
شاعری که مکتب نرفته شعر برای اهل بیت گفت
حیدر صفدرپور، شاعر محله ماست که در شهرک شهیدرجایی سکونت دارد؛ شاعری که سالهاست در مدح ائمه و اهل بیت (ع) شعر میگوید. اگر از خوانندگان شهرآرامحله منطقه ۶ باشید، حتما رباعیات و اشعار او را که بارها در ستون شاعرمحله چاپ شده است، دیدهاید.
متولد کوچه کربلا
در نخستین روزِ دومین ماهِ زمستان حیدر صفدرپور در کوچه کربلا به دنیا میآید. درس نمیخواند و سوادی در حد چهار کلاس ابتدایی و سواد قرآنی، تمام برداشت او از علم است، اما این کمبود مانعی برای رسیدن به آنچه حیدر به آن عشق دارد، نمیشود.
شروع با یک آرزو
او درباره شروع شعر گفتنش، چنین به خاطر میآورد: خدابیامرز حاج رضا گرجی کسی بود که شبهای جمعه جلسهای مذهبی داشت به اسم «محمدِ آل محمد» که بعضی شاعران اهل بیت مثل آقای رفیعی، پدرِ همین آقای رفیعی که الان شعر میگوید، در آن جلسه حضور داشتند و اشعار خودشان را میخواندند.
او ادامه میدهد: یک شب نشستم و گفتم خدایا؛ میشود یک روز من هم مانند اینها، برای ائمه دو خط شعر بگویم؟ انگار خدا صدایم را شنید. کمکم فهمیدم میتوانم چیزهایی بگویم، یعنی یکجورهایی قفل زبانم باز شد.
سرودن شعر لطف خدا بوده است
صفدرپور که نخستین شعرش را در ۱۸ سالگی میسراید، چنین ادامه میدهد: یادم میآید آن زمان که جوانتر بودم و چشمانم بهتر میدید، اشعار حافظ و البته بیشتر اشعار مذهبی میخواندم؛ اشعاری از شاعرانی مانند آذر، سراجهاشمی، دکتر رسا و چند نفر دیگر که نامشان در خاطرم نیست.
این شاعر اهل بیت درخصوص شعرهایی که خودش میگوید، خاطرنشان میکند: این شعرها کارِ من نیست؛ از من چیزی برنمیآید. این هدیه خداست وگرنه من نه سوادش را داشتم و نه کلاسی رفتم که بخواهم شعر بگویم؛ این لطف خداست.
او اضافه میکند: اگر دو روز هم بنشینم نمیتوانم یک بیت شعر بگویم، اما بعضی وقتها نیمههای شب و در خواب، چند مصراع شعر به ذهنم میرسد، اما نمیتوانم حفظشان کنم و آن را جایی یادداشت میکنم تا بعدها بتوانم بخوانم و یک نفر پاکنویس کند. یادم میآید شروع کار شعرهایی میگفتم که مشکلاتی داشت، اما دوستانم در جلسات تشویقم میکردند که ادامه بدهم و این تشویقها کمکم میکرد و به من روحیه میداد تا روزبهروز ضعفهایم کمتر شود.
در مدح اهل بیت
صفدرپور برای استفاده از شعرهایش هیچ شرطی ندارد و میگوید: همه آزادند از شعرهایم استفاده و آنها را گردآوری و چاپ کنند یا هر جا خواستند بخوانند. من برای رضای خدا و به عشق اهل بیت شعر میگویم و امیدوارم اهل بیت بزرگوار هم این کارِ کوچک مرا به کرم خود قبول کنند.
به اینجا که میرسد، یکی از اشعارش را زیر لب زمزمه میکند:
ای نجفای سرزمین باصفا / ای نجفای مدفن شیر خدا
ای نجفای طور سینا / از ازل جایگاه وحی موسی از ازل
بعد مکه قبله عالم تویی / جایگاه وارث آدم تویی
شد زمینت مأمن درماندگان / میدهد جان را برای مردگان
شیر حق بر دامنت خوابیده است / بر زمینت نور حق تابیده است
وادی ارواح هر مومن شدی / بارگاه پاک شاه دین شدی
ای زمینت بهتر از عرش خدا / خاک تو بر چشم آدم توتیا
شد ملایک پاسبان خاک تو / جان فدای آن شه لولاک تو
خاک تو، چون خاک لایق گشته است / مدفن قرآن ناطق گشته است
کن نصیب این حیدر بیچاره را / تا ببوسد مرقد شیر خدا
محرم دوستداشتنی
صفدرپور پس از ازدواج به شهرک شهید رجایی میآید و الان ۳۰ سالی میشود که ساکن این محله است. از شعرهای صفدرپور در مراسم مختلف عزاداری تا مولودی در مساجد و هیئتها استفاده میشود.
محرم برایش دوستداشتنی است و میگوید: بیشتر در حال و هوای حسینبن علی (ع) که هستم، شعر میگویم. شعرهایم برای محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و فرزندانشان است؛ و با زمزمه شعری دیگر میخواند:
این ماه لالهگون که نامش محرم است / گویا عزای زاده اولادآدم است
و بعد یادی از قمر بنیهاشم (ع) میکند:
آن علمت پرچم آزادگی / نام تو سرلوحه آزادگی
تو به لقب ماه بنیهاشمی / نار و جنان را به همه قاسمی
آب خجل شد ز لب تشنهات / کفر گریزان ز لب دشنهات
دست و سرت در ره حق دادهای / تو ز ازل حُری و آزادهای
* این گزارش در شماره ۹۵ شهرآرا محله منطقه ۶ مورخ ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.