
محمدعلی، طلبه هندی که مجاور شد
وقتی وارد ساختمان میشوم، سادگی و سکوت خانه که وقف مسجد والدین شده است، ذهنم را به خاطره خانههای دهه ۵۰ و ۶۰ میبرد. بنایی که با وجود فرسودگیاش، همچنان در دل این محله نفس میکشد و حالا مردی از دیار هند در این طبقه روزگار میگذراند. طبقهای بر بالای مسجد والدین در ابتدای خیابان آیتالله عبادی.
چندی نمیگذرد که میزبانم با عرقچین و قبا وارد میشود. مردی با لهجهای آشنا به فارسی، آرام، صمیمی و خوشبرخورد. برای گفتوگو، خیلی زود سر اصل مطلب میرویم، اینکه چگونه و از چه زمانی ساکن این خانه و این مسجد شده است و چطور حالا در این شهر، پیامآور معارف اهلبیت (ع) برای مردم کشورش شده است.
سادهزیستی این خانواده در گوشهای از محله راهآهن، حالوهوایی دارد که کمتر میتوان در این روزگار سراغش را گرفت؛ خانهای که گرچه قدیمی است، اما حالا در دل خود، یک سفیر فرهنگی کوچک از هندوستان را جای داده است.
از ورود به عنوان زائر تا مجاور شدن
نامش محمدعلی است و اینطور که میگوید نام خانوادگی در شهرشان مرسوم نیست، اما در ایران با فامیل حیدری صدایش میزنند؛ ۵۳ ساله و متولد شهر کارگیل هند است که پس از طی دروس مقدماتی حوزه علمیه در آنجا به علت نبود مقاطع بالاتر تحصیلات حوزوی برای شیعیان اثنیعشری، عازم ایران و شهر قم میشود؛ «سال ۷۸ به قم آمدم و برای آشنایی با زبان فارسی، دوباره مقدمات حوزه را بهصورت آزاد در حرم مطهر حضرت معصومه (س) گذراندم. حدود چهار سال بعد، برای اولینبار به مشهد آمدم؛ هم به نیت زیارت و هم شرکت در آزمون مدرسه علمیه آیتالله خویی که قبول شدم و همین شد بهانهای زیبا برای اقامت در جوار امام رضا (ع).»
در آن روزها، اتاقی در مدرسه آیتالله خویی داشت و بهعنوان طلبه آزاد، در مدرسه اهلالبیت (ع) در گنبدسبز درس میخواند. میگوید: رسائل، اصول و جامعتین را گذراندم، اما، چون هنوز مجوز اقامت نداشتم، طلبه رسمی بهحساب نمیآمدم؛ تا اینکه در سال۱۳۸۴ در آزمون ورودی جامعةالمصطفیالعالمیة شرکت کردم و از آن زمان، رسما طلبه این مرکز شدم.
مبلغی از مشهد برای شیعیان کارگیل
در جامعةالمصطفی العالمیة کارشناسی علوم قرآن و چهار سال ارشد اصول فقه اسلامی خواند و شد مبلغ؛ پیامآوری از مشهد برای مردم هند؛ «ماههای رمضان، محرم و صفر و گاهی شعبان برای تبلیغ به کارگیل میروم؛ مردم ما که بیش از ۹۰درصدشان شیعهاند، خیلی تشنه معارف دین هستند و علاقه خاصی به ایران به عنوان مرکز نشر معارف اسلام ناب و مرجعیت دینی دارند به حدی که بارها در حمایت از ایران، تجمع و راهپیمایی داشته و اعلام همبستگی کردهاند خصوصا برای همین جنگ تحمیلی دوازده روزه علیه ایران.»
غریب، اما در پناه امام
او که همزمان با آغاز سکونت در محله راهآهن، با خانمی از همشهریانش به نام زینب ازدواج کرده و حالا چهار فرزند دارد، درباره چالشهایش به عنوان یک مبلغ غیرایرانی میگوید: «سال۱۳۸۴ در کارگیل ازدواج کردم و باتوجه به اینکه تازه در جامعةالمصطفی العالمیة پذیرفته شده بودم، نمیشد در شهرمان بمانیم؛ بنابراین همسرم را به مشهد آوردم و از آنجاکه خودم اغلب مشغول درس بودم و با هیچ کس اعم از ایرانی و غیرایرانی رفت و آمدی نداشتیم همسرم به مدد امام رضا (ع) علاوه بر تحمل دوری از خانواده، بچهها را هم دست تنها در این شهر غریب بزرگ کرد.
