این کتابخانه کوچک جای خیلی چیزها را برای آنها پرکرده است، تمام تفریحهایی که از آن محروم بودهاند، تمام سفرهایی که نرفتهاند. بچهها دنیا را لابهلای این قفسهها گشتهاند. برای آنها اینجا چیزی بیشتر از یک کتابخانه است. این را از لابهلای حرفهایشان میفهمم. وقتی که متوجه میشوم تمام خاطرات مدرسه و دورهمیهای دوستانهشان به همین کتابخانه وصل میشود.
کتابخانه آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی یکی از قدیمیترین کتابخانهها در منطقه۶ است. ساختمان شماره یک آن در سال۱۳۶۹ در خیابان محمدآباد ساخته میشود. بعدها در سال۸۶ ساختمان شماره2 هم در همان خیابان در محله شهید رستمی بنا میشود و به بانوان اختصاص پیدا میکند. به گفته اعضای کتابخوان این کتابخانه اینجا یکی از کاملترین کتابخانههای شهر محسوب میشود.
کتابخانه درست در محاصره چند مدرسه دخترانه و پسرانه قرار دارد. مدرسه رضویه، فاطمهالزهرا(س)، آوای کوثر، ولینژاد و... زنگ مدرسه که میخورد فوجفوج دانشآموزها از هر سو بهسمت کتابخانه روانه میشوند. کنکوریها در سالن مطالعه درس میخوانند، بقیه گشتی لابهلای قفسهها میزنند و کتاب به امانت میبرند. من هم در یک ظهر شلوغ پاییزی کنار همهمه بچهها به ساختمان شماره2 کتابخانه آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی پا میگذارم.
نمای آجری و کاشیهای فیروزهایرنگ سر در اولین چیزی است که پیش از ورود توجهم را جلب میکند. بعد از آن گلدانهای سرسبز سالن ورودی خودنمایی میکنند، گلهای تر و تازهای که انگار در سایه امن و آرام این فضا حسابی رشد کرده و بالیدهاند. آرامش این فضا در همان بدو ورود لمسشدنی است. انگار دنیای پرشور پشت درهای کتابخانه تمام میشود و آدمها اینجا ملایمتر و نرمتر میشوند.
این حس خوب را در چهره کتابدار مجموعه هم پیدا میکنم. با لحنی آرام، گرم و صمیمی با بچهها احوالپرسی میکند، در عین حال مراقب است تن صدایش بالا نرود تا سکوت فضا خدشهدار نشود. سابقه فعالیت زهرا عدلی برمیگردد به سالها پیش. ۱۵سال قبل یک کوچه بالاتر در ساختمان شماره یک کتابدار بخش بانوان بوده است. ساختمان دوطبقه بیشتر نداشته و زیرزمین نمور و تاریک مخصوص خانمها بوده است.
سال۶۸ با پیگیری اهالی و دستور تولیت وقت آستان قدس رضوی (مرحوم آیتالله واعظ طبسی) ساختمان شماره2 در خیابان محمدآباد۵ زیر نظر آستان قدس رضوی ساخته میشود. ابتدا قرار بوده ساختمان را به آقایان اختصاص بدهند اما با گفتوگوها و مکاتبههای خانمهای کتابدار و با توجه به تعداد زیاد بانوان عضوشده، این کتابخانه به بانوان اختصاص پیدا میکند. حالا اینجا بزرگترین و کاملترین کتابخانه بانوان در شهر محسوب میشود.
آن اوایل کار کتابخانه اینقدر کامل و بینقص نبوده است. همهاش ختم میشده به همین طبقه همکف و چند قفسه کتاب. بهمرور اما به تالارها اضافه میشود و طبقه بالا هم به کار گرفته میشود.
کتابهای امانت دادهشده را که پس میگیرد و کار بچهها را که راه میاندازد فرصتی برای گشت و گذار در کتابخانه دست میدهد. وسط سالن میایستم و دورتا دور نام تالارهای مختلف را میخوانم. زهرا عدلی دلش میخواهد بیش از هر چیزی به تالار امانتکده کتابهای جیبی اشاره کند. چیزی که به گفته او در شهر یا حتی کشور مثل و مانند ندارد.
قفسههای بزرگ این تالار عریض و طویل پر شده از ۴۰هزار کتاب کوچک جیبی که میتوانی همانجا چند دقیقهای بخوانی و تورق کنی. لقمه کتابهایی که خوراک عضوهای خوره کتاب است. در هر فرصتی به این تالار میآیند، کتابهای کوچک را ورق میزنند، روی صندلیها مینشینند و همان جا کتاب را یک لقمه میکنند و میبلعند. از هر مبحث و حوزهای لقمه کتاب دارند. از گزیده غزلیات حافظ بگیرید تا جملات کوتاه فلسفی!
