کد خبر: ۱۳۰۲۸
۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
دیالوگ‌های تئاتر، مهدی‌زادگان را به شعر علاقه‌مند کرد

دیالوگ‌های تئاتر، مهدی‌زادگان را به شعر علاقه‌مند کرد

مهدی مهدی‌زادگان می‌گوید: از سال ۸۰ به‌طور حرفه‌ای شعر گفتن را آغاز کردم و علاوه‌بر شعر در موسیقی و تئاتر هم فعالیت دارم. به نظر من شعر ساده‌ترین نوع بیان تمام احساسات و بهترین ابزار برای به فکر واداشتن مردم است.

نفست را کبوتر می‌کنی و رها می‌شوی در پاییزی که رخت زمستان به تن کرده. آسمان برف‌هایش را روی شانه‌های زمین الک می‌کند و من، دست در جیب پالتو‌یم به این فکر می‌کنم که هیچ‌چیز به اندازه یک فنجان شعر گرمم نمی‌کند...

تنها ۲۶ زمستان را بهار کرده‌ای، اما نمی‌دانم دست‌های شعر سپید بود یا زخم‌های کهنه یا... که موهایت را بیشتر از سن‌و‌سالت سپید کرد. فقط جادوی کلمات می‌توانند از یک مهندس مکانیک، شاعری خوش‌ذوق بسازند و دست شعرهایت را در دست مجله «تاک» بگذارد و بعد بشوی شاعر محله امیریه مشهد، پای صحبت‌هایت بنشینیم، یک دل سیر در مورد شعر بگوییم و از تو و نقطه وصلت با شعر بنویسیم.

آغاز حرفه‌ای شعر 

«از سال ۸۰ به‌طور حرفه‌ای شعر گفتن را آغاز کردم و علاوه‌بر شعر در موسیقی و تئاتر هم فعالیت دارم. به نظر من شعر ساده‌ترین نوع بیان تمام احساسات و بهترین ابزار برای به فکر واداشتن مردم است، برخلاف هنر‌های دیگر که بیشتر جنبه لذت دارند. این سخن است که مردم را وادار می‌کند تا به زندگی امیدوار باشند.» این اولین جملاتی است که مهدی مهدی‌زادگان سر حرف را با آن باز می‌کند.

 

تئاتر به شعر علاقه‌مندم کرد

خیلی جالب است بدانیم که شاعر ما فقط شعر نمی‌گوید بلکه دستی بر هنرهای دیگر هم دارد. مهدی از هنرهای دیگرش این‌گونه یاد می‌کند: زمانی‌که تئاتر کار می‌کردم هیچ‌چیز به اندازه صحبت‌های اثر‌گذار بازیگران، من را تحت تأثیر قرار نمی‌داد. حرف زدن در این شکل زیبای زبانی، برایم شیرین و جذاب بود و همین باعث شد تا تصمیم بگیرم یکی از گویندگانی باشم که بتوانم درد مشترک چندین انسان را در قالب شعر به تصویر بکشم، در حقیقت دیالوگ‌های تئاتر، من را به شعر علاقه‌مند کرد.

در حقیقت دیالوگ‌های تئاتر، من را به شعر علاقه‌مند کرد

 

همیشه به دنبال اولین‌ها هستم 

مهدی مهدی‌زادگان از اولین‌ها صحبت می‌کند؛ اولین سطرهایی که در ذهنش شکل می‌بندد تا به‌صورت شعری درآید و او را به عنوان یک شاعر محلی معرفی کند؛ اولین شعرهایی که گفته و اولین جلسه شعری که در آن حضور پیدا کرده است «جلسه شعر جوان بود و خانم درتومیان مدیریت آن را به عهده داشت. در جلسات، شاعران خوب و صاحب نامی با سبک‌های مختلف شعری آمد‌و‌شد داشتند اما سبکی که من را به سمت خودش کشید، شکلی از زبان بود که بیشتر با آن ارتباط برقرار می‌کردم؛ در نهایت آشنایی با یکی از دوستان شاعرم که شعر را به‌شکل خاصی می‌خواند، من را به سمت شعر سپید برد.»