آن سه چهار ماهی هم که برای تبلیغ میروم، همسرم به تنهایی خانواده را راه میبرد، چون جاده کارگیل تقریبا صعبالعبور است، خصوصا در نیمه دوم سال که بسیار خطرناک است و ارتباطش با سایر شهرها قطع میشود و ناچار از مسیر شهر «لِه» باید به آنجا رفت، نمیتوانم بچهها را با خود ببرم. در تمام این هجده سال که بچهدار شدهایم، فقط دوبار توانستهام همراه خانواده به تبلیغ بروم.
در تمام این هجده سال که بچهدار شدهایم، فقط دوبار توانستهام همراه خانواده به تبلیغ بروم
امسال هم که دیگر اصلا نمیشود فکرش را کرد، چون هزینه رفت و برگشت برای هر نفر به حدود ۴۰ میلیون تومان رسیده است و با شهریه طلبگی نمیشود آن را تأمین کرد.»
امضای قولنامه در محضر امام
سکونت و خادمی در مسجد والدین به دهه ۸۰ برمیگردد؛ «سال ۱۳۸۵ یکی از رفقایم که جزو نمازگزاران مسجد بود به امام جماعت وقت گفت که دنبال خانه هستم و ایشان هم با واقف مسجد که خودش ساکن همین طبقه بالای مسجد بود صحبت کرد.
حاج محمد خزایینژاد صاحب این ملک، وقتی مشکل مرا دید، منزل خود را به جای دیگری منتقل کرد و برای من قولنامهای نوشت، بعد با هم عازم حرم مطهر شدیم و از امام جماعت مسجد گوهرشاد (آیتالله سیدعباس صدر) خواست استخارهای بگیرد که خوب آمد و قولنامه را امضا کردیم.»
امام جماعت مسجد تا پیش از سکونت حیدری، حجتالاسلام والمسلمین شهرستانی بود. حالا هم نماز ظهر را حاج آقا حسینی و نماز مغرب و عشا را حجتالاسلام والمسلمین معصومی عهدهدار هستند.
در این بین از این مبلغ هندی هم برای اقامه نماز دعوت به همکاری شده است، اما باتوجه به رفت و آمدش به هند امکان پذیرش آن را نداشت، در عین حال هرگاه امام جماعتی به دلیل سفر و. غیبت داشته باشد او جایش را پر میکند. نمازگزاران هم به دلیل خالی شدن محله از منازل مسکونی در طرح جدید میدان شهدا، بیشتر رانندهها و عابران هستند.
۲ دهه خدمت بیچشمداشت
سید جلال میریزدی، عضو هیئت امنای مسجد والدین
حدود بیست سال است که در همسایگی مسجد والدین و این زوج هندی زندگی میکنم. در این مدت، آقای حیدری را بهعنوان طلبهای ساده، بیریا و خوشنام شناختهام؛ با آنکه رسمیت خادمی مسجد را ندارد، اما خودش و خانوادهاش هر کاری از دستشان برآمده، بیچشمداشت برای مسجد انجام دادهاند. این خانواده، با اینکه غریب و مهمان ما هستند، سالها پیش وقتی فرزندشان خردسال بود به محله راهآهن آمدند.
با وجود همه تنگناهای مالی، کمبود امکانات و فرسودگی ساختمان مسجد که محل زندگیشان هم هست، در این بیست سال آبرومندانه و باعزت زندگی کردهاند. نهتنها هرگز به کسی ابراز نیاز نکردهاند، بلکه هرجا که توانستهاند، خدمترسان مسجد هم بودهاند.
ما همسایهها همیشه هوای این خانواده را داشتهایم و امیدواریم با موافقت هیئت امنا و امور مساجد، تا پایان سال بهصورت رسمی خادم مسجد شناخته شوند.
* این گزارش یکشنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۳ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.