تالارهای دیگری هم در طبقه همکف هستند که توجه آدم را جلب میکنند. تالار منابع سمعی و بصری برایم مبهم و سؤالبرانگیز است. خانم عدلی توضیح میدهد که اینجا روزگاری شلوغترین بخش کتابخانه بوده است اما حالا کمترین مراجعهکننده را دارد. اینجا پر از سیدیها و ویدئوهایی با موضوعات مختلف است. آموزش نرمافزار، مستند طبیعت، روانشناسی و... حالا همه اینها را میتوان با یک کلیک در فضای مجازی پیدا کرد.
اینجا روزگاری شلوغترین بخش کتابخانه بوده است اما حالا کمترین مراجعهکننده را دارد
تالار بعدی ایستگاه کودک است. یک اتاق کوچک رنگارنگ پر از عروسک و کتاب داستان. اینجا نظر هر کودکی را به خودش جلب میکند. مادرانی که به کتابخانه میآیند، با خیال راحت بچهها را در این اتاق میگذارند تا سکوت تالارهای دیگر با سر و صدای بچهها خدشهدار نشود. تالار جوانان و نوجوانان هم در طبقه همکف قرار دارد. سالنی بزرگ پر از کتاب مخصوص دانشآموزان دبیرستانی. از کتاب درسی بگیرید تا کتابهای کمکآموزشی که هر نوجوانی حداقل یک جلد از این مجموعه را خوانده است.
پلهها را یکی یکی بالا میرویم و به سالن اصلی کتابخانه میرسیم. در اینجا تالار قفسه باز و تالار مرجع قرار دارد. منابع اصلی در سالن قفسه باز است. در نیمی از سالن هم میز و صندلی گذاشتهاند و اعضای کنکوری و محصل پشت میزها مشغول مطالعه هستند. سالن مشاوره جدیدترین بخش این طبقه است. دو سه ماهی از راهاندازی این بخش بیشتر نمیگذرد. هر هفته مشاوری از مشاوران آستان قدس به این سالن میآید و به بچهها بهطور رایگان مشاوره میدهد.
کتابدارها اینجا حرف اول و آخر را نمیزنند و پذیرای پیشنهاد اعضا هستند. دو قفسه کتاب کوچک که در سالن گذاشتهاند گواه همین موضوع است. کتابهای این قفسهها پیشنهاد اعضای کتابخوان کتابخانه هستند. کتابهایی خواندنی که به دیگر اعضا پیشنهاد دادهاند تا بخوانند. یکی از اعضای کتابخوان این مجموعه فاطمه عاشوری است. داستان آشنایی او با این کتابخانه برمیگردد به سال۸۸. مدرسهاش درست روبهروی این ساختمان قرار داشته است. یک روز همراه همکلاسیهایش برای مطالعه درسی به این ساختمان پا میگذارد و بعد ماندگار میشود.
حالا که فارغالتحصیل شده هم دل از این ساختمان نکنده است. هر روز اینجا میآید و یکی دو صفحه کتاب روانشناسی میخواند و میرود. میگوید: خاطرات خوبی که از اینجا دارم باعث شده است هر روز به اینجا بیایم. آن شور و انگیزهای که برای مطالعه داشتیم، آن چاقسلامتیها و احوالپرسیهایی که با کتابدارها و مسئولها داشتیم، همه گوشه ذهنم جا خوش کرده است.»
فاطمه زرقانی متولد سال۵۷ دیگر عضو قدیمی کتابخانه است. داستان آشنایی او هم با این فضا برمیگردد به دوران دبیرستان و روزهایی که برای خواندن منابع کنکور به اینجا میآمده است. فاطمه در رشته حقوق دانشگاه فردوسی پذیرفته میشود اما بعد از آن ارتباطش را قطع نمیکند؛ «همان روزها مابین درسها ناخنکی هم به دیگر کتابها میزدم. کتابهای تاریخ، روانشناسی و... بعد از قبولی فرصت بیشتری برای مطالعه آزاد داشتم. حالا حداقل سه روز در هفته به کتابخانه میآیم و مطالعه میکنم.»
کتابخانه شماره2در زمینی به مساحت ۲۳۳۸متر مربع و زیربنای ۱۹۵۹متر مربع ساخته شده است. در ۱۴تیر ماه ۱۳۸۶ هم به بهرهبرداری رسیده است. حالا بالای ۱۰۰هزار جلد کتاب دارند و منابع ترکیبی از کتابهای عمومی و تخصصی هستند. تعداد اعضای ثبتنامشده هم تا به امروز ۱۸هزار و ۵۸۸ نفر ثبت شده است. جامعه هدف این کتابخانه گسترده است و فقط به کتابخوانهای این محدوده ختم نمیشود.
