کد خبر: ۳۰۰
۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

خانه پدری شهید اسفندیاری 25 سال است نمازخانه و موزه شهداست

گلدسته و گنبد ندارد؛ اما 25 سال است صدای اذان در این خانه طنین‌انداز شده است. این خانه نیاز به نشانی ندارد، نشانی‌اش را همه اهل محل می‌دانند. کافی است بگویید «در جست‌وجوی نمازخانه هستم»، آن‌وقت است که نشانی دقیق این خانه را در خیابان امامیه 3 به شما می‌دهند؛ مکانی که به موزه شهدا نیز معروف است.

گلدسته و گنبد ندارد؛ اما 25 سال است صدای اذان در این خانه طنین‌انداز شده است. این خانه نیاز به نشانی ندارد، نشانی‌اش را همه اهل محل می‌دانند. کافی است بگویید «در جست‌وجوی نمازخانه هستم»، آن‌وقت است که نشانی دقیق این خانه را در خیابان امامیه 3 به شما می‌دهند؛ مکانی که به موزه شهدا نیز معروف است.

 

دلتنگیم

خانه 250 متری پدر و مادر شهید ولی‌ا... اسفندیاری از همان روزهای نخست که هنوز زیر خاک و گچ بناها رفته بود، به آوای نماز جماعت اهالی امامیه متبرک شد و در تمام این سال‌ها پرچمش بالا بود. کرونا که آمد برای حفظ سلامتی نمازگزاران و رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی، برنامه نماز جماعت متوقف شد. حالا حاج علی‌اکبر اسفندیاری و حاجیه خانم خدیجه قلقافی برای دیدار دوباره نمازگزاران لحظه‌شماری می‌کنند و با بغضی فروخورده می‌گویند: «دلتنگیم...کاش این روزها تمام شود!»پدر شهید می‌گوید: «همان زمان که اینجا ساخته شد، سندش را به‌نام حاجیه خانم زدم. او هم طبقه همکف را به‌نام حسینیه به صاحب‌الزمان(عج) هدیه کرد. حتی می‌خواستیم آن را وقف کنیم که گفتند چون طبقه بالا مسکونی هست، نمی‌شود.

اینجا غیر از برگزاری نماز جماعت، پایگاه مردمی برای اجرای برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی دیگری هم بوده است. شهرداری هم چندسال پیش پای کار آمد و بانی تشکیل یادواره شهدا و نصب قاب عکس برای این نمازخانه شد. در میان تصاویر شهدای محله، خدا قبول کند 5 شهید هم مربوط به خانواده ماست.

 

بر پا کردن دیگ‌های نذری

آن‌طور که اهالی و ساکنان قدیمی خیابان امامیه 3 روایت می‌کنند، فرقی نمی‌کند عید باشد یا عزا، همه مراسم‌ها در این خانه که با نام و یاد شهدای 8 سال جنگ تحمیلی آذین‌بندی شده، برگزار می‌شود. دیگ‌های غذا در هر مناسبتی در صحن حیاط خانه اسفندیاری‌ها برپا می‌شود. حتی کرونا هم نتوانسته مانع برپایی این دیگ‌ها و نذری‌ها شود. بعد از شیوع کرونا غذاهای طبخ شده در میان نیازمندان و روستاهای کم‌برخوردار و حاشیه‌نشینان شهر توزیع می‌شود.

 

ماجرای اولین نماز

روایت اختصاص این مکان برای نماز جماعت اهالی را حاجیه خانم این‌گونه بیان می‌کند: «حوالی سال 74 بود که از علی‌آباد کتول راهی مشهد شدیم تا در اینجا ساکن شویم. زمین این خانه در خیابان امامیه 3 را برای خرید نشانمان دادند. دغدغه مسجد را داشتم که آیا در نزدیکی این زمین، مسجدی وجود دارد یا نه؟ گفتند: نیست! من هم گفتم: پس زندگی کردن در این محله معنی ندارد. در حالی‌که به فکر رد کردن معامله بودیم، مشاور املاکی که پیگیر فروش این زمین بود، گفت: چند خانه آن‌طرف‌تر در زیرپله یکی از خانه‌ها نمازجماعت می‌خوانند. دیدن سختی نماز خواندن در آن شرایط نامناسب ناراحت‌ترم کرد، از این رو هنوز ساخت خانه کامل نشده و در حد آجرچینی بود، تصمیم گرفتم در خانه‌ام نماز جماعت برپا کنم. هنوز نه دری داشت و نه پنجره‌ای و نه حتی آب و برق و گاز. هر چه موکت داشتیم، پاره یا سالم، روی زمین خاکی و گچی انداختیم و از نمازگزاران دعوت کردیم. به این ترتیب اولین نماز جماعت در این خانه برگزار شد.»

 

آرزوی مادر شهید

آرزوی مادر 72 ساله شهید اسفندیاری این است با ریشه‌کن شدن کرونا، بار دیگر صفوف نماز جماعت در این خانه بسته شود؛ نمازی که به اعتقاد او، در و دیوار خانه را نورانی کرده است. چراغ این خانه همچنان پرفروغ‌ و تابان است و اگرچه نماز جماعت در این مدت برگزار نشده است، اما دَرش همیشه به روی خیران و حامیان خانواده‌های بی‌بضاعت باز بوده است. چنان‌که در یک سال اخیر دست کم برای 500 نفر بسته‌های معیشتی و وعده‌های غذایی تهیه شده است.

 

طبخ آش به نیت مادران آسمانی

همین چند روز پیش بود که به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س) و روز مادر، در این خانه برای 400 نفر آش رشته تهیه و بین ساکنان روستاهای دورافتاده توزیع شد. این دیگ آش هم ماجرا داشت. حاجیه خانم آن را این‌گونه روایت می‌کند: «از چند روحانی شنیدم اطعام در این روز ثواب بسیاری دارد؛ ولی دستم خالی بود. چند روزی بود بغض عجیبی داشتم. آن روز وقت نماز ظهر سر سجاده ناگهان بغضم ترکید. اشک می‌ریختم و خدا را قسم می‌دادم راهی پیش رویم بگذارد تا این‌بار هم بتوانم دیگ غذایم را به پا کنم. ناگهان به سرم زد سراغ تک تک خانه‌ها بروم و به نیت مادران آسمانی از آن‌ها درخواست کمک کنم. همین کار را کردم. رفتم و از خیابان امامیه 1 تا 7 در همه خانه‌ها را زدم. خدا را شکر همراهی خوبی شکل گرفت.»

حاجیه خانم درباره پسر شهیدش «ولی‌ا...» که سال 65 در منطقه هورالعظیم به شهادت رسیده است هم می‌گوید: «ادعایی نداریم خانواده شهید هستیم. مگر دادن یک شهید در راه خدا و دین خدا اتفاق مهمی است!؟ ولی‌ا... فرزند اولم بود. خودم راهی‌اش کردم. پسران دیگرم کوچک بودند، وگرنه آن‌ها را هم به جبهه می‌فرستادم.» 

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44