هرگوشه از این شهر قصهای در دل دارد؛ مثل اینکه پاکبانی سحرها جاروی بلندش را در دست میگیرد و خیابانها را میآراید و شبها پشت صندلی آرایشگاه میایستد و مشتریانش را پیرایش میکند.
این قصه یکی از آدمهای همین شهر در محله مهرمادر است؛ شهروندی که در یک آرایشگاه کوچک، تلاشی بزرگ برای یکی از رؤیاهایش دارد و دو شغل متفاوت و دور از هم را به کاری جذاب برای کسب روزی حلال تبدیل کرده است.
برای هادی مقدسیمقدم که روز خود را با راهرفتن در خیابانها و جاروکشی شروع میکند، شب شروعی برای شغل دومش است؛ قیچی و شانه را در دست میگیرد و با رعایت بهداشت، سرها و صورتها را اصلاح میکند. این دو شغل، یکی سخت و گاهی با لباسهای آلوده و دیگری ظریف و با پوششی پاکیزه است، ولی او عاشق هردو این کارهاست.
شاید به نظر خیلیها دو شغل پاکبانی و آرایشگری هیچ نقطه اشتراکی باهم ندارند، ولی شهروند منطقه۳ این دو کار متفاوت را با هم پیش میبرد و از هردو هم لذت میبرد؛ «به نظر من هردو کار به بهداشت و تمیزکاری مربوط میشود و من به هردو آنها علاقه دارم.»
هادی اصالتش به یکی از روستاهای قوچان برمیگردد. او در نوزدهسالگی تصمیم میگیرد به مشهد بیاید و در شهرداری مشغول به کار شود؛ «شهرستان کار نبود، برای همین آمدم مشهد.»
دو سال اولِ پاکبانی، کارش بارگیری زبالهها میشود؛ یعنی کیسهزبالهها را به ماشین حمل زباله منتقل میکرده است. این کار فشار زیادی به کمر و زانوهایش وارد میکند و، چون دوندگیهای زیادی داشته است، جسمش را خسته و فرسوده میکند. همین شرایط سخت، او را به فکر تغییر میاندازد و به بخش جارو منتقل میشود؛ «حالا سحرها ساعت ۲:۳۰ بیدار میشوم و سر کار میروم. ساعت ۳ تا ۱۱ سر کارم، بعد از آن هم به خانه میآیم و تا ساعت ۵ که به مغازه میروم، استراحت میکنم.»
هرکدام از این شغلها بهنوعی به این شهروند انرژی و انگیزه میدهد. هادی مقدسی که چندسالی میشود در شهرداری مشغول به کار است، سال ۹۹ تصمیم میگیرد که زندگیاش را کمی متفاوتتر از قبل کند.
زندگی خرج دارد. با این کارها میخواهم یک لقمه نان سر سفرهام ببرم
او که از کودکی علاقه زیادی به آرایشگری داشته و آموزشهای مختصری هم در این زمینه دیده است، تصمیم میگیرد برای دریافت مدرک فنیوحرفهای اقدام کند و اکنون در مسیر کسب مدرک دوم، یعنی (کاربر مواد شیمیایی در آرایش مردانه) است. میگوید: زندگی خرج دارد. با این کارها میخواهم یک لقمه نان سر سفرهام ببرم.
درواقع او در این شرایط سخت اقتصادی دست روی دست نگذاشته و توانسته است شرایط را به نفع خودش تغییر بدهد. کاری کرده است که درکنار درآمد کارگری، کارفرما هم باشد؛ «میخواهم هر دو کار را ادامه بدهم، چون شهرداری هم بیمه دارد، هم آینده.»
افراد زیادی بودند که به او پیشنهاد دادند پاکبانی را رها کند و روی آرایشگری متمرکز شود، ولی میگوید: من هردو کار را دوست دارم. بعضیها میگویند «کار شهرداری را رها کن، چون هنر داری»، ولی نمیدانند در هرکاری عشق باشد، موفق میشوی. اینطور نیست که بگویم، چون هنرم آرایشگری است، از پاکبانی بدم میآید.
این نگاه او به کار و زندگی که در هرکدام از شغلهایش هم به دیگران خدمت میکند و هم از آنها لذت میبرد، نشان از همان علاقه و انگیزهای دارد که روی آن تأکید دارد.
این آرایشگر در مناسبتهای خاص، مانند روز پاکبان یا روز جهانی آرایشگر در شبکههای اجتماعی اطلاعیههایی منتشر میکند