مربی کاراته است و همه دغدغهاش آموزشدادن به علاقهمندان این رشته ورزشی. او نقش پررنگی در شناسایی و پرورش استعدادهای ورزشی محلهاش گلشهر و نیز محله شهید آوینی ایفا کرده است و اکنون شاهد موفقیتهای ریز و درشت هنرجویانش است.
سید قاسم حسینپور مربی باسابقهای که در کارنامهاش قهرمانی جهان را دارد و حالا مربی تیم ملی نیز شده است، شاگردانش را آماده تمرینهای تخصصی میکند.
در سالن ورزشیای که او مربیاش است از آدم سن و سالدار و جاافتاده تا کودکان خردسال چهار و پنج ساله حضور دارند. عضلات ورزیده و بدنهای آماده این ورزشکاران هر بینندهای را برای ورزشکردن سر ذوق میآورد. اینجا کلاس آموزش کاراته در گلشهر است. از این کلاس دوهفته پیش شش ورزشکار به مسابقات کشوری کاراته در شهرکرد رفتند و دست پُر برگشتند. مسابقاتی که بخشی از آن انتخابی تیم ملی کاراته بود و حالا در گلشهر کاراتهکارِ ملیپوش داریم.
مربی با بدنی ورزیده و عضلانی و لبخندی گرم به استقبالم میآید و من را به داخل سالن راهنمایی میکند. گفتوگویمان را به بعد از کلاس و تمرینات هنرجوها موکول میکنیم. از قضا امشب مراسمی هم دارند و سید قاسم کمربند یکی از شاگردان کودکش را دور کمرش میبندد. سپس همگی رو به قبله میایستند. یک نفر سوره والعصر و ترجمهاش را میخواند. حالا کلاس تمام شده و همگی به استاد ادای احترام میکنند. سید قاسم که متولد 1362 است درباره جرقه اول علاقهمندیاش به ورزش رزمی میگوید: «زندگی در برخی محلات طوری است که باید قوی باشی تا پایمال نشوی. از طرفی در کودکی بیشتر فیلمهای بورسلی را میدیدم و همان تشویقم میکرد تا دنبال ورزشهای رزمی بروم. نهتنها من بلکه خیلی از بچههای پایینشهر عشق رزمی بودند.»
زمانی در کوی صاحبالزمان(عج) واقع در محله ثامن گلشهر همان جایی که منزل سید قاسم بوده باشگاه رزمی افتتاح میشود و پدرش او را در رشته جودو ثبتنام میکند اما بعد یک سال باشگاه جمع میشود. او در بین کتابهای داییاش، کتابهای آموزش کاراته سوسای اویاما (اسطوره کاراته ژاپن) را میبیند و میخواند و علاقهمند به این رشته ورزشی میشود. او میگوید: «بعد خواندن کتابها به مجموعه ورزشی حافظ گلشهر رفتم و دیدم کلاس کاراته دارد. آن موقع کل سالن مخصوص ورزشهای رزمی بود. در شیفت ما 80ورزشکار کنار هم تمرین میکردند. سالن کفپوش نداشت و سنگ بود. همزمان با تمرین دوبار در مسابقات استانی شرکت کردم اما هر بار شکست خوردم و تصمیم گرفتم که اگر بار سوم هم شکست بخورم ورزش را کنار بگذارم بار سوم خوشبختانه مقام اول را به دست آوردم.»
بعد از آن دوران، سید قاسم قهرمانیهای زیادی را در سطح استانی و کشوری در کارنامهاش به دست میآورد. علاوه بر این در مسابقات جهانی تایلند سال 1387 هم موفق میشود مقام سوم را کسب کند. پس از برگشت از این مسابقات، به فکر مربیگری میافتد اما بازهم در میانه مربیگری به مسابقات میرود و برای قهرمانی مبارزه میکند. کسب مقام نخست مسابقات ابوظبی در سال1388 و همچنین مقام اول مسابقات جهانی کشور آذربایجان در سال1392 نتیجه همین مسابقات است. بعد از آن فقط پیشه مربیگری را دنبال میکند. البته که در کنار آن از ادامه تحصیل و کار هم غافل نمیشود. دانش آموخته کارشناسیارشد حسابداری است و در بانک مشغول به کار میشود.
