مشهدِ خلاصه شده در میانه برج ها و باروها که آفتاب در کوچه های خلوت باریکش پاورچین قدم می گرفته با خانه های لم داده زیر سایه بیدها و ناودان هایی که آواز باران از دهانشان نمی اُفتاده است، حالا دیگر به ابتدای قصه ای دلنشین شبیه است که پیرها زیر گوش جوان ها می گویند.
در این میانه، حکایت محله آبکوه هم که طبق اسناد موجود قدمتی چهارصدساله دارد، چیزی شبیه همین است؛ محله ای که تا همین چند سال پیش و قبل از تصویب طرح بهسازی آن، می شده رد پای تاریخ بلندش را بر دیوارها و کوی و برزن خشت و گلی اش دید. در این گزارش به تاریخ و قدمت این محله قدیمی شهر بپردازیم.
حکایت آبکوه از یک قلعه قدیمی شروع می شود؛ قلعه ای با چهار برج گلی 5متری و دری چوبی که روی آن، کتیبه ای سنگی وجود داشته و روی آن این عبارت دیده می شده است: «به لعنت خدا و رسول خدا گرفتار شود هر کس که از سهمیه، صدی ده یا بیشتر عشریه بگیرد.»
قصه از این قرار است که ساکنان نخستین این قلعه، کشاورزانی بوده اند که مأموران آستان قدس رضوی، آن ها را از ولایات اطراف می آوردند تا روی زمین های آستانه کار کنند. در این میان آستانه مقرر می کند که مردم در ازای سرپناه و کشت در زمین ها هر ساله یک دهم محصول برداشتی خود را به آستانه بدهند و به جای اجاره منزل نیز هر ساله کودهای حیوانی جمع شده را برای زمین های آستانه استفاده کنند. این کتیبه در واقع هشداری بر این ماجراست تا سهمی زیاده از حق نبرند و سبب زحمت رعیت نشوند.
اما طبق سندی که از سال ۱۱۰۰ خورشیدی بر جای مانده است، محدوده محله آبکوه در نقشههای مشهد، روستایی منفصل با یک دهم مساحت فعلی بوده است که محلیها آن را «چهاربرجی» مینامیده اند. این منطقه کم کم به دلیل مهاجرت اقوام مختلف به آن، گسترش پیدا میکند و در کنار خود، محلهای را که امروزه به آن سعدآباد میگویند، اما در گذشته روستای سعدآباد بوده است، پدید میآورند.
بعدها و در ابتدای قرن حاضر نیز با افزایش جمعیت، دو روستای «چهاربرجی» و «سعدآباد» با یکدیگر ادغام میشوند و در قالب سکونتگاهی یکپارچه، محدوده «آبکوه» امروزی را نقش میزنند که تا اوایل دهه ۵۰ خورشیدی همچنان با همان عنوان چهاربرجی معرفی میشده است.
وجه تسمیه این نام را هم میتوان در وجود همان چهاربرج نگهبانی دانست که در اطراف این منطقه بوده است. به گفته علی دشتبان، نویسنده کتاب «روزی روزگاری آبکوه»، تا چندی پیش، قامت فرتوت، اما ایستای یکی از برجهای آن باقی بوده، اما درِ چوبی بزرگش که ۴ متر ارتفاع و ۶ متر طول داشته حدود ۷۰ سال قبل، بعد از خراب شدن دیوارهای اطراف قلعه برداشته میشود و توسط مرحوم «حاج محمد فتحی» در معماری مسجد حسینی که نخستین مسجد آبکوه است، مورد استفاده قرار میگیرد.
آبکوه تنها زمین های محصور در برج ها نبوده و بخشهای مختلفی داشته است. موسپیدکرده های آبکوه، در خاطراتشان از جایی با نام «دم قلعه» یاد می کنند که براساس نقشه های امروزی، جایی حوالی دستغیب 27 می شده و گویاتا حوالی دهه60 و قبل از بازگشایی بولوار دستغیب فعلی، پابرجا بوده است . جایی که به قول دشتبان، آفتاب نشین ها (مردم فارغ شده از کار روزانه) در سایه آن می نشسته اند؛ چیزی شبیه یک پاتوق محلی که افراد در ساعت های بیکاری برای گفت وگو ، باخبر شدن از امور مهم و حتی تماشای مسابقاتی چون کشتی و زورآزمایی های پهلوانی در آنجا گرد می آمده اند.
