
رد هنر رضا صادقزاده در آینهکاری حرمهای امامرضا(ع) و امامحسین(ع)
هر بار که به حرم میرفت، زل میزد به آینهکاریها. برایش جالب بود و دوست داشت بداند چطور این آینهها را برش میزنند و روی سقف میچسبانند. همسایهشان، علیآقای جلالیان، آینهکار بود، اما هیچوقت نحوه کارش را ندیده بود. یکبار شنید آقای همسایه میخواهد برای آینهکاری به شهرستان برود. از قضا داشت گلایه میکرد از اینکه شاگردش گفته است نمیآید. او هم گل را گرفت و گفت من به جایش میآیم.
همین سفر، رضا صادقزادهیزدی را پایبند هنر آینهکاری کرد. از آن موقع تاکنون حدود سیسال میگذرد و در این مدت او تجربههای گوناگونی از آینهکاری در حرم امامحسین (ع)، حرم امیرالمؤمنین (ع) و کشورهای لبنان و باکو داشته است. جزو آینهکاران حرم رضوی نیز هست و حتی مرمت بخشی از آینهکاریهای زمان قاجار حرم امامرضا (ع) را انجام داده است.
آینههای یادگاری
از سال ۱۳۷۴ که صادقزاده بهعنوان شاگرد همراه همسایهشان، علیآقا، برای آینهکاری به امامزاده عبدالله گرگان رفت، دیگر پایبند این حرفه شد. به گفته خودش بهدلیل علاقه و کنجکاویهای زیادش خیلی زودتر از حد معمول این هنر را یاد گرفته و شاگرد معتمد استادش شده است.
این هنرمند محله شاهد تعریف میکند: از سال ۱۳۸۰ که جوانی بیستوهفتساله بودم، بهصورت مستقل اولین کارهایم را قبول کردم. سه مورد آینهکاری در حرم رضوی تا سال ۱۳۸۵ به من سپرده شد؛ آینهکاری هزارمتری رواق دارالحجه، آینهکاری سیصدمتری رواق امامخمینی (ره) و آینهکاری دویستمتری صحن جمهوری که بهصورت تیمی کار میکردیم.
او اکنون که وارد این مکانها میشود و هنرش را میبیند، احساس خوبی دارد: وقتی از آنها عبور میکنم، همه خاطرات آن موقع برایم تداعی میشود. یکبار در نزدیکی آینهکاری خودم نشسته بودم که گفتوگوی دو زائر را شنیدم که میگفتند چقدر برای آینهکاریها زحمت کشیده شده و زیباست. وقتی میبینم در مکانی که زائران آرامش دارند، توانستهام اثری از خودم به یادگار بگذارم، حس خوبی پیدا میکنم.
او پس از این، چند سفارش خارج از کشور دریافت میکند؛ ازجمله اینکه راهی لبنان میشود تا لابی شبکه تلویزیونی المنار و چند خانه و تالار عروسی را در این کشور آینهکاری کند. صادقزاده در اینباره میگوید: لبنانیها علاقه زیادی به هنر آینهکاری و ایرانیها داشتند. همین که میفهمیدند ایرانی هستیم، کلی تحویلمان میگرفتند.
بهترین جایی که کار کردم
بهترین جایی که کار کردم، همین سرداب امامحسین (ع) است. حسوحال خاصی داشت؛ نمیشود بیان کرد
سال ۱۳۸۴ برای آینهکاری مرقد میرموسومآقا عازم باکو در آذربایجان شده است: یکسال آنجا بودم. آینهکاری یک گنبد بزرگ بود. وقتی تمام شد و همسر رئیسجمهورشان برای بازدید آمد، ظرافت و دقت کار اینقدر برایش حیرتانگیز بود که با همان زبان ترکی پرسید: «همه اینها کار دست انسان است؟»
او میگوید سال ۱۳۹۶ به مدت سهماه در حال آینهکاری صحن حضرتزهرا (س) در نجفاشرف بودم، اما خیلی زود از این گفتههایش عبور میکند؛ انگار مطلب مهمتری یادش آمده است و سپس میگوید: امسال همزمان با عید نوروز و ماه رمضان، در کربلا و سرداب امامحسین (ع) بودم.
