چیزی که در منطقه قاسمآباد زیاد با آن مواجه میشویم، سوژههای ورزشی است. نمیدانم ربطی به آب و هوای بهتر این منطقه دارد یا حجم بزرگ بافت اجتماعی متوسطنشینش، که در حیات کمتر از چهل ساله قاسمآباد آدمهای ورزشکار موفق زیادی در آن پرورش پیدا کردهاند. سعید هم به طور قطع یکی از همانهاست: سعید بابیانی، عضو تیم ملی بدمینتون بزرگسالان ایران، اهل اردبیل است. این را همان اول از تهلهجه ترکیاش میتوان فهمید.
رشتهاش در هنرستان تربیتبدنی بود و برای ادامه تحصیل به دانشگاه شهید منتظری مشهد آمد و حالا ۱۲ سال است که در این شهر ماندگار شده است. خانوادهاش همه اهل ورزش هستند. برادر کوچکترش ۱۲ بار قهرمان ژیمناستیک ایران در رده سنی نونهالان و یک بار قهرمان آسیا شد. خواهرش هم که متولد ۸۴ است قهرمان دوی ۱۰۰ متر است. پدرش، چون خودش ورزشی بوده، فکر میکرد بهتر است بچههایش در محیط ورزشی بزرگ شوند به جای اینکه وقتشان را در کوچه و خیابان تلف کنند.
۳ سال و نیمش بود و هنوز درست نمیتوانست حرف بزند که مادرش او را راهی باشگاه ژیمناستیک کرد. تاکنون در ۴ رشته ورزشی کبدی، دوومیدانی، سپک تاکرا و فوتبال به اردوی تیم ملی دعوت شده، ولی به دلایل مختلف به مسابقات آنها نرفته و بدمینتون را ادامه داده است. میگوید در هنرستان با کریم انصاریفرد همکلاس بوده و با بیشتر ملیپوشان رده سنی جوانان در آن زمان مانند مهدی شیروند و نادر هوشیار در یک تیم بازی میکرده است. مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید:
۵ سال ژیمناستیک کار کردم. تقریبا تا هشت سالگی. برادرم هم دقیق از سه و نیم سالگی شروع کرد. ژیمناستیک اردبیل در ایران معروف است و جزو قطبهای ژیمناستیک محسوب میشود. بیشتر خانوادههای اردبیلی به محض اینکه بچهشان میتواند کمی راه برود، او را راهی کلاس ژیمناستیک میکنند.
نه هیچ علمی این را ثابت نکرده است، ولی متأسفانه فشارهای اضافی که بعضی مربیها به بچه وارد میکنند باعث میشود که صفحه رشدشان بسته شود. برادر خودم در نونهالان تا قهرمانی آسیا رفت. کشورهای چین، ژاپن و کره را هم رفت. در مسابقات مالزی اول شد، ولی چهار سال بعد ژیمناستیک را کنار گذاشت. چون مچ دستش در قسمت دیافیز و اپیلیز یعنی جایی که استخوان رشد میکند آسیب دید و کاملا صفحهاش بسته شد.
استخوان میخواست رشد کند، جلویش گرفته شده بود و درد خیلی وحشتناکی را تحمل میکرد. به دلیل همین ژیمناستیک را کنار گذاشت. کسی که ۱۲ سال پشت سر هم قهرمانی را تجربه کرده بود یک باره ورزش را کنار گذاشت و این باعث شد ضربه روحی شدیدی را تحمل کند. بعدش باز رفت کشتی، که در کشتی هم سوم ایران شد. خلاصه اینکه گفتید استعداد ورزشی در همه خانواده ما بود، درست است.
خیلی اتفاقی. من در راهنمایی دروازهبان فوتبال بودم. معلم ورزشمان در یک سالن مربی بدمینتون بود. بعضی بچهها رفته بودند و خیلی از آن تعریف میکردند. من رفتم، دیدم همانطور که دوستانم میگفتند خیلی خوب است، ولی مادرم اجازه نمیداد. میگفت: «فوتبال میروی، ژیمناستیک هم هست (هر از گاهی هنوز میرفتم)، نمیشود دیگر، وقت نداری. وقتی خانه میآیی خسته و کوفتهای، به درست نمیرسی.»
