موضــوع ساخــت مسجد پنجتنآلعبا محله گاز با ماجرای پاگرفتن بسیاری از مسجدهای دیگر فرق میکند و برمیگردد به تصمیم متفاوت آتشنشانهایی که در این محدوده زندگی میکردند. قهرمانی که فقط در میدان عملیات نیست.
آتشنشانهای محله ما زمانیکه حس کردند جای حسینیه در محلهشان خالی است، زمینهایی را که شهرداری دراختیارشان گذاشته بود، برای ساخت اهدا کردند. خودشان هم آستین بالا زدند و آجر روی آجر چیدند تا دیوارهای حسینیه بالا رفت. این اتفاق در دهه1340 رخ داد. البته بعدها حسینیه تبدیل به مسجد شد. بهخاطر این کار، نام آتشنشانها در محلهای که بیشتر آنها همین پیشه را داشتند، به یادگار ماند و خواهد ماند.
از دیوارهای خشتی آن روزگار مسجد پنجتن آلعبا(ع)خبری نیست. همهچیز امروزی و شکیل شده است. چندپله تقریبا بلند، ما را به ورودی مسجد میرساند. داخل شبستانها فضای آرام و دنج آن روزها هنوز حاکم است که خیلیها را آرام میکند و آرامششان میدهد؛ از ریشسفیدها و بزرگترهای محله تا کوچکترها.
به وقت اذان و نماز، شبستانها شلوغترند؛ فضای بزرگ و وسیعی که با فرشهای یکدست و یکرنگ چشمنواز است. نمازگزاران صفهای نماز را آماده میکنند. بچهها میدوند و به پژواک صدایشان در شبستان گوش میدهند و حظ میبرند. مسجد فضای بزرگ و چندطبقهای را شامل میشود که در همه بخشهای آن نشاط موج میزند؛ از شبستان گرفته تا جایی که مخصوص بازی و ورزش است.
هر وعده نماز را یک امام جماعت اقامه میکند. ویژگی عمده امام جماعتهای اینجا مردمیبودنشان است؛ از حجتالاسلام و المسلمین حسین فاطمی امام جماعت صبح گرفته تا حاجآقا امیر قانع، امام جماعت ظهر. بین امامان جماعت، حجتالاسلام و المسلمین مهدی جاودانی سابقهاش از همه بیشتر است.
او میتواند ساعتها درباره برنامه مسجد حرف بزند. همان ابتدا موضوع صمیمیت و یکدلی را پیش میکشد و میگوید: رمز موفقیت مسجدیهای پنجتن این است که همه کنار هم هستند. بین بچههای مسجدی «من و تو» نیست؛ نکته دیگر اینکه به جوانها برای انجام کارها اعتماد کردهایم.
جوانگرایی در مسجد همیشه رمز موفقیت است. حاجآقا جاودانی نمیخواهد این نکته هم از قلم بیفتد که در ابتدای ساخت مسجد، هیئت حضرت رقیه(س) هم پا گرفت که برگزاری مراسم مذهبی در محله را برعهده دارد. حاجآقا و دیگر بچههای مسجدی به این میبالند که یکی از اولین پایگاههای بسیج به نام مسجد آنهاست؛ پایگاهی که سال1358 پا گرفته است.
همه مسجدیها معتقدند مسجد باید همان جایگاه قبلیاش را داشته باشد که هم خطبه عقد در آن خوانده میشد و نیز همه در آن دست به خیر بودند. حاجآقا قانع، امام جماعت ظهر، تعریف میکند: جنگ نقطه عطفی در زندگی جوانان این محله بود. وطن انگار پاره تن همه جوانان بود؛ نمیتوانستند از آن چشم بپوشند. دوران دفاع مقدس، زمانیکه جوانان این محله احساس کردند دشمن برای خاک ایران نقشه میکشد، برای رفتن به خط مقدم و منطقه عملیاتی پیشقدم شدند و یکبهیک به فاصله کمی از هم به جبهه رفتند.