برای آبکوه از چهار قنات پر آب نام می برند که «سناباد»، «پیین اُو»، «سرده» و «چل زینه» در فهرست آن دیده میشود
گوشقه، دیگر مکان قدیمی در محدوده آبکوه و بیرون دیوارهای قلعه بوده که حالا دیگر نشانی از آن وجود ندارد اما برابر خاطرات اهالی قدیمی اش، به جایی در پشت دیوارهای شمال شرقی قلعه گفته می شده که از ترکیب دو اصطلاح گوو (گاو) و شقه (جدا شده) ساخته شده است. زمین های سبز گوشقه، محل چرای دام به ویژه گاوها بوده است که بعدها در آن، گودالی بزرگ با دهانه 50 در 25متر و ارتفاع 2متر ایجاد می شود. این گودال گویا بعدها با شروع ساخت و سازها در بیرون قلعه، بر اثر خاک برداری های بسیارِ مردم برای درست کردن کاهگل پشت بام به وجود می آید.
آبکوه سوای این ها دارای چند قنات معروف هم بوده است. نویسندگان کتاب «مکتب شاپور» در کتابی که احوال مشهد را در ابتدای قرن ترسیم کرده است، برای آبکوه از چهار قنات پر آب نام می برند که «سناباد»، «پیین اُو»، «سرده» و «چل زینه» در فهرست آن دیده میشود.
به مجموع این ها می توان یک آب انبار قدیمی هم اضافه کرد که در بیرون قلعه قرار داشته و آب مصرفی مردم آبکوه از طریق آن تأمین می شده است. آب انباری که با ایجاد آب لوله کشی در اوایل دهه40 بدون مصرف میشود.به گفته قدیمی های محل، سازمان آب در این سال در انتهای خیابان فلسطین فعلی، یک چاه عمیق که به چاه «فیلمان» یا «فلمن» معروف بوده، حفر می کند که این سبب خشک شدن چاه های آب و در نتیجه کم آبی محله آبکوه می شود. اعتراض مردم به این مسئله، آب لوله کشی را به این محله می آورد. با آمدن آب لولهکشی و بهبود امکانات شهر چنان گسترش پیدا میکند که آبکوه وارد نقشه شهری مشهد میشود.
نقشه آبکوه اوایل دهه 50
علی دشتبان، اداره آبکوه را که با گسترش شهر در اوایل دهه40 به مشهد متصل شده است، با کدخدا و سرسالارها می داند و تعریف می کند: قلعه آبکوه تا اواخر دهه30 زیر نظر کدخدا اداره می شده که معمولا یکی از معتمدان محلی بوده است. غلامحسین سالاری آخرین کدخدای آبکوه و سعدآباد است که از 1313 تا زمان فوتش در 1377 با عنوان ریش سفید و بزرگ محله انجام وظیفه می کرده و رتق و فتق امور را بر عهده داشته است.
قدمت محله:۴۰۰ سال
پیوستن به شهر: ابتدای دهه ۴۰
نامهای پیشین:چهاربرجی، قلعهکهنه
مساحت محله آبکوه: ۳۰ هکتار
وجه تسمیه نام محله: به عقیده بومیهای قدیمی این محدوده، ازآنجاکه در روزگاران گذشته و هنگام بارندگی، آبهای سطحی کوههای سمت جنوب و شرق، ابتدا به روستا سرازیر میشده و این محله، نخستین روستای مسیر آبها بوده است، آن را آبکوه نامیدهاند.
پیشه ابتدایی ساکنان آبکوه: بیشتر آنان کشاورزان زمینهای آستانه بودهاند، اما پیشههایی مانند آهنگری، سلمانی، نجاری، حلبیسازی و کندومالی هم در محله یافت میشده است.
جمعیت محله آبکوه: این محله براساس آمار سال ۱۳۹۰، دارای ۱۱ هزار نفر جمعیت است.