فوتبال را در باشگاه ذوب آهن اردبیل کار میکردم. با خودم گفتم کلکی بزنم که مادرم راضی شود. دوست صمیمیام بدمینتون میرفت و خیلی هم از آن تعریف میکرد. دوست داشتم من هم بروم. به مادرم گفتم: «معلم ورزشمان گفته از بین ۳ رشته یکی را باید برای امتحان پایانترمتان انتخاب کنید.» از آن سه رشته، دو رشته را رزمی گذاشتم که مامانم میترسید آسیب ببینم و جایی از بدنم بشکند. تکواندو و کاراته بود و رشته سوم را هم بدمینتون!
مادرم گفت: «بدمینتون چی هست؟!» گفتم: «ساده است، یکی این طرف تور، یکی هم آن طرف میایستد و بازی میکند. کاراته و تکواندو هم هست که نمیگذاری بروم و گرنه من تکواندو را هم خیلی دوست دارم!» گفت: «نه، نمیخواهد، همان بدمینتون را برو!» بالاخره این شروع بدمینتون بود. رفتم به همان باشگاهی که معلمم مربی بود. یک ماه و نیم کار کردم و دوم استان شدم. چون ژیمناستیک کار کرده بودم انعطافم خوب بود. فوتبال هم چابکی و عکسالعملم را سریع کرده بود و به همین دلایل توانستم در بدمینتون موفق شوم.
من، چون رشته تحصیلیام تربیت بدنی است، مقالات زیادی را در این باره خواندهام. آن موقع علتش را نمیدانستم، ولی الان از نظر علم ورزش میدانم که مفرح بودن یعنی چی؟ یعنی ترشح آندورفین در بدن که به آن هورمون شادی میگویند. رشته بدمینتون جزو رشتههایی است که هورمون آندورفین بیشتری در آن ترشح میشود. موضوع دیگر این است که برخلاف تصور بیشتر مردم که فکر میکنند بدمینتون خیلی ساده است، در این رشته باید تمام ویژگیهای آمادگی جسمانی را داشته باشید.
طبق آماری که دادهاند بدمینتون از نظر میانگین فاکتورهای آمادگی جسمانی سومین رشته سخت دنیا محسوب میشود. مثلا دو ماراتن خیلی سخت است، ولی سختی آن از بابت استقامت است. ما افزون بر استقامت، هماهنگی، چابکی و عکسالعمل سریع هم داریم. چیزی هم که من را در این رشته نسبت به بقیه متمایز میکرد و باعث پیشرفتم بود همین فاکتورهای آمادگی جسمانی بود.
اینکه من میتوانستم راحتتر بازی کنم و پیشرفت خودم را سریعتر ببینم، خیلی برایم لذتبخش بود. به ویژه وقتی آن را با پروسه فوتبال مقایسه میکردم که طولانی است و بعضی نظرات شخصی در انتخاب بازیکن دخالت میکردند. بدمینتون اینگونه نیست. چون یک ورزش انفرادی است و شما با حریف روبهرو میشوید. اگر ببرید انتخاب میشوید وگر نه انتخاب نمیشوید.
آره متأسفانه، چون معیار مناسبی وجود ندارد و نظرات شخصی خیلی دخالت دارند. مثلا من دروازهبان خوبی بودم و میتوانستم به تیم ملی نوجوانان بروم، ولی بعضی نظرات شخصی نگذاشت. در بدمینتون شما بدترین استایل را هم که داشته باشی، اگر بتوانی بازیکن روبهرویت را ببری، انتخاب میشوی. به هرحال، چون پیشرفتم در ورزشهای انفرادی بیشتر بود و نتیجه بهتری از آنها میگرفتم به ادامه آن تشویق میشدم.
