
فکرش را نمیکرد روزی معلم شود. معدل بالا و تحصیل در رشته ریاضیفیزیک، آن هم در مدرسهای معروف، او را راهی رشته مکانیک در دانشگاه شهیدرجایی (فرهنگیان) تهران کرد.
ابراهیم باقریپور خودش را یکی از قربانیان مشاوره نادرست در دهه۶۰ میداند؛ دورانی که بسیاری از دانشآموزان مستعد بهدلیل آگاهینداشتن از مسیرهای شغلی، در رشتههایی تحصیل کردند که با علایقشان همخوانی نداشت. او تصمیم گرفت مسیر زندگیاش را تغییر دهد و با تحصیل در رشتههای ادبیات فارسی و مشاوره به خواسته درونیاش برسد.
جستوجوی آقاابراهیم برای رسیدن به خواسته دلش بینتیجه نماند و حالا در حرفه معلمی حرفی برای گفتن دارد و پارسال توانست به مرحله پایانی «جایزه معلم» بنیاد عامالمنفعه تعلیم و تربیت برهان برسد که جایزهای بینالمللی در میان کشورهای اسلامی است.
ابراهیم کودکی آرام و سربهزیر بود. نه با کسی همکلام میشد و نه دوست داشت با او صحبت کنند. به گفته خودش تا دوران نوجوانی دوست داشت تنهاآدم ساکن روی کرهزمین باشد. تفریحاتش هم انفرادی بود. خانوادهاش نگران آینده او بودند و فکر میکردند در آینده نتواند از پس زندگیاش بربیاید. علاقه به درسخواندن سبب شده بود همیشه شاگردممتاز ناحیه تبادکان باشد. دیپلمش را از دبیرستان نمونهدولتی آیندهسازان مشهد در رشته ریاضیفیزیک گرفت.
به گفته خودش، آن زمان بچهها مثل الان با مشاوره و فرایند انتخاب رشته آشنا نبودند. برای همین صفر تا صد کار انتخاب رشته را به مشاور تحصیلی میسپردند. او هم مثل دیگران کار را به دست مشاور سپرد و سبب شد دیپلم ریاضیفیزیک بگیرد و در رشته مکانیک، گرایش ساخت و تولید دانشگاه شهیدرجایی تهران (فرهنگیان) ادامهتحصیل دهد؛ هرچند که او همیشه عاشق فلسفه بود و تمایل داشت در این رشته درسش را ادامه دهد.
باقریپور میگوید: به نظر من در دهه ۶۰ بچههای نخبه با معدل بالا که ساکن حاشیه شهرهای بزرگ بودند و با مشاوره هم آشنایی نداشتند، قربانیان انتخاب نادرست مشاوران تحصیلی بودند. چون برای انتخاب رشته به معدل دانشآموز نگاه میکردند و حرفی از استعداد و علاقه او نبود.
دانشجویان دانشگاه شهیدرجایی تهران در ابتدای تحصیل در آموزشوپرورش استخدام میشوند و تجربه تدریس را دارند. آقاابراهیم که ۴۹ سال از زندگیاش میگذرد، سابقه ۲۹ سال تدریس را در کارنامهاش دارد.
او در کنار درس و تدریس وارد کار صنعت هم شد و در برخی کارخانههای اطراف تهران کارش را آغاز کرد. ابتدا متناسب با تخصصش مشغولبهکار شد، اما نتوانست راحت از کنار کارگرانی بگذرد که در کنار حوضچههای اسیدی کار میکردند.
او میگوید: نمیتوانستم به کارگری نگاه کنم که بدون تجهیزات ایمنی با پتک به دیوار میکوبد و ارتعاشات ناشی از این ضربه به مایع مغز خودش آسیب میرساند. درواقع آسیبهای کارگران در بیش از ۱۹۳ خط تولید در کارخانههای جادههای سهگانه تهران و کرج را که میدیدم، اذیت میشدم. این سؤال در ذهنم ایجاد شد که چهکسی مسئول آموزش صحیح کار کردن به این کارگران است؟
نمیتوانستم به کارگری نگاه کنم که بدون تجهیزات ایمنی با پتک به دیوار میکوبد
او ادامه میدهد: به این نتیجه رسیدم که یک گوشه کار میلنگد. چرا کسی به اینها درباره خطرات برخی کارها چیزی نمیگوید؟ چرا هیچ کس در جای درست خود قرار نگرفته است؟ همه چیزهایی را که میدیدم، یادداشت کردم تا به جمعبندی درستی برسم.
ارشد مکانیک را در رشته پلیمر گرفت، اما باز هم احساس میکرد در مسیر درست قرار نگرفته است. کمکم این سؤال به ذهنش رسید که «آیا افراد دیگری هم هستند که مانند من اشتباه انتخاب کرده باشند؟» متوجه شد که خیلیها شبیه او هستند؛ آدمهایی که رشته تحصیلیشان با شغلی که دارند، یکی نیست.
