید: ما کار اجدادمان را دنبال کردهایم و خدا را شکر برکت همراهش بوده است. برای لحظهای به گذشته برمیگردد و سعی میکند خیلی خلاصه از آن روزها بگوید: خدا رحمت کند پدرم را. او هم در کار قنادی بود و به توزیع لوازم قنادی میپرداخت. حتی پدربزرگم هم در کار توزیع لوازم قنادی بود.
حاجعلیآقا برای اینکه قدمت کارشان را نشان دهد، دستش را روی شیشه میز مقابلش میگذارد و نرخنامه اسفند سال ۱۳۲۹ را نشانمان میدهد. ۱۰ شیرینیفروشی درجه یک در لیست قرار دارد و یکی از آنها شیرینیفروشی اطمینان است. بعد توضیحاتش را کامل میکند و میگوید: پدرم سال ۱۳۲۵ مغازهای در فلکه حضرت خرید و کارش را شروع کرد. مغازه وسعت زیادی داشت. بخشی از آن شیرینیفروشی بود و بخش دیگر کافه.
تعریف ماجرای آن روزها زمان زیادی میگیرد و به همیندلیل حاجعلیآقا سعی میکند بخش کوتاهی از آن را تعریف کند و میگوید: بعد از اینکه ولیان، استاندار اسبق خراسانرضوی در سال۱۳۵۳ تصمیم به توسعه و بازسازی بافت اطراف حرم گرفت، مغازه پدرم در طرح خرابی افتاد و تصمیم گرفت که دیگر شیرینیفروشی را ادامه ندهد و دنبال تولید شکلات برود.
او ادامه میدهد: آن زمان شیرینیفروشیها در کار تولید آننبات و شکلات هم بودند. به همیندلیل آن مرحوم که تاحدودی به مراحل تولید شکلات آشنایی داشت، راحتتر وارد صنعت شکلاتسازی شد و برای اینکه کسبوکارش را توسعه بدهد، کارگاهی در جاده سیمان راهاندازی کرد و آن را طی سالها توسعه داد و تا آخرین سالهای عمرش در همین زمینه فعالیت داشت. حاجعلیآقا با افتخار میگوید: به همیندلیل اتحادیه شیرینیفروشها برای قدردانی از پیشکسوتان در سال۱۳۹۶ به یادبود پدرم تمبری چاپ کردند.
به این قسمت از روایت که میرسد، خلاصهاش میکند و ادامه میدهد: هفدهساله بودم که این مغازه را سال۵۶ در خیابان شهیدمفتح با کمک پدرم خریدم و کار را با چند شاگرد آغاز کردم.
حالا نوبت علیرضای جوان است که از پدر تعریف کند و بگوید: سختکوشی و تلاش، ما را به این نقطه رسانده است.علیرضا سیوهشتساله است. او میگوید: از نوجوانی همراه حاجآقا به کار پرداختهام و از او آموختهام در کار روحیه مشتریمداری و انصاف به هر چیزی میچربد. نمیدانم تا چه اندازه موفق بودهایم، اما تلاش میکنیم مشتری با رضایت از مغازه بیرون برود.
علیرضا از سال ۸۱ بهطور جدی مغازه پدر را هدایت میکند. در زمان گفتگو هم ششدانگ حواسش به فروشندهها و مشتریهاست. گاهی به فروشندهها نکتهای را یادآوری میکند و گاهی به احترام مشتری بلند میشود و با آنها حال و احوال میکند، انگار آنها را میشناسد.
تعریف میکند:، چون سالهاست در این خیابان مشغول کسبوکاریم، مشتریهایمان را میشناسیم، با ذائقه آنها آشناییم و هنگام تولید محصول به علاقه و خواست مشتری هم توجه میکنیم. البته مشتریهایمان محدود به اینجا نیستند. از همه شهر برای خرید میآیند؛ برخی از آنها مشتریهای قدیمی پدربزرگم هستند و گاهی خاطرههایشان را از گذشته تعریف میکنند. برایم جالب است که خیلی از پدرها میآیند و میگویند شیرینی دامادیشان را از ما خریدهاند و حالا دامادی پسرشان است.
صحبت از خرید نوروز که میشود، آقاعلیرضا میگوید: ما شیرینی سنتی و غیرسنتی تولید میکنیم. خرید مردم هم متفاوت است؛ از شیرینی نارگیلی و گردویی و نخودی گرفته تا بهشتی، وانیلی، فرانسوی، عسلی، قطاب و باقلوا و....
او نگاهی به اطراف مغازه میاندازد و ادامه میدهد: امسال مردم خرید عید را کمی زودتر شروع کردهاند. بهطور معمول مشتریها از بیستم اسفند برای خرید شیرینی نوروز میآیند؛ زیرا براساس تجربه میدانند که اگر کمی دیر بیایند، یعنی در شبهای نزدیک به نوروز دیگر شیرینیای که دوست دارند، جور نیست؛ البته آجیل همیشه بازار داغی دارد، اما بهدلیل قیمت زیاد آن، آجیل را نیز کمتر از سالهای قبل تهیه کردهایم.
علیرضا تأکید میکند که اغلب شیرینیفروشیها از محصول باکیفیت برای تولید استفاده میکنند. آنچه سبب تمایز آنها میشود، تجربه و داشتن نیروی متخصص است. او دنبال حرفش را اینگونه میگیرد و ادامه میدهد: به نظرم کسی که وارد این شغل میشود، باید عاشق کارش باشد. البته جوانها کمتر سراغ این کار میآیند و کسانی که در این حرفه هستند، واقعا آن را دوست دارند؛ چون کار پرمسئولیتی است. شما فکر کنید کسی سفارش کیک برای مجلس عروسی داده است؛ اگر سفارش بهموقع و خوب آماده نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد. من با همه سختیها و دغدغهای که این کار دارد، عاشق آن هستم؛ چون شریک و سهیم در شادیهای مردم هستیم.
او بهترین لحظههای کاریاش را زمانی میداند که عروسخانم و آقاداماد آنها را برای مراسمشان دعوت میکنند که غالبا این اتفاق میافتد؛ میگوید: سهیمشدن در خوشحالی دیگران، بسیار شیرین است.البته یک نکته را از قلم انداخته است که آخر گفتگو میگوید: اغلب شیرینیها در کارگاه خودمان درست میشود و باز هم خوشحالم در حرفهای فعالیت میکنم که مردم پولشان را برای شادیها خرج میکنند.