از شهرک شهید رجایی، قاسمآباد و حتی روستاهای اطراف مثل قازقان، میامی و تپهسلام عضو دارند. دلیلش هم شاید این باشد که این کتابخانه یکی از ۳۵کتابخانه زیرنظر کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی است. منابع را از آستان قدس دریافت میکنند و سعی میکنند بهروز و کامل باشند. اینها اطلاعاتی است که زهرا عدلی در اختیارم قرار میدهد. او که لیسانس کتابداری دارد، سال۱۳۸۰ در آزمون استخدامی آستان قدس پذیرفته میشود. ابتدا در ساختمان شماره یک و بعد در ساختمان شماره2 مشغول به کار میشود.
کتابداری یک اقیانوس است به عمق یک سانتیمتر! باید از هر کتابی چیزی بدانی تا بتوانی بچهها را راهنمایی کنی
خودش ساکن محله کارمندان اول است و این منطقه را دوست دارد. سالها کارکردن در این محیط آرام از او آدم نرمتری ساخته و این در حرفهایش هم مشهود است. سالهاست در شیفت صبح و بعدازظهر به این کتابخانه میآید. خاطرات شیرین او همه گره خورده به اعضای کتابخانه. از دختری دبیرستانی میگوید که سال کنکور برای مطالعه به این کتابخانه میآمده و حالا امسال برای ثبتنام دختر کوچکش دوباره پا به این فضا گذاشته است.
از افرادی میگوید که حالا شبیه اعضای خانواده او شدهاند؛ «همین هفته پیش بود که عدهای از بچهها تولد همکلاسیشان را در کتابخانه گرفتند. مدرسه این اجازه را به آنها نداده بود. جای دیگری هم نداشتند. در سالن سمعی بصری که کمرفت و آمدتر است با هماهنگی ما دوستشان را غافلگیر کردند.»
اینجا یک فضای رسمی و خشک و با قانونهای سختگیرانه نیست. زهرا عدلی هم شبیه کارمند مزدبگیری که صرفا کارش را انجام بدهد نیست. میگوید حالا کمتر از گذشته وقت برای کتاب خواندن دارد اما هر کتاب جدیدی که به منابعشان اضافه میشود ناخنکی به آن میزند؛ «به قول یکی از استادانمان، کتابداری یک اقیانوس است به عمق یک سانتیمتر! باید از هر کتابی چیزی بدانی تا بتوانی بچهها را راهنمایی کنی.»
ساختمان شماره یک کتابخانه آیتالله قزوینی یک کوچه پایینتر است. شباهتهایی با ساختمان جدیدتر دارد اما قدمت و کهنگی آن با نگاهی گذرا هم به چشم میآید. همان تالارها و همان سالنها را در این ساختمان هم میبینم اما کوچکتر و محدودتر.
احمد خسروی، مسئول و کارشناس این ساختمان است. هفتسالی میشود که مسئول این کتابخانه شده است. آن ارتباط گرم و دوستانه را اینجا هم احساس میکنم. وقتی از احمد خسروی میخواهم که اعضای قدیمی کتابخانه را معرفی کند به میز مطبوعات در وسط سالن اشاره میکند. مرد میانسال اتوکشیدهای را میبینم که پشت میز کتابی قطور را ورق میزند.
وقتی به پیشنهاد همکلاسیهایم به اینجا آمدم، انگار دنیای جدیدی را کشف کرده بودم
احمد خاوری ساکن محله مصلی است. تمام دوران تحصیلش را در مدارس همین منطقه گذرانده است. سال۸۰ وقتی که هنوز ۲۰سال نداشته پا به این کتابخانه میگذارد و به قول خودش این مکان را کشف میکند؛ «از سال اول ابتدایی تا دوران دبیرستان هیچ شناختی از کتابخانه نداشتم. وقتی به پیشنهاد همکلاسیهایم به اینجا آمدم، انگار دنیای جدیدی را کشف کرده بودم.»
اینجا تبدیل به پاتوق احمد و دوستانش میشود. آن اوایل فقط از سالن مطالعه برای خواندن کتابهای درسی استفاده میکردند. بعد از کنکور هم هفتهای چند بار با رفقای قدیمی برای گپ و گفت به کتابخانه میآمدند. حرفهایشان که ته میکشید سراغ قفسهها میرفتند. همان تورقهای کوتاه احمد را شیفته کتاب میکند. ادبیات، دین و شریعت، روانشناسی و... احمدحالا هر کتاب خوبی را که پیدا کند میخواند. سالها از دوران تحصیلش میگذرد اما هفتهای سه چهار روز به کتابخانه میآید.
میگوید در خانه محیطی آرام برای مطالعه دارد اما اینجا برای او فضایی آرام و نوستالژیک است، جایی که میتواند مطالعه عمیقتری داشته باشد. با بیشتر اعضای کتابخانه هم که گفتوگو میکنم، متوجه میشوم آنها هم از وجود چنین کتابخانهای در نزدیکی محل سکونتشان خوشحال هستند. جایی که میتواند تا حدودی کمبودهای کتاب در این منطقه را برایشان جبران کند.