سه سؤال مدام در ذهن باقریپور میچرخید؛ «چهکسی در چه رشتهای باید تحصیل کند؟»، «چهکسی به دانشآموزان آموزش دهد؟» و «چه شغلی را انتخاب کنند؟»
آقاابراهیم طی این سالها متوجه شد مشاوران تحصیلی برای انتخاب رشته فقط رتبه را در نظر میگیرند. علاقه و استعداد در مراحل بعدی است؛ مانند خودش که بهدلیل رتبه تحصیلیاش رشته مکانیک را برایش انتخاب کردند.
او میگوید: همه این اتفاقات سبب شد به این فکر کنم که چطور میتوانم به دانشآموزان برای انتخابرشته کمک کنم و باری را از دوش جامعه بردارم.
از آنجا که او فرزند مرحوم علامه باقریپور مدرس فقه، فلسفه و حکمت حوزه علمیه مشهد است. پدر و اجدادش در حوزه فقه و فلسفه صاحب گفتار، کتاب و مقالات متعددی بودهاند. او هم پیرو همین سبک زندگی همزمان با دوران تحصیل در مقطع کارشناسیارشد، در تهران نزد بزرگانی مانند علامه جعفری، علامه حقشناس و آیتالله مجتهدیتهرانی شاگردی میکرد. نشستن پای درس آنها به او کمک کرد تا خودش را بهتر بشناسد و به سمت دروس انسانی تمایل پیدا کند.
آقاابراهیم با خودش فکر میکرد اگر ادبیات بخواند، بهتر میتواند زبان مردم را بفهمد و به آنها کمک کند. برای همین در دانشکده پیامنور، رشته ادبیاتفارسی را در مقطع ارشد خواند، اما پس از مدتی متوجه شد مسیر درستی را نرفته است.
پس از آن به این فکر افتاد که در رشته روانشناسی تحصیل کند. برای همین به سراغ رشته مشاوره در دانشگاه پیامنور رفت و مدرک ارشد مشاوره را گرفت. انگار این همان رشتهای بود که به آن نیاز داشت و راه درست را بهواسطه آن پیدا کرد.
ابراهیم، همان دانشآموز کمحرف دهه ۶۰، حالا چطور معلم و راهنمای بچهها شده است؟! این را که میپرسیم، لبخندی بر لبش مینشیند و میگوید: سال سوم راهنمایی دبیر علوم مرا با تئاتر آشنا و حضور در صحنه تئاتر زبانم را باز کرد و حالا یک سخنران انگیزشی شدهام. معلم میتواند تأثیرات بسیاری بر زندگی دانشآموزانش داشته باشد.
البته مسیر زندگی باقریپور را مرحوم سیدحسن نیرزادهنوری، همان آموزگار سرشناس دهه ۶۰ رقم زد که بازیگری را چاشنی تحصیلش کرده بود. مرحوم نیرزاده با خلق شخصیتهای خلاقانه متفاوتی برای افزایش جذابیت کلاس خود، با لقبهایی مانند «کدخدا» و «عموزنجیرباف» شناخته میشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کلاسهای درس او با نام «طرحی نو دراندازیم» در برنامه کودک شبکه یک سیما پخش میشد و طرفداران بسیاری داشت؛ برنامهای که مخاطبان باسواد و بزرگسال را هم شیفته خود کرده بود.
آقاابراهیم تعریف میکند: آرزو داشتم شبیه او باشم. برای همین از زمانیکه معلمی را بهعنوان شغل در پیش گرفتم، به این فکر افتادم که استندآپکمدی را چاشنی کارم کنم و به دانشآموزانم با طنز درس بدهم.
کیف سامسونتش را باز میکند و داخلش را نشانمان میدهد. از چوبهای کوچک دستی گرفته تا ریش مصنوعی، ابزار کارش بودهاند.
آقاابراهیم میخندد و ریش پارچهای را نشان ما میدهد و میگوید: این ریش یادگار آن موقع است. گاهی که میخواستم در نقش معلم و شاگرد درس بدهم، از این ریش استفاده میکردم. علاوه بر آن، فیگورهای دیگری هم داشتم که برای بچهها جذاب بود. گاهی حدود ساعت ۴ بعدازظهر بابای مدرسه برای نظافت میآمد و در را باز میکرد و متعجب میپرسید: «شما هنوز هستید؟!» این سبک درسدادن برای بچهها جذاب بود و متوجه گذر زمان در کلاس درس نمیشدند.
نتیجه آن شیوه تدریس سبب شد تا باقریپور در این سالها هنوز هم با بیش از ۵ هزار شاگردش در ارتباط باشد.