سید قاسم درباره مربیانش میگوید: «حاج علی یساقی اولین استادم بود، بعد از آن با حمیدرضا اثنی عشری چند ماهی کار کردم که در کاتا بسیار فنی بود و خودش بیش از پنجسال شاگرد سوسای اویاما بود. بعد زیرنظر استاد سید رضا رضوی کار کردم.»
اکنون خود شیهان حسینپور به اخلاق و گفتار اهمیت زیادی میدهد و آنها را به شاگردانش آموزش میدهد و انتظار دارد آنها قهرمانی شایسته و متواضع باشند. درباره مربیگری در گلشهر میگوید: «بچه اینجا هستم و دِینی به این منطقه دارم که باید ادا کنم و عده ای را پرورش دهم. 13سال است که اینجا آموزش میدهم و هیچگاه کلاس اینجا را ترک نکردهام. بچههای حاشیه شهر سختکوش و مبارزهطلب هستند، تسلیمناپذیرند و اراده قوی دارند. ضعف بچههای اینجا بیشتر به اوضاع اقتصادی ضعیف و سطح فرهنگی بعضی خانوادهها برمیگردد. بعضیهایشان اوایل آمدن به کلاس، حتی در آداب معاشرت ضعیف هستند. خیلیهایشان هم درباره آینده برنامه مشخصی ندارند. سعی میکنم در کلاسها این خلأ را پرکنم و به بچهها انگیزه میدهم.»
بعد از گفتوگو با او سراغ شاگردان مدالآورش میروم. اولین نفر گلِسرسبد باشگاه، ابوالفضل غزنوی است. او متولد 1381 و با بدنی کاملا ورزیده و ورزشکاری است. در کنار آن وقاری هم دارد که بسیار دلنشین است. ابوالفضل ششسال داشته که در برنامه تلویزیون گروهی را میبیند که حرکات رزمی نمایشی اجرا میکنند، همانجا از پدر میخواهد که او را ثبتنام کند. اولینبار در زیرزمین مسجد جامعالهادی(ع) گلشهر ورزش را شروع میکند و بهطور اتفاقی با شیهان حسینپور آشنا میشود. او درباره سابقه ورزشیاش میگوید: «داییهایم کشتیکار بودند اما در خانه و قوم و خویش رزمی کار نداشتیم. از هفت سالگی تا الان کاراته کار میکنم و از همان زمان مقامهای مختلف باشگاهی، استانی و چند دوره قهرمانی کشوری و بینالمللی دارم. در تیم ملی نوجوانان و جوانان حضور داشتم و دو هفته پیش هم در انتخابی تیم ملی بزرگسالان شرکت کردم و انتخاب شدم.»
بهترین افتخارش را انتخابی تیم ملی نوجوانان و جوانان و انتخابی تیم ملی بزرگسالان میداند و رقابت در مسابقات جهانی ژاپن را که در پیش رو دارد. برای رسیدن به تیم ملی بزرگسالان با پنجحریف مبارزه کرده و توانسته بر آنها پیروز شود. شیهان حسینپور میگوید: «او در وزن مثبت 77 کیلو مبارزه میکند و با بیستسال سن توانسته به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کند و آینده درخشانی پیش رو دارد.»
ابوالفضل از اینکه هدف دارد و میخواهد برای مسابقات پیش رو تمرین کند لذت میبرد. او میگوید: «وقتی هنگام مبارزه از حریف قویتر هستم، حس خوبی پیدا میکنم که بیانکردنی نیست و نمیتوان درباره آن صحبت کرد، فقط باید تجربه کنید. گاهی با خودم میگویم کاش ورزش دیگری رفته بودم چون به این ورزش بها نمیدهند اما باز میبینم از انتخابم راضی هستم چون علاقه دارم.»
او در حال حاضر دان2 دارد اما تواناییاش در حد دان3 است. بر اساس قوانین باید بالای بیستسال باشد تا بتواند آزمون دان3 را بدهد. ابوالفضل آرزو دارد در مسابقات ترکیبی که به ام ام ای معروف است شرکت کرده و مقام کسب کند.»
حمیدرضا ایزدی متولد 1383 از ششسالگی کاراته را شروع کرده و مشوقش برای این ورزش داییاش یعنی شیهان حسینپور بوده است. او که حالا دان2 کاراته را دارد درباره شروع ورزش رزمیاش میگوید:« ششسال داشتم که با دایی به باشگاه میرفتم. یک سال ورزش کردم و بعد رها کردم. 12سال داشتم که احساس کردم به ورزش نیاز دارم. از وقتی برایم جدی شد که در مسابقات شرکت کردم و به روی سکو رفتم. همین باعث شد که به دنبال تمرین بیشتر بروم. یازده سال داشتم و در رده سنی نوجوانان در مسابقات شمال شرق کشور که در مشهد برگزار شد، سوم شدم.
آن مسابقات انگیزهام را برای تمرین بیشتر افزایش داد.» او مثل دوستش آرزو دارد در مسابقات امامای شرکت کند و در سطح بالای این مسابقات حضور داشته باشد. این رقابتها بهطور آزاد است و با هر رشته رزمی میتوان در آن شرکت و با حریف مبارزه کرد. شیهان حسینپور درباره اینکه چرا شاگردانش به این مبارزه علاقه دارند، میگوید: «ما عاشق ورزش رزمی هستیم و برای ما شرکت در مسابقات قهرمانی به معنای رهایی است. میدان جایی است که هیچ کس هیچ کاری برایت انجام نمی دهد، بسته به زحمات و تمریناتی که انجام دادی نتیجهاش را دریافت میکند.» حمیدرضا قهرمان 15دوره استانی وکشوری است و در مسابقات کاراته خاورمیانه نیز قهرمان شده است. مسابقات خاورمیانه یک ماه پیش در مشهد برگزار شده و آنجا توانسته مقام اول را به دست آورد. در حال حاضر هم به تیم ملی جوانان راه یافته است.
حجت رضایی ثانی متولد 1383 است. منزل آنها روبهروی خانه ابوالفضل بوده و وقتی میبیند ابوالفضل کلاس ورزش میرود او هم علاقهمند میشود. حالا حجت هم یکی از قهرمانان این رشته است. او خاطرهای تعریف میکند که خودش و دوستانش میخندند. گویا اولین بار که به باشگاه میآید از دیدن مبارزه دیگران میترسد ولی پدرش میگوید باید بروی. مدتی ادامه میدهد تا اینکه برای اولین بار روی سکو میرود و علاقه اصلی به کاراته از آن موقع سراغش میآید. او تمام این سالها بدون وقفه تمرین کرده است و حالا میخواهد به مسابقات مبارزه ترکیبی برود. البته که مشکلاتی هست. خودش میگوید: «برای مسابقه رشته ترکیبی میخواستم به ارمنستان بروم اما پول نداشتم و نشد بروم. این کم پولی خیلی جاها جلو پیشرفت ما را میگیرد.»
برای مسابقه رشته ترکیبی میخواستم به ارمنستان بروم اما پول نداشتم و نشد بروم. این کم پولی خیلی جاها جلو پیشرفت ما را میگیرد
شیهان حسینپور درباره مشکلات شاگردانش صحبت میکند که قسمتی از آن مانع پیشرفت سریعشان شده است. او میگوید: «با بچهها علاوهبر کاراته، جودو و جوجیتسو کار کردهام. ترکیبی به آنها آموزش دادهام. در مسابقاتی ترکیبی رزمی شرکت کردند و توانستند قهرمانهای رشتههای دیگر را ببرند و فهمیدند که میتوانند از پس مسابقات ترکیبی هم برآیند اما در حال حاضر مشکلات اقتصادی بیشتر شده است و هنرجویان حتی برای آمدن به کلاس با مشکل روبهرو هستند. مثلا ابوالفضل هم برای مسابقات اخیر که انتخابی ژاپن بود نمیخواست بیاید چون هزینه زیاد بود و سر کار میرفت اما آمد و خوش درخشید. در کل سبک مطرح شد و درجه یک سبک آزاد شد. بچهها تحت فشارهای اقتصادی هستند و شرکت در این دورهها هم هزینهبر است.»
مهدی غزنوی متولد 1388 است. ابوالفضل پسرعموی پدرش و الگوی او است. مهدی پایش از هفتسالگی به باشگاه باز میشود و خیلی کاراته را دوست دارد. با همین سن کم، کمربند مشکی و دان یک دارد. او در همین مسابقات دو هفته قبل شهرکرد، مقام سوم و در مسابقات سال گذشته اهواز مقام اول را به دست آورده است. در مسابقات استانی هم که مقامهای زیادی دارد. شیهان حسینپور درباره او میگوید: « مهدی در مسابقات اهواز 12سال داشت و با 60 کیلو وزن حریفان 90کیلو به بالا را هم شکست داد. او در رده سنی نوجوانان مبارزه میکند و چون 13سال دارد گاهی باید با شانزدهسالهها که در رده سنی خودش محسوب میشوند مبارزه کند و کمی کار برایش سخت است.» او هم دوست دارد قهرمان کشور و جهان شود و در مسابقات آزاد شرکت کند. امیدوار است تا پنج سال آینده به جایگاهی که میخواهد برسد. درس را کنار ورزش دنبال میکند ولی اولویتش ورزش است و هر روز چند ساعت تمرین میکند.»
سید حسین حسینپور برادرزاده مربی و متولد سال 1383 است. او از هشت سالگی جذب کاراته میشود و از همان ابتدا این رشته ورزشی را پیش عمویش آموزش میبیند. سید حسین کمربند مشکی و دان2 کاراته دارد. او در مسابقات شهرکرد مقام سوم بخش مبارزه را به دست آورده است. در وزن مثبت65 شرکت کرده و در بخش جوانان حریفهای قدری هم داشته است. او درباره این دوره از مسابقات میگوید: «حریفهای خیلی قوی و ماهری داشتم و همین که مقام سوم را کسب کردم باعث تعجب خودم شد. تمام تلاش خودم را کردم تا دست پُر از مسابقات برگردم.» او به دنبال رقابت در ورزشهای مبارزه ترکیبی است و آرزو دارد از آن طریق قهرمان جهان شود.
محمدکاظم فدائی متولد 1384 است. او پنج سالی میشود که کاراته را دنبال میکند. پدرش علاقهمند کاراته میشود و مدتی این ورزش را دنبال میکند، محمدکاظم هم به همین علت دنبال روی پدر میشود و به کلاسهای آموزش کاراته قدم میگذارد. او کمربند مشکی یا همان دان یک را دارد. محمدکاظم در این مسابقات خلاف بقیه هم باشگاهیهایش در بخش کاتا شرکت میکند. او در فینال به قهرمان چندین دوره مسابقات در بخش کاتا میخورد و مقام دوم را به دست میآورد. محمدکاظم میگوید: «در مسابقات قبلی یعنی مسابقات آسیایی که حدود یک ماه پیش در مشهد برگزار شد، دندهام آسیب دید و آمادگی لازم را هم نداشتم به همین علت در مسابقات شهرکرد در بخش کاتا شرکت کردم و موفق شدم مقام دوم را در بخش نوجوانان کسب کنم.» در نهایت خواستهاش در کاراته کسب مقام استادی و مربیگری کاراته است. البته که قهرمانی در بخشهای مبارزه و کاتا هم جزو اولویتهای اوست. محمدکاظم بیشتر از همه دلش میخواهد پدر و مادرش را خوشحال و سربلند کند. آنها که به قول خودش برای او کم نگذاشتند.
در آخر سفره دل مربی باز میشود. شیهان حسینپور حرفهای زیادی دارد که گوش شنوا میخواهد. درباره ورزش، تربیت ورزشکاران و لزوم حمایت از آنهایی که در محرومیت، قهرمان میشوند. او میگوید: «ورزش رزمی مثل تیغه دولبه است و ورزشکار باید درک درستی از ورزش پیدا کند. ذهن وجود انسان را میسازد. اگر در ورزش فقط به بدن ورزشکار اکتفا کنیم و ذهنش را نسازیم، مثل لبه تیغ عمل کردهایم. چاقو برای جامعه تیز کردهایم و آنها میتوانند آدمهای خطرناکی شوند. همیشه از شاگردانم میخواهم که از من بهتر باشند. همیشه به آنها میگویم ادب و اخلاق نیکو مثل عطر است، به خودت میزنی ولی دیگران از آن بهره میبرند. شما سعی کنید خوشبو باشید.»
او از مسئولان انتظار دارد که دنبال شعار نباشند. نوجوانها و جوانهای باانگیزه را شناسایی کنند و به فکر آنها باشند و دستشان را بگیرند. به آنها دلگرمی بدهند. سیدقاسم میگوید: «ای کاش ورزشکاران قهرمانی هم در درس و کار سهمیه داشتند و مطمئن بودند که در آینده میتوانند شغل و درآمدی داشته باشند.»