خوشبختانه مشهد بیشترین آمار بدمینتونباز را دارد و از لحاظ تعداد سالنهای اختصاصی بدمینتون در کشور سرآمد است. در پارک ملت از بعد از طلوع آفتاب، بازیها شروع میشود و تا ظهر کل زمینها پر است. در رشتههای دیگر هر دو جنس نمیتوانند بازی کنند. وقتی خانوادگی بیرون میروند، هیچ رشته ورزشی به غیر از بدمینتون نیست که بتوانند با هم انجام دهند. بدمینتون رشته سبکی از لحاظ تفریحی بازی کردن است و به همین دلیل خانوادهها از این بابت بیشتر از این رشته استقبال میکنند.
در حالت عمومی ورزش راحتی است، ولی اگر داخل سالن انجام دهید و طبق قانون و قاعدهاش، نه، ورزش خیلی سختی است. گفتم که سومین ورزش سخت دنیاست، ولی از جنبه ورزش همگانی، نسبت به ورزشهای دیگر راحت است.
فعلا جایگاه به نسبت خوبی ندارد. فقط خانم ثریا آقایی برای انتخابی المپیک ۲۰۲۰ توکیو تلاش میکند تا سهمیه بگیرد. البته قبلا یک سابقه المپیک هم داشتهایم. آقای کاوه محرابی در سال ۲۰۰۸ توانست در مسابقات المپیک پکن شرکت کند. البته بیشتر کشورهایی قوی در بدمینتون آسیایی هستند. کشورهایی مانند چین، اندونزی، مالزی، کره و ژاپن جزو ۱۰ کشور اول بدمینتون هستند. این کار ما را سخت میکند. در اروپا فقط کشور دانمارک است که در این رشته قوی است و بقیه آسیایی هستند.
هزینه زیاد. مسابقات زیاد است و اگر بخواهیم همه آنها را برویم در ماه ۲ مسابقه خواهیم داشت که هزینه آنها زیاد میشود و مسائل اقتصادی کار را سخت میکند. همین باعث میشود که در رنکینگ جهانی جایگاه خوبی نداشته باشیم. چون صرف شرکت در مسابقات امتیاز دارد.
در ایران بحث اسپانسرینگ خیلی ضعیف است. این را از مسابقات لیگ هم میتوان فهمید. لیگ حرفهای فرد با پاداش و پول سروکار دارد، ولی در مسابقات قهرمانی دنبال این هستند که پرچم کشور بالا برود. ورزش حرفهای در بدمینتون خیلی ضعیف است. سقف قراردادی که نفر اول تیم ملی با باشگاه میبندد خیلی پایینتر از فوتبال است. نفر اول امسال ۴۰ میلیون برای یک سال از باشگاه خاتم اردکان گرفته است. در صورتی که فقط هزینه آب معدنی تیم فوتبال تراکتورسازی در سال ۲۷۰ میلیون تومان است.
من با تیم پاک چوب زاهدان در سیستان و بلوچستان قرارداد داشتم. مبلغش هم بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان بود. البته این را هم بگویم که مسابقاتی مثل فوتبال رفت و برگشتی نیست و به صورت متمرکز برگزار میشود. یعنی مثلا ۱۰ تیم در ۳ روز با هم بازی میکنند، نفرات اول تا پنجم مشخص میشوند. کلا بازیکن ۱۰ روز بیشتر درگیر مسابقات نیست.در قسمت بانوان ۲ تیم لیگ برتری آکادمی پونا و تیم شهید فخار بودند، ولی در قسمت آقایان تیمی در مشهد نداریم. در قسمت آقایان امسال هدف ما این بود که بازیکن به جاهای دیگر بفرستیم.
به دلیل حامی داشتن تیمهای آنهاست. از طرفی قراردادهای خانمها مثل آقایان خیلی بالا نیست. به همین دلیل بخش خصوصی برای هزینه کردن دستش بازتر است.
تقریبا مثل همان است، ولی چون مردم اغلب در زمین رسمی بازی نمیکنند و تنها دو نفر روبهروی هم قرار میگیرند هدفشان این است که توپ را مستقیم بزنند. شاید اگر توپ را این طرف و آن طرف بزنی ناراحت هم بشوند که چرا پرت بازی میکنی! ولی اگر در زمین بدمینتون بازی کنید دقیق برعکس است! یعنی شما نباید توپ را به دست بازیکن بزنید. یک جوری باید بزنید که توپ از روی تور رد شود و توی زمین مقابل بخوابد، ولی در بین عموم تور اصلا مطرح نیست یعنی قانون و قاعده خاصی ندارد البته به نظرم برای اشاعه ورزش بدمینتون همین نداشتن قانون خیلی بهتر است، چون همهگیرتر میشود.