بهترین جایی که کار کردم، همین سرداب امامحسین (ع) است. حسوحال خاصی داشت. نمیشود بیان کرد، ولی بهترین خاطره دوران کاری من بود. بعضی کارگران و هنرمندان با وجود اینکه زیر پایشان نرمهشیشه و تکههای میلگرد بود، حاضر نبودند کفش بپوشند و با مراقبت کامل پابرهنه کار میکردند.
او تعریف میکند: نزدیک افطار که از حرم بیرون میرفتیم، در همه کوچهها و خیابانهای منتهی به حرم سفرههای افطاری پهن کرده بودند. از حرم که دورتر میشدیم، ماشینهایی بودند که غذای بستهبندی توزیع میکردند. حتی افرادی بودند که یک قابلمه کوچک غذا درست کرده بودند و افطاری میدادند. این اعتقادشان خیلی برایم جالب بود.
صادقزاده در هر شهر و دیاری میرود، بهعلت دوری از شهر و خانوادهاش، احساس غربت میکند، اما کربلا اینطور نبوده است. او میگوید: تنهاجایی که احساس غربت نکردم، همین حرم امامحسین (ع) بود؛ درست مثل حرم امامرضا (ع).
کاش آینهها نشکنند
وقتی قرار است در اماکن مذهبی آینهکاری شود، دورتادورش پوشیده میشود؛ طوری که مردم از بیرون کارگران و آینهکاران را نمیبینند. صادقزاده میگوید: همینکه مردم ما را ببینند، جمع میشوند و تقاضای دریافت آینه به نیت تبرک دارند. برای همین همیشه دورتادورمان پوشیده است، اما همینطور که حین کارکردن هستیم، صدای مناجات زائران را میشنویم. بعضی وقتها از صدای گریه زائر اینقدر منقلب میشویم که گریهمان میگیرد.
او تعریف میکند: حدود بیستسال پیش، یکبار در حرم امامرضا (ع) از بالای داربست از قسمتی که پوشش پلاستیکی دور حفاظ پاره شده بود، دیدم پیرزنی با لباسهای فرسوده که معلوم بود وضع مالی خوبی ندارد، کیفش را باز کرد و درحالیکه فقط دوتا هزارتومانی در کیفش داشت، یکی از آن را برداشت و به سمت ضریح رفت که در آن بیندازد. مدام فکرم درگیر بود و غبطه میخوردم به این اعتقادات او که با وجود درمضیقهبودن خودش، نیمی از داراییاش را صرف امامرضا (ع) کرد.
این هنرمند چنان تحتتأثیر این صحنه قرار گرفته که از آن زمان تاکنون هرگاه در اماکن مقدس در حال آینهکاری است، بیشتر مراقب است که آینهها نشکنند. او میگوید: هر آینهای که در دستم میگیرم، با خودم میگویم شاید همان هزار تومان باشد؛ شاید پولی باشد که یک نفر از نان شبش زده و به حرم اهدا کرده است. مراقبم نشکنند و حیفومیل نشوند.
دستنوشتهای برای آیندگان
صادقزاده طی سالهای گذشته در حرم رضوی در صحنهای دارالولایه و راهروی ورودی سرداب امامرضا (ع) آینهکاری کرده است. او اکنون در دارالحجه و هشتی حرعاملی کار میکند و هنرش را برجای میگذارد.
این هنرمند پارسال در دارالحفاظ کار کرده که خاطره متفاوتی برایش رقم زده است:کارمان مرمت آینهکاریهای دوره قاجار بود. چندبار داربست زده بودند که مرمت کنند، اما نتوانسته بودند. خداراشکر ما بهخوبی انجام دادیم و مرمت شد. البته این را بگویم که خود آینه هیچوقت خراب نمیشود. صدسال هم بگذرد، رویش یک دستمال بکشید، مثل روز اولش میشود. رطوبت پشت آینه باعث شلشدن و ریختن آن میشود. برای همین، موقع مرمت آینهکاریها باید زیرش را درست کنیم و دوباره مثل قبل سر جایش بگذاریم.
