بخشی از حدفاصل سیدرضی و دانشآموز در بولوار معلم که در مجاورت پمپ بنزین قرار دارد، در انحصار مغازههای مکانیکی و لوازم یدکی خودرو است. اینجا همیشه پر از خودروهایی است که رانندههایشان برای تعمیر یا خرید لوازم یدکی مراجعه میکنند.
گاهی هم باید منتظر بمانند تا راه باز شود و خودرو را به تعمیرگاه مدنظر برسانند. اما آنچه این روزها در این بیمارستان خودروها بیش از پیش به چشم میخورد حضور نوجوانانی است که کار را بر اتلاف وقت ترجیح دادهاند و تابستان خود را کنار استادکارها میگذرانند تا فوت و فنی یاد بگیرند، بعضی مغازهها سه یا چهار شاگرد نوجوان دارند؛ از نوجوان تازهکار گرفته تا کسی که چند سال است کنار دست استاد آچار میزند.
در همان ابتدای ورود به این محوطه، نوجوانان دوازده تا هجدهسالهای به چشم میخورند که بهدلیل تهیه ابزار و... از مغازهای به مغازه دیگر در رفت و آمد هستند. در هر مغازهای هم یک یا چند تا از این نوجوانان در حال باز و بسته کردن خودرو و آموزشدیدن کنار استادکار هستند.
نه سابقه شرط است و نه قد و قواره و نه سن و سال. هنر دست است که تعیین میکند هر شاگردی چقدر ارزش دارد. مکانیکهای استادکار هم به قول خودشان همان ابتدا از طرز آچار دست گرفتن شاگرد میفهمند چند مرده حلاج است و چقدر توانایی و استعداد اینکارها را دارد. شاگردها هم دنبال صاحبکاری هستند که کاربلد باشد و فوت و فن لازم را به آنها یاد دهد.
هر استادی که شاگردان بیشتری را به مرحله استقلال کاری و مغازهزدن رسانده باشد، محبوبیت بیشتری بین شاگردها دارد و این موضوع گاهی آنقدر پررنگ میشود که شاگردی، حرفه قبلیاش را تغییر میدهد و در حرفهای جدید با استادکاری کار میکند که فوت و فن بیشتری یادش میدهد. محمدجواد سندرانی از همین شاگردهاست.
18سال دارد و اهل نیشابور است. دو تابستان گذشته را در نیشابور کنار استاد مکانیکی کار کرده تا تعمیر جلوبندی خودرو را یاد بگیرد اما به گفته خودش استادش خوب توضیح نمیداده و امسال به مشهد آمده تا کنار حاج مرتضی انوری حرفه صافکاری را یاد بگیرد.
او میگوید: «کار جلوبندی خودرو را دوست داشتم اما مکانیک بالادستی که خوب نباشد فایده ندارد. حاج مرتضی از فامیلهای دور ماست. میدانم هرکس پیش او شاگردی کرده بعد از یکی دو سال مستقل شده است. هم اخلاقش خوب است هم کار را یاد میدهد. برای همین امسال تابستان را به خانه مادربزرگم در مشهد آمدم تا بتوانم کنار حاجی، صافکاری را یاد بگیرم.»
هنگام همین صحبتها هستیم که یکی از استادمکانیکها با صدای سوت، شاگرد شانزدهسالهاش را صدا میزند تا زودتر بیاید. گویا مشتری آمده و سفارش کار دارند. حامد محمدی صحبتش با مغازهدارها را نیمه رها میکند و به سمت استاد میدود. صاحبکارش، حمیدرضا عرفانیان برای ترمیم سپر، کپسول گاز را روشن و انبر را داغ میکند و روی سپر میگذارد. حامد هم با اسپری روی آن آب میریزد تا سرد شود. طوری میایستد که بتواند دقیق ببیند استاد کجاها را حرارت میدهد.
دو سال است که اینجا میآید. امسال برادر سیزدهسالهاش را هم با خودش آورده و هر دو در حال یادگیری این حرفه هستند. عرفانیان هم که از این شاگردانش راضی است، میگوید: «شاگرد خوب کم پیدا میشود. خیلیها دل به کار نمیدهند. بعضیها هم اصلا استعداد کارهای فنی را ندارند اما این دو برادر، چون با حواس جمع دنبال یادگرفتن کار حرفهای هستند، هوایشان را دارم. یکی از چیزهایی که عرفانیان به آن تأکید دارد، این است که مدیون مشتری نباشند و یک ریال پول اضافه از او نگیرند.
وقتی مشتری بداند برای خودروش زحمت کشیده شده است با جان و دل بها را میپردازد و این پول برکتش بیشتر میشود
به گفته خودش گاهی بعد از اینکه خودرو را باز میکنند میبینند بیشتر از آنچه فکر میکردند کار دارد اما اگر مشتری راضی نباشد اجرت اضافه را نمیگیرد و همیشه به شاگردهایش میگوید حاضرم پول کمتری بگیرم اما مدیون مشتری نباشم. او همچنین به شاگردانش تأکید میکند برای مشتری توضیح دهند بابت چه کارهایی از او هزینه دریافت کردهاند چراکه معتقد است وقتی مشتری بداند برای خودروش زحمت کشیده شده است با جان و دل بها را میپردازد و این پول برکتش بیشتر میشود.»
تعدادی از استادمکانیکهای بولوار معلم معتقدند طی این سالهای اخیر تعداد شاگردان خوب کمتر شده است. علی رجبی که از این دست افراد است، میگوید: «این نوجوانانی که میبینید کار میکنند بیشترشان از راههای دور و جنوب شهر میآیند. جوانان این محدوده صبر ندارند. از همان اول دنبال حقوق زیاد هستند و میخواهند یکشبه استاد شوند. برای همین چند هفته که میآیند خسته میشوند و سراغ کار دیگری میروند.»
داوود خسروجردی صحبتهای او را اینطور ادامه میدهد: «اما آنهایی که میمانند آینده خوبی دارند. الان خودرو زیاد است و تعمیرکار خوب، مشتری خودش را دارد. به نظرم مکانیکهای الان به خاطر اجارهها و هزینههای زیاد نمیتوانند چندان حقوقی به شاگردان دهند اما اگر کارآموزی باشد که از ابتدا دنبال پول نباشد و سختیهای اولیه را تحمل کند، بعد خودش میتواند مغازه دایر کند و درآمد خوبی داشته باشد.»
شاگردان مکانیکیهای بولوار معلم دستمزدهایشان را هفتگی دریافت میکنند. برحسب میزان کاری که یاد دارند از هفتهای پنجاهتا پانصد هزار تومان دریافتی دارند. آنهایی هم که کاربلد شده و میتوانند به جای استاد کار کنند، به ازای هر خودرویی که تعمیر میکنند درصدی از هزینه دریافتی را خودشان برمیدارند.
بیشتر شاگردان درصدی کسانی هستند که قادرند مغازه مستقل را اداره کنند اما سرمایه لازم برای اینکار را ندارند. برای همین بعضی شاگردان ازجمله علیرضا مطهران و مرتضی احمدیان از همین ابتدای کار پولشان را جمع میکنند تا در آینده سرمایه اولیه برای خریدن ابزار، رهن مغازه و... را داشته باشند. بعضیها هم مثل عادل عسلی کمکخرج خانواده هستند.
مهدی خلاقی و متین جمشیدی هم رشته تحصیلیشان برق خودرو است و تابستان را به تعمیرگاه آمدهاند تا به طور عملی این حرفه را یاد بگیرند. اما همه آنها یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه اوقات فراغت پرباری دارند.