مسجد پنجتن آلعبا(ع)از پایگاههای اصلی اعزام نیرو به مناطق جنگی بوده است. حالا نمازگزاران با افتخار سر بالا میگیرند و گوشهای از دیوار بالای محراب را نشانمان میدهند که نام و تصویر پنجاهشهید روی آن، کنار هم نشسته است. حاجآقا قانع بعداز هر نماز ظهر در جمع نمازگزاران مینشیند و با آنها خوشوبش و حال و احول میکند. معتقد است مسجد غیر از محل خواندن نماز باید پایگاه امنی برای مردم باشد و میگوید: مسجد ما مصداق همه اینهاست.
کلیدداری و خادمی مسجد را این روزها علی قاسمی عهدهدار است. سروساماندادن چندطبقه و آمادهکردن شبستانها برای نماز، کار سادهای نیست اما دلبستگی او به خدمت در مسجد، آنقدری هست که مشکلات به چشمش نیاید. به خنده میگوید: این ارث پدر خدا بیامرزم، حاج جعفر، است که هشتسال خادم همین مسجد بود. بزرگترها و هیئتامنا که از من خواستند جای پدرم را بگیرم، «نه» به دهانم نیامد.
علی قاسمی کنار کار خادمی، مکبر هم تربیت میکند و به این موضوع میبالد. او نوجوانانی را شناسایی میکند که استعداد این کار را داشته باشند و تا حالا کلی مکبر تربیت کرده است.
کارهای مسجد خیلی زیاد است، اما حس خوب و شیرینی در هوای شبستانهای مسجد هست که هم حال او را خوب میکند و هم حال کسانی که روزانه، سهمی را برای بودن در مسجد کنار گذاشتهاند. میگوید: هرروز قبل از نماز صبح مجبورم قید خواب را بزنم، اما به نشاطی که بعد از آن دارم، میارزد.
هیئتامنای مسجد را چند نفر شامل میشوند. حاجمحمد افسری یکی از آنهاست که دوست دارد نام تکتک آنهایی را که در کارهای مسجد مشارکت میکنند، ببرد، از حجتالاسلاموالمسلمین مهدی جاودانی تا رضا فکوری و مصطفی فیروزآبادی و مریم رستمی.
حاجمحمد از گروه جهادی سردار شهیدتوکلی یاد میکند که کمکحال افراد کمبضاعت و نیازمندند. میگوید: کار این گروه، شناسایی خانوادههای کمبضاعت و کمک به آنها درزمینه تهیه جهیزیه و سیسمونی، ارائه کمکهای معیشتی و... است.حاجمحمد میداند کار که برای خدا باشد، خودش همهچیز را درست میکند.
سیدمصطفی فیروزآبادی هم رئیس شورای اجتماعی محله است و هم عضو هیئتامنای مسجد. از علقه خاطری که عمویش، سرلشکر سیدحسن آقاییفیروزآبادی، به این محله و مسجد داشت، تعریف میکند و میگوید: خدا رحمت کند سردار را که از بسیجیهای همین مسجد بود و ارادت بسیار به مسجد داشت.
حرف از بازسازی آن که به میان آمد، عمو پیشقدم شد و تا روزهای آخر زندگی، مدام پیگیر کارهای مسجد بود. سیدمصطفی خوشحال است که پایگاه مقاومت بسیج شهیدرضا فلاح، از فعالترین پایگاههای منطقه است. آخرین کلامی که میگوید، درباره هیئت حضرترقیه(س) است که اجرای مراسم مذهبی، دست آنهاست و برنامههای بسیاری در مناسبتهای گوناگون اجرا میکنند.
خیلی از نوجوانان به عشق مکبری به مسجد میآیند. علی قاسمی، خادم مسجد، هم این اجازه را به آنها میدهد. از کسانی که علاقهمند به این کار هستند، اول تست میگیرد و بعد هم برایشان دوره آموزشی میگذارد.
مهدی اقرایی مثل خیلی از بچهها عاشق مکبری است. با اینکه کوچک است و در کلاس سوم ابتدایی درس میخواند، جرئت و جسارت این را دارد که به وقت ظهر و شب در مسجد اذان بگوید. البته تعداد بچههای این محله که عاشق مکبری هستند، بسیار زیاد است. مسجد روی همین پایه میچرخد؛ حضور نوجوانها و جوانها کنار بزرگترها.