حدود ۱۰ سال با همین سبک تدریس میکرد، اما متوجه شد مخاطبش را درست تشخیص نداده است. دانشآموز درس میخواند و با معدل خوب قبول میشد، اما برخی از آنها در همان رشته مشغول به کار نمیشدند. پس یک جای کار مشکل داشت.
او میگوید: در این سالها متوجه شدم معلم باید یک سطح استدلال بالاتر از شاگردانش داشته باشد. درواقع معلم همان حرف شاگرد را میزند، با این تفاوت که برای آن استدلال میآورد.
همه هدفم این بود که بتوانم علاقه و استعداد دانشآموزان را پیدا کنم و به آنها کمک کنیم تا مسیر درست را انتخاب کنند
این معلم باسابقه توضیح میدهد: با تحصیلاتی که در این سالها کسب کرده بودم، در کتابهای روانشناسی بهدنبال راهحل مناسب بودم. سه تابستان، روزی چهاردهساعت بین کتابهای روانشناسی میگشتم و همه ۱۵۳ تست روانشناسی معروف دنیا را بررسی کردم و به تست MBTI رسیدم که به نظر من از همه تستها به فرهنگ ما ایرانیان نزدیکتر است. پس از آن، از مجموع پنج تست DISC، MBTI، Big ۵، نوروفیدبک و سؤالات پراکنده یونگ که درمجموع ۸۳۰ سؤال میشد، به بیست سؤال رسیدم. سپس توانستم آنها را به چهارده و الان به شش سؤال برسانم.
او ادامه میدهد: همه هدف من این بود که بتوانم علاقه و استعداد دانشآموزان را پیدا و به آنها کمک کنم تا مسیر درست زندگی را انتخاب کنند. ممکن است دانشآموزی رشته مکانیک را دوست داشته باشد و با معدل بالا آن را طی کند، اما توانایی کار در آن را نداشته باشد. برای همین پس از فارغالتحصیلشدن نمیتواند در این رشته کار کند.
باقریپور توانست با این شش سؤال زوایای شخصیت دانشآموزان را برای انتخابرشته با ضریب خطای کمتر از ۲۰ درصد تشخیص دهد.
آقاابراهیم میگوید: وقتی شخصیت بچه را شناختیم، با پدر و مادرش تیم مشاوره تشکیل میدهیم و به این میرسیم که او با این خصوصیات کدام رشته تحصیلی را بخواند و به کدام رشته شغلی برود که آرامش داشته باشد.
سهسال است که شاگردان هنرستان امامحسنعسکری (ع) در محله ابوطالب با پاسخ به این شش سؤال پذیرش میشوند. دانشآموزان با راهنمایی آقای باقریپور رشته تحصیلی خود را انتخاب میکنند و از هماکنون میدانند قرار است آینده در چه شغلی کار کنند.
باقریپور که دستنوشتههایش را از همان زمان دانشجویی جمع کرده است، تصمیم گرفت کتاب بنویسد تا علاوه بر مطالب تخصصی درباره کارهای صنعتی، درباره مشکلاتی که در صنعت برای کارگران پیش میآید هم بنویسد. نتایج خدمات او در این سالها دوازده کتاب درسی شد که در هنرستانها و دانشگاه تدریس میشوند.
کتاب چهارجلدی فلزکاری، جداول و استانداردهای طراحی و ماشینسازی، دانشنامه جوشکاری پلاستیکها و... حاصل تجربیات او در این سالهاست.
بنیاد عامالمنفعه تعلیموتربیت برهان متشکل از چندین خیر و با کمک اساتید تربیتمدرس برای اعتلای مقام معلم به وجود آمده است. جایزه معلم از طرف این بنیاد به کنشگرانی اهدا میشود که نقش مؤثر و درخورتوجهی در عرصه آموزشی و تربیتی جامعه داشته باشند. این جایزه در شاخههای مختلف ازجمله بهترین معلم، بهترین فیلم با مضمون آموزشی و تربیتی و… به برگزیدگان اهدا میشود.
ناگفته نماند این جایزه مختص معلمان نیست و هرکس در هر شهری که کار فرهنگی نوآورانه و تأثیرگذار انجام دهد، میتواند در این مسابقه شرکت کند.
سال ۱۴۰۳ حدود ۵۲ هزار نفر از ۲۳ کشور اسلامی در این مسابقه شرکت کردند که از این تعداد ۲۲ نفر به مرحله پایانی رسیدند. ابراهیم باقریپور، دبیر هنرستانهای استان خراسانرضوی، با ارائه طرحهای نوین کارآموزی در هنرستان امامحسنعسکری (ع) و برگزاری آزمونهای تست شخصیت از دانشآموزان و تشخیص نوع رفتار شخصیتی آنها، تدریس را بهصورت حرفهای به آنها آموزش داد و به مرحله پایانی رسید.
* این گزارش شنبه ۱۳ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۱ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.