نخستین مسجد: مسجد «حسینی» در حاشیه بولوار دستغیب
نخستین مدرسه: «نواختران» نام مدرسهای بوده است که حدود سال ۱۳۳۵ در خیابان آپادانا (شهیدصادقی ۸ امروز) در منزلی استیجاری پا میگیرد، اما نخستین مدرسه دولتی این محله، «اردشیر بابکان» (دبستان شهیدمحسن صداقت امروز) نام داشته است که سال۱۳۴۱ در میدان راهنمایی تأسیس میشود.
برقکشی: اواخر دهه ۳۰ انجام شده است. منبع این انرژی ژنراتوری به نام «برق ورشوچی» بوده است. گویا در شمال شرقی روستای سعدآباد قدیم (جایی حوالی بولوار شهید صادقی فعلی) باغی قدیمی به نام ورشوچی سبز بوده که اهالی با اجازه مالک دو موتور برق در آن نصب میکنند. این موتورها پس از این از ساعت ۱۲ ظهر تا ۱۲ شب برق محله آبکوه را تامین میکرده است.
لولهکشی آب در آبکوه: اوایل دهه ۴۰ انجام شده است.
نخستین شهید محله: شهید غلامرضا قدسی
قلعه آبکوه دارای چهار برج نگهبانی بوده است که همه طی سالها تخریب شدهاند اما عکسی وجود دارد که نشان میدهد دیوار یکی از این چهار برجها تا هنوز در یکی از خانههای قدیمی محله آبکوه به یادگار مانده و میتوان آن را بهعنوان سندی تاریخی و هویتی از این محله و قدمت آن احیا و ثبت کرد.
نمایی از حوض آب انبار قلعه آبکوه
در ضلع شمال غربی گودال گوشقه (جایی در پشت دیوار قلعه آبکوه) اتاقکی وجود داشته است که محلیها آن را «خیرات» مینامیدهاند. خیرات درواقع بخشی از خانه مرحوم «غلامحسین نجار» نامی بوده است که آن را برای رفاه حال مسافران ساخته و وقف اسکان غریبان شهر کرده بود و میشود گفت که حکم مسافرخانهای بینراهی را داشته با این تفاوت که پولی نبوده است.
به گفته اهالی، در گذشته که از امکانات امروزی خبری نبوده است، روستاییانی که از ییلاقات مشهد و روستاهای اطراف برای زیارت و همچنین فروش محصولات دامی خود به مشهد میآمدند، در این محل اتراق میکردند و غبار خستگی راه را از تن میتکاندند. این مسافران اگر به شب برمیخوردند، تاریکی هوا را در این محل میگذراندند و مردم آبکوه نیز با پذیرایی از زائران آقا، رسم مهماننوازی را به جا میآوردند.
گویا حدود 40سال قبل هم که دیگر از آن مسافران و رهگذران خبری نبود، افراد نیازمندی در خیرات زندگی میکردند که بین مردم آبکوه به «خیراتیها» شهره بودهاند. اهالی درمیان گفتوگوهایشان از فردی به نام «بخشیخیرات» یاد میکنند که گویا سالهای زیادی را در همین مکان گذران روزگار کرده است. اتاق خیرات با سقف چوبی که مقداری از آن فروریخته، اکنون نبش اولین کوچه سمت چپ دستغیب۲۷ بهصورت مخروبه با حصاری دیواری باقی مانده است.
آبکوه در گذشته، صاحب یک حمام قدیمی بسیار بزرگ بوده است که در ساختوسازهای دهههای گذشته روی آن کاملا پوشیده میشود اما اهالی معتقدند حمام سالم است و میتوان بخشهایی از آن را بیرون کشید. این را هم به حکم گودبرداریهایی میگویند که اواخر دهه90 در محله انجام شده و حین آن، بخشی از این حمام نمایان شده است.
یکی از کوچه های آبکوه در دهه 70
نام یکی از قناتهای قدیمی محل است که به گفته اهالی دارای چهل زینه(پله) بوده است و مردم برای تأمین آب مصرفی روزانه از آن استفاده میکردهاند. این مکان حدود 100سال پیش تخریب و روی آن در ساختوسازهای شهری پوشیده میشود. گویا چهلزینه تقریبا در قلعه قدیمی آبکوه، جایی حوالی خیابان دستغیب27 فعلی و نزدیک مسجد حسینی، قرار داشته است.