
نانوای خوشروی بالاخیابان که پس از شیوع بیماری کرونا، علائم روزهای جنگ و شیمیاییشدنش بیش از پیش نمایان شد و دیگر نتوانست مانند سابق صبحبهصبح بیاید و نان داغ دست مردم بدهد، بیستونهم فروردین امسال آسمانی شد.
سیدرضا رضوی که عطر خوش نانهایش دریادل را پر میکرد و خیلی از قدیمیهای محل به عشق خوشوبشکردن با او صبحها تا نانوایی سنکگ رضوی میآمدند، هم ریشسفید محل بود و هم دست بهخیر داشت.
«سنگکی رضوی» واقع در تقاطع شهیدگمنام، مغازهای است که سیدرضا رضوی بیش از پنجاهسال با آداب و رسوم خاصی در آن نان داغ باکیفیت پخت و دست مردم داد؛ نانواییای که تفاوتش با دیگرنانواییها فقط در کیفیت نان نبود و اخلاق خوش حاجآقا رضوی، همسایهها را از چندین کوچه دورتر و حتی خیابانهای اطراف هم به آنجا میکشاند.
اردیبهشت چهار سال پیش در گزارشی که از او در شهرآرامحله منطقه ثامن نوشتیم، گفتیم که منزلش بالای نانوایی قرار داشت. به همین دلیل زودتر از کارگرها و پیش از خروسخوان به مغازه میرفت و خمیر درست میکرد تا زمانی که مشتری میآید، معطل نشود.
یکی از ویژگیهای سیدرضا این بود که حتی در بحبوحه انقلاب که خانهها و مغازهها گازکشی نبود و نفت بهسختی به دست میآمد، باز هم هرطور شده بود نفت تهیه میکرد و نمیگذاشت کسی که برای خرید نان آمده است، ناامید از در مغازهاش برود.
وقتی از پلاستیکفروشی کنار نانوایی درباره خلقوخوی حاجآقا رضوی میپرسم، با آهی بلند میگوید: هر وقت کسی به مشکلی برمیخورد یا اختلافی در خانوادهها یا بین همسایهها پیش میآمد، حاجآقا پیشقدم میشد برای برقراری صلح و آشتی.
علیاکبر احمدی ادامه میدهد: کسی روی حاجآقا رضوی را زمین نمیزد و وقتی میانجیگری میکرد، دو طرف اختلاف حرفش را قبول میکردند. پیرمردی که از کسبه قدیمی همین راسته بوده است، خدابیامرزی برایش میفرستد و میگوید: خوشرو و مردمدار بود. دهن گرمی هم داشت. کاسب مؤمن باید خوشرو باشد. حاجآقا زاهدی زیر لب فاتحهای میخواند و نثار روح دوست قدیمیاش میکند.
پسرش، محمدحسین، معتقد است پدر دوری مادر را تاب نیاورد و پس از فوت او در سال ۱۴۰۰ دیگر آن توان گذشته را نداشت. محمدحسین رضوی میگوید: پدرم زمان جنگ شیمیایی شده بود و یکبار هم کرونا گرفت، اما هیچوقت نگذاشت بیماری او را از پا دربیاورد. زمانی که مادرم فوت کرد، علائم ازپاافتادگی را در او دیدیم.
حاجآقا رضوی برای مراسم چهلم همسرش دو زندانی آزاد کرد. چندین زوج را با هزینه خودش به خانه بخت فرستاد و هرجا میتوانست گرهی از زندگی مردم باز کند، معطل نمیکرد.
زندگیاش سرشار بود از کارهای نیکی که بهعنوان توشه سفر، پیش از رفتنش به سرای آخرت فرستاده بود.
سیدمحمدحسین به وصیت پدرش برای زندهنگهداشتن رسم عید غدیر اشاره میکند و میگوید: هر سال عید غدیر از ساعت ۷ صبح تا نیمهشب مهمان داشتیم. آشناهای دور و نزدیک، حتی همسایههایی که سالها از این محل رفته بودند، برای دیدن پدرم میآمدند. در بین همسایهها احترام خاصی داشت. دلیلش هم مردمداریاش در همه عمر بود.
* این گزارش پنجشنبه ۲۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۱ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.