وقتی دو نفر روبهروی هم میایستند و بازی میکنند خیلی مفرحتر است از اینکه هی چپ و راست شوند. به ویژه وقتی دو نفر از لحاظ فیزیکی مثل هم نیستند مثلا یک نفر وزن زیادی دارد. خب آن کسی که بهتر است لذت میبرد کسی که نمیتواند ضربه بزند سرشکسته میشود و انگیزهاش را از دست میدهد و باعث میشود که بدمینتون که هیچ، شاید اصلا دیگر ورزش نکند. اگر ساعت ۵ صبح بروید سالن سجاد که خود هیئت هم آنجا مستقر است افرادی را میبینید که با سن بالا دارند بازی میکنند. یکی دو نفر هم نیستند.
۱۰، ۱۵ نفر بالای ۶۰ سال داریم که بازی میکنند. ولی در رشتههای دیگر شما نمیبینید که آدم ۷۵ ساله بیاید یک رشته ورزشی را انجام بدهد. این خیلی حائز اهمیت است. شاید شنا بحث درمانی داشته باشد، ولی وقتی بحث رقابت است، هیچ رشتهای مانند بدمینتون مناسب ورزش همگانی نیست.
بله. آمارهای جهانی هم این را نشان میدهد. از سویی مشهد از نظر آب و هوا خیلی با این رشته سازگار است، ولی جاهای دیگر که محیط کوهستانی و برفی و باد دارند، سختتر است. البته تجهیزات این رشته ورزشی گران است؛ مثلا راکت حرفهای بدمینتون از ۱.۵ میلیون شروع میشود. فقط هم خود راکت نیست. راکت وسیلهای است که استهلاک دارد. وقتی با زه یا تور راکت ضربه میزنید به ویژه در سطح حرفهای، احتمال دارد که بعد یک هفته لازم باشد زه عوض کنید که هزینه آن ۱۰۰ هزار تومان است.
بله. این را هم بگویم که وسط بازی رسمی اگر زه راکتتان پاره شد، راکت دیگری لازم دارید یعنی شما با یک راکت در عمل نمیتوانید بدمینتون حرفهای بازی کنید. باید دو، سه راکت داشته باشید.
بله. در همه دنیا همینطور است، ولی در ورزش همگانی قضیه فرق دارد. مثلا هیئت برای استعدادیابی راکت به افراد میدهد؛ راکتهای خیلی ابتدایی البته. یک مقدار که سطح بازیکن بالاتر برود، خودش احساس میکند که آن راکت دیگر به دردش نمیخورد و حتما باید یک راکت سطح بالاتری تهیه کند. از دیگر چه هزینههای این رشته، کفش بدمینتون است که حتما باید مخصوص باشد. حالت بیومکانیکی که این کفش دارد از پیچ خوردن پا جلوگیری میکند. بدمینتون رشتهای که جهش در آن زیاد است پس باید کفش مناسبی پایتان باشد که قیمت آن بالای یک میلیون تومان است.
بله با این شرایط اقتصادی میتوان گفت ورزش پولدارهاست. ایران راکت تولید نمیکند. حتما باید از خارج کشور وارد شود و تا به دست مصرفکننده برسد پروسه طولانی و هزینهبری دارد. به همین دلیل واقعا هزینهها بالاست.بعضی هزینههای من به واسطه حامی مالی تأمین میشود. مثل راکت یا زه آن یا کفش و تیشرت. برای مسابقات معمولا خود فدراسیون حامی دارد و ما ملزم میشویم که همان برند را استفاده کنیم. اما باید توجه داشت مسیری که باید طی کنید سخت است. من در بزرگسالان سال اولی است که برای تیم ملی انتخاب شدهام. از این طرف دارم درس میخوانم و کار هم دارم. چون هزینه از سمت بدمینتون تأمین نمیشود یا باید خیلی تأمین باشید که کلا فکر و ذکرتان بدمینتون باشد تا به یک جایی برسید، یا باید خودتان کار کنید. حالا چه مربیگری باشد چه شغل دیگری.