 

شعر سپید، شعرپویا 

وقتی پای قالب‌های شعری به میان می‌آید، شعر سپید را این‌طور تعریف می‌کند: شعر سپید، شعری بی‌وزن و قافیه است اما عاطفه و زبان نقش پررنگی در آن دارد. شاید باید این را هم اضافه کنم که در شعر کلاسیک فراوان کار شده است و ما تقریبا در آن به نتیجه مطلوب رسیده‌ایم اما در زمینه شعر سپید یا آزاد هنوز حرف‌هایی هست که بوی حرکت و نوآوری می‌دهد و از آنجاکه زبان امروز زبانی حرکتی است و شعر سپید اندیشه و زبانی نو به همراه دارد، من این سبک را برای شعر گفتن انتخاب کردم.

 

شعر خودِ شعر است

صحبت‌هایمان گل می‌اندازد و از آنجاکه خودم به شعر علاقه زیادی دارم، دوست دارم تعریف شاعر محله امیریه را هم از شعر بدانم، لبخند می‌زند و می‌گوید: گلویم برای تعریف شعر، وصله‌ناجور است؛ به عقیده من شعر، خود شعر است.

حرف‌هایش را کمی گلایه‌آمیز این‌طور ادامه می‌دهد: شاعرانی که امروز شعر را دنبال می‌کنند، متاسفانه بدون آگاهی پیرو سبک‌های نامتعارف می‌شوند و این باعث شده که از ابهت و ارزش این هنر ماندگار بین مردم کاسته شود.

 

در جلسات به شاعران چای می‌دادم!  

او در یادآوری خاطراتش به چندسال پیش برمی‌گردد و با صدایی که کمی آهسته‌تر شده خط صحبت‌هایش را دنبال می‌کند: برای شعر خیلی زحمت کشیدم تا جایی‌که چندسال پیش در جلسات شعر به شاعران چای تعارف می‌کردم. این را گفتم برای اینکه بعضی دوستان که هنوز ازراه‌نرسیده می‌خواهند شاعر شوند، بدانند یک‌شبه نمی‌توان ره صدساله را طی کرد!

برای شعر خیلی زحمت کشیدم تا جایی‌که چندسال پیش در جلسات شعر به شاعران چای تعارف می‌کردم

 

مردم ناخودآگاه شعر را دوست دارند

دوست دارم حرف آخر را به عهده خودش بگذارم تا هرچه می‌خواهد دل تنگش، بگوید! «مردم چه در شادی، چه در غم احساسات خود را از طریق یک شعر یا نثر ادبی بیان می‌کنند، حتی اگر شاعر نباشند و شعر را نشناسند با آن ارتباط برقرار می‌کنند و به طور ناخودآگاه دوستش دارند اما با وجودی که همه هنرها از شعر سرچشمه می‌گیرند و این هنر یک سر وگردن بالاتر از همه هنرهاست، باز هم آن‌طور که باید و شاید به آن اهمیت داده نمی‌شود و متاسفانه شعر از محروم‌ترین هنرها محسوب می‌شود.» در پایان صحبتش با خنده می‌گوید: امیدوارم یک روز از تک‌تک اهالی این منطقه به دلیل شاعربودنشان مصاحبه بگیرید. مهدی‌زادگان صحبتش را با چند سطر شعر به پایان می‌رساند:
فرق می کند فقرم
وقتی همسرم با چشمانی تنها
که اشک راه نخ را به سوراخ سوزنی بسته باشد، 
و من از بروم پی کارم برگردم، 
با دستی که به خمیازه نزدیک می‌شود
فرق می‌کند فقرم 
مثل کودکی که وقت بازی زخم را جدی نمی گیرد...

 

* این گزارش پنج شنبه، ۷ دی ۹۱ در شماره ۲۳ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44