آنچه حین این مرمت توجه او را جلب کرده، روش کارشان است: اکنون ما محاسبات رسمها را با رایانه انجام میدهیم. گذشتگان اینها را با دست و بسیار دقیق تعیین کردهاند. به گفته استادانمان، بهجای چسب از شیره انگور استفاده میکردند. چون فناوری رنگ پشت آینه را نداشتند، بهجایش از کاغذ روغنی استفاده میکردند. خیلی برای هنرشان وقت میگذاشتند. کاری را که اکنون ما در عرض یکماه انجام میدهیم، آنها باید پنجشش ماه وقت میگذاشتند.
هنگام مرمت، کاغذهایی از زیر آینهها پیدا کردیم که نمیشد خطش را ترجمه کنیم اما به نظر میرسید حاوی توضیحاتی درباره هنرشان است
او تعریف میکند: هنگام مرمت، کاغذهایی را از زیر آینهها پیدا کردیم که نمیتوانستیم خطش را ترجمه کنیم، اما از کلیاتش به نظر میرسید حاوی توضیحاتی درباره هنرشان است و اینکه چه کسانی و چه سالی آن را انجام دادهاند. کاغذها را که تحویل آستان قدس دادیم، با خودم به این فکر میکردم که آیندگان چه قضاوتی درباره هنر ما میکنند.
بعدش هم خودمان یادداشتی شبیه همان نوشتیم و اطلاعاتی درباره هنرمندان و سال انجام این کار نوشتیم و زیر آینهها گذاشتیم تا در سالهای بعد، منبعی برای آیندگان باشد.
مهماننوازی روستاییها
آینهکاری در مساجد و امامزادههای مشهد و شهرهای مختلف و حتی دیگرکشورها، بخش دیگری از کارهای صادقزاده را شامل میشود.
او که در مسجد و مرکز اسلامی یکی از شهرهای روسیه، مساجد تهران، تربتحیدریه، قزوین، قوچان، لاهیجان، رشت، بابلسر، آستانه، نیشابور، گلبهار، طرقبه و... آینهکاری کرده است، میگوید: مهماننوازی مردم ما بهخصوص روستاییان خیلی دلچسب است. شمال در امامزاده آستانه اشرفیه که بودیم، مردم روستا بین خودشان هماهنگ کرده بودند هر روز یک نفر برایمان غذا بیاورد. هرچه میگفتیم خودمان غذا میپزیم، قبول نمیکردند و میگفتند شما مهمان ما هستید. حتی بعضیهایشان وضع مالی خوبی نداشتند، اما بهترین غذای ممکن را با جان و دل برایمان میآوردند. بیشتر روستاییان همینطور هستند و اعتقادات دینی و مهماننوازیشان درسی برای ماست.
این هنرمند که حدود نیمی از عمرش را در سفر و در حال آینهکاری بوده است، میگوید: هرگاه میگویم بیستسال است ازدواج کردهام، همسرم با خنده میگوید تو فقط ۱۰سال با من زندگی کردهای. راست میگوید. باقیاش در سفرهای کاری بودهام. فرزندم که کوچک بود، موقع رفتن من خیلی گریه میکرد.
او ادامه میدهد: در این همه سفری که رفتم، ندیدم کسی از هنر آینهکاری شناخت داشته باشد. حتی سال ۱۳۸۲ که در نمایشگاه بینالمللی مشهد غرفه داشتیم، بیشتر بازدیدکنندگان یا ذهنیتی درباره کارمان نداشتند یا ذهنیتشان اشتباه بود.
کاری که یک میلیمتر خطا هم ندارد
- چقدر طول میکشد تا یک نفر بتواند این هنر را یاد بگیرد؟
دستکم دوسه سالی باید شاگردی کند تا کار دستش بیاید.