هزینه زندگی نه، ولی خود بدمینتون بله. نفر اول بدمینتون ایران الان فقط ۴۰ میلیون تومان میگیرد. یک کارمند ساده در سال بیشتر از این میگیرد. حامی فقط وسایل را میدهد، پول نمیدهد. ما نه حقوقی داریم و نه بیمه. اصلا نمیتوان برای زندگی روی بدمینتون حساب کرد. مشکل اصلی این است که مسابقات ما پخش تلویزیونی ندارند. پخش تلویزیونی که باشد، دقیقا مانند آگهی بازرگانی تلویزیون میشود. حامی در فوتبال هزینه میکند، چون پخش تلویزیونی دارد.
در بدمینتون، چون مسابقات دیده نمیشوند حامیها راغب به هزینه کردن نیستند. بیشتر حامیها مربوط به همان رشته هستند. مثلا خود آن بخش راکت یا توپ وارد میکند. شرکت خارج از بدمینتون خیلی کم هست. مسئول هیئت خودش باید برود دنبال حامی و آنها را مجاب کند.
چیزی که خیلی اهمیت دارد خواب است. ما باید زود بخوابیم که سر صبح تمرین برویم. فرق دیگر در تغذیه است. بدمینتون بازها برنامه غذایی مخصوصی دارند که معمولا سرشار از پروتئین است. افزون بر آن من از تنقلاتی مثل چیپس و پفک اصلا استفاده نمیکنم. از روغن خیلی کم استفاده میکنم. صبحانه حتما باید بخورم. بعد غذا آب نمیخورم. چای خیلی کم میخورم. واقعیت این است که شما اگر میخواهید به یک چیزی برسید، باید حتما از یک چیزهایی بگذرید. من هم خیلی دوست دارم بعد تمرین تنقلات بخورم یا شبها بعد از کار بگردم، ولی شرایط تمرین نمیگذارد.
جنبههای جذاب آن مقام آوردن است. شما وقتی یک امتحانی را قبول میشوید یک جذابیت دارد، شاگرد اول کلاس که میشوید یک جذابیت دارد، نفر اول کنکور یک جذابیت دیگر دارد. وقتی به هدفتان رسیدید، نگاه بقیه به شما خیلی تفاوت میکند. این یک شخصیت اجتماعی به آدم میدهد. مراوداتی که پیدا میکنید هم جذاب است.
ساکنان منطقه از لحاظ استعداد واقعا خوب هستند فقط باید در مسیر قهرمانی قرار بگیرند. یکی از بچههایی که تیم ملی نوجوانان رفته و نفر اول نوجوانان ایران بود و پارسال مسابقات بینالمللی هم شرکت کرد، از همین بچههای قاسمآباد است. از نظر فیزیک بدنی و ویژگیهای شخصیتی استعدادهای خوبی برای بدمینتون دارند. محیط خوبی برای پیشرفت است. مثلا محیط بدمینتون در بالای شهر نسبت به اینجا خیلی متفاوت است. در بالای شهر شاید طرف بتواند وسایل بهتری بخرد، ولی از لحاظ بدنی خیلی دل به کار نمیدهد. در این منطقه بچهها خیلی پرتحرک هستند.
از سختیها و تمرینها شانه خالی نمیکنند. این خیلی اهمیت دارد. من، چون هم در سالن سجاد مربی هستم و هم در سالن راستی، این تفاوتها را به خوبی میبینم. مقایسه که میکنم میبینم بچههای این طرف خیلی سختکوشتر هستند. از زیر کار در نمیروند. ست پنجم یا ششم را انجام میدهند و وقتی میگویم ست بعدی را هم برو، تمایل دارند. ولی آن طرف نه، شاید همان ست پنجم را هم به زور انجام دهند. یک چیزی هم که هست خداراشکر منطقه ۱۰ سالن اختصاصی بدمینتون هم دارد.