
خواهری و خیّری در رباط طرق ۷
رباط طرق از آن محلههای قدیمی و شناختهشده منطقه۷ مشهد است که حالا در تقسیمبندی شهری در محله ابوذر قرار گرفته است. ارتباط بیشتر همسایههای ساکن محله فراتر از سلام و علیک است؛ عمیق و ریشهدار. اهالی کوچه رباط طرق ۷ از این دستهاند.
آنها سالهاست کنار هم زندگی میکنند و از حال و روز هم باخبرند. اهالی اینجا علاوهبر اینکه برای رفع مشکلات یکدیگر تلاش میکنند، دستبهدست هم میدهند تا هرکاری از دستشان برمیآید، برای آبادی محلهشان انجام دهند؛ چه کار فرهنگی باشد، چه کمک به نیازمندان. آنها دلشان برای محلهشان میتپد.
حال خوب با گرهگشایی از مشکلات
اعظم یزدانپناه دوازدهسالی میشود که در رباط طرق ۷ زندگی میکند. بارها شرایط نقل مکان به محلهای دیگر برایش پیش آمده است، اما چیزی که باعث شده نتواند از کوچهاش دل بکند، همسایههای خوب و دلسوز است. او عضو مؤسسه خیریه سفیران شهر بهشت، گروه جهادی شهیدعباسی و شورای اجتماعی محله ابوذر است.
دلش میخواهد گرهی، هرچند کوچک، از کار مردم محله باز کند و به قول خودش، هیچچیز مثل این کار به او آرامش نمیدهد. بچههای محله هم وقتی او را میبینند، بعداز سلام سراغ مراسم محلی را از او میگیرند. خودش میگوید: تلاش میکنم در همه مناسبتها مراسمی داشته باشیم و کنارش برای بچهها هم برنامهای برگزار کنیم.
او برای دانشآموزان کلاسهای تقویتی هم برگزار میکند. اعظمخانم دراینباره توضیح میدهد: بعضی خانوادهها تمکن مالی ندارند که برای بچههایشان معلم خصوصی بگیرند. من در خانه خودم با کمک معلمهای فعال در گروههای جهادی، کلاس رایگان برای بچهها برگزار میکنم.
استاد قرآن محله
یزدانپناه در ادامه فاطمه پورعلی را بهعنوان همسایهای دلسوز در عرصه فرهنگی به ما معرفی میکند. این دو نفر در کلاسهای قرآن محله با هم آشنا شدهاند. پورعلی در رباط طرق به «استاد قرآن» معروف است. یزدانپناه میگوید: ما هردو دلمان برای کارهای فرهنگی و خیریه میتپد؛ بههمیندلیل همیشه کنار همیم.
بعضی خانوادهها تمکن مالی ندارند که معلم خصوصی بگیرند؛ من در خانه خودم کلاس رایگان برایشان برگزار میکنم
پورعلی از پانزدهسال پیش که ساکن رباط طرق شده، دورههای قرآنی را راه انداخته است؛ از نهجالبلاغه، حفظ و روخوانی و روانخوانی قرآن گرفته تا احکام. بانوان محله برای هر مراسمی که دارند از مولودی و جشن گرفته تا مداحی و روضهخوانی دعوتش میکنند. همین امر سبب شده است اگر کسی گرهی در کارش هست، به او مراجعه کند.
فاطمه خانم میگوید: بالاخره هرکسی رسالتی دارد. رسالت من هم این است که بتوانم بانوان را با کلام خدا آشنا کنم. از اینکه میتوانم برایشان کلاسهای قرآنی برگزار کنم خوشحالم.
علاوه بر آن، پورعلی دستش به کار خیر هم میرود. او میگوید: ما همسایهها باید هوای هم را داشته باشیم؛ برای همین با کمک هم، گره از مشکلات همسایگان نیازمندمان باز میکنیم.
آچار فرانسه تیم
پورعلی از صدیقه چشمی بهعنوان «آچار فرانسه» گروهشان نام میبرد. چشمی پنجسال است که در این محله سکونت دارد. پورعلی تعریف میکند: ما یک تیم هستیم و خانم چشمی، آچار فرانسه گروه است. تحقیقات خیریه و هرکاری را که از دستش برآید، انجام میدهد.
رفتار صدیقهخانم آنقدر گرم و صمیمی است که خیلی زود اهالی او را پذیرفتند. خودش میگوید: وقتی میبینم لبخند رضایت روی لب همسایهها مینشیند، دنیا برایم قشنگتر میشود. خدمت به خلق، ثواب بزرگی دارد. یک دعای خیر یا خدابیامرزی همسایه برایم کافی است.
آشپزی صدیقهخانم هم زبانزد است و بیشتر اوقات، طبخ غذای مراسم مختلف را به عهده میگیرد. او میگوید: ما همسایهها آنقدر به هم نزدیکیم که انگار خواهریم. بودن درکنارشان هم تجربه است، هم لذتبخش. چشمی در بسیج مسجد هم فعال است و میگوید کارهای جهادی، به زندگیاش رنگ و بوی دیگری داده است.
* این گزارش سهشنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.