- درآمد این حرفه چقدر است؟
در حد مشاغل کارگری است، نه بازاری. قبلا سفارشها بیشتر بود. علاوه بر مساجد و اماکن مذهبی، افراد برای منازل یا تالارها و هتلها سفارش کار میدادند، اما اکنون با کاهش سطح درآمدها، همه اینها کمتر شده است. حتی در اماکن مذهبی هم کارها بهصورت مختصر و با هزینه کمتر انجام میشود. بهطور کلی درآمدش با زحمتش همخوانی ندارد.
- اکنون چند نفر استاد آینهکار ماهر داریم؟
در مشهد حدود بیستنفر. هنرمندان این عرصه بیشتر در شهرهای مشهد، اصفهان، اراک، قم و تهران هستند. دیگرشهرها خیلی حرفی برای گفتن ندارند. این را هم بگویم که حرم مطهر امامرضا (ع) بزرگترین مرکز آینهکاری در ایران است. جایی را ندیدهام که مثل حرم رضوی اینقدر آینهکاری داشته باشد.
- چقدر پیش میآید که آینهها دستتان را ببرد؟
زیاد. تقریبا هر روز. البته به مرور بدن خودش را تطبیق میدهد و بریدگیهای بدن ما با آینه نسبت به دیگر افراد کمتر اذیتمان میکند. خودمان هم بهطور تجربی یاد میگیریم که چطور آیینه را در دست بگیریم که دستمان را نبرد، ولی باز هم جزو اتفاقات معمول و روزانه در کارمان است.
- برش آینهها چطور انجام میشود؟
با الماسهای آینهبری. بعضی نقشها را ذهنی انجام میدهیم و برش میدهیم، ولی بعضی نقشها محاسبات اولیهاش با رایانه انجام میشود. بیشتر مردم تصورشان بر این است که آینهها در جای دیگری برش داده و به محل آورده میشود، اما اینطور نیست و در محل و بهصورت آنی برش داده میشود.
- انعکاس نور در آینهها مزاحم کارتان نیست؟
تا وقتی که در حال انجام کار هستیم، چون دستمان روی آینه رد میاندازد، انعکاس چندانی ندارد، اما وقتی پرداخت میزنیم، انعکاس نور زیاد است. بهطور کلی بیشتر آینهکاران پس از مدتی چشمشان ضعیف میشود.
- یک آینهکار چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
صبر، حوصله و دقت زیاد. حتی یک میلیمتر خطا، روی کل کار اثر میگذارد و مشکل ایجاد میکند.
- هر آینهکاری چقدر طول میکشد؟
بستگی به ریزی و درشتی و طرحش دارد. اگر طرحی معمولی و ساده باشد، هر مترش حدود دوسه روز طول میکشد.
- کارکردن در ارتفاع و روی داربست ترس ندارد؟
اولش چرا، اما چندبار که بروید، برایتان عادی میشود.
- تا حالا از داربست افتادهاید؟
خداراشکر من نه، اما برای همکارانم زیاد پیش آمده است.
- این هنر چه سختیهایی دارد؟
زیاد. باید زمانهایی طولانی ایستاده باشی و سرت به سمت سقف و رو به عقب باشد. کارکردن بالای داربست، رفتن به شهرها و کشورهای دیگر و دوری از خانواده، سختیهایی است که تا عشق به کارت نداشته باشی، نمیتوانی تحملش کنی و دوام بیاوری.
- جوانان امروزه چقدر به ورود در این عرصه تمایل دارند؟
خیلی کم. اول اینکه شناختی از آن ندارند. اگر هم واردش بشوند، پس از مدت کوتاهی که سختیهای آن را میبینند، پشیمان میشوند. در این حرفه و هنر فقط عشق و علاقه است که آدم را پایبند میکند.
- آینهکاری سنتی را بیشتر دوست دارید یا مدرن؟
هرکدام زیباییهایی دارد. بهتر است بگویم من بهطور کلی آینه را دوست دارم. شفافیت و زلالی آینه، معنویتی که در آن نهفته است و صداقتی که در انعکاس دارد، همیشه برای من درس زندگی بوده است.
* این گزارش چهارشنبه ۲۱ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۰ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.