چهار، پنج ساله بود که مادرش هر روز برایش کتاب میخواند، داستانهای کتاب آنچنان برایش لذتبخش بود که گاهی اوقات یک کتاب چندین مرتبه برایش خوانده میشد، با همان ذهن کودکانهاش شروع میکرد به پرورش دادن شخصیت داستانها. آنها را تغییر میداد و داستانی جدید برای مادرش تعریف میکرد.
کمکم مادر متوجه شد که فرزندش موقع بازی با عروسکها داستان خودش را تعریف میکند. حالا یگانه شمسنیا یازدهساله ساکن محله امام خمینی(ره) توانسته بیستداستان بنویسد و بعضی از آنها را با تصویرگری خودش به شکل کتاب دربیاورد، او همچنین مقامهای مختلفی در مسابقات داستاننویسی آموزش و پرورش دارد.
قصه گفتن برای دوستان و بچههای فامیل ذوق و شوقش برای نوشتن را بیشتر میکرد اما سواد خواندن و نوشتن نداشت برای همین لحظهشماری میکرد تا زودتر کلاس اول برود و باسواد شود. بعد از جشن الفبا بود که اولین داستانش را نوشت حتی با جداکردن تصاویر مجلات توانست آن را به شکل کتاب درآورد. آنقدر قصههای مختلف در ذهنش داشت که میخواست همه آنها را روی کاغذ بنویسد.
شیرینزبان است و استعدادش را فقط در داستاننویسی نمیداند، میگوید: علاوه بر داستاننویسی، داستانخوانی هم انجام میدهم، لذتبردن همکلاسیهایم و بقیه دانشآموزان زمانی که برای آنها داستان میخوانم، تشویقم میکند بیشتر برای قصههایم فکر کنم.
موضوع داستانهای یگانه متفاوت است از آموزشهای اخلاقی گرفته تا داستانی درباره ویروس کرونا که برای آن نفر اول مسابقه داستاننویسی در سطح ناحیه3 آموزش و پرورش شده است. میگوید: کلاس دوم بودم که از داستان «کوچولوی دردسرساز» درباره ویروس کرونا استقبال شد و این انگیزه را به من داد تا در مسابقات سالهای بعد هم شرکت کنم.
سال سوم ابتدایی مقام دوم داستانگویی ناحیه3 و امسال هم نفر اول مدرسه در داستاننویسی شدهام اما مسابقات بین مدارس برگزار نشد. یگانه میخواهد نویسندگی را ادامه دهد اما به شغل معلمی نیز علاقه دارد، او دلیل اصلی اینکه بچههای دیگر داستانهایش را دوست دارند در نوع نوشتن آنها میداند چون بیشتر قصههایش از زبان حیوانات و یا گیاهان است.
او همچنین متنهایی برای نماهنگهای مذهبی و درسی مینویسد و با صدای خودش روی این ویدئوها صداگذاری میکند. آرزو دارد کتاب منتشر کند و توضیح میدهد: تاکنون خودم داستانهایم را به شکل کتاب درآوردهام اما دوست دارم این کتابها توسط ناشر چاپ شود .
یگانه میگوید از خواندن کتاب سیر نمیشود و بهترین هدیه برای او کتاب است. مادرش هم میگوید از کودکی به جای اینکه جلو مغازههای اسباببازیفروشی بایستد مغازه کتابفروشی که میدید از من یا پدرش میخواست برای او کتاب بخریم.
یگانه اهل ورزش هم هست و تابستانها به کلاس ژیمناستیک میرود. او در حال حاضر بهطور تفریحی در این کلاسها شرکت میکند اما علاقه زیادی به این رشته ورزشی دارد و میخواهد در آینده آن را بهطور حرفهای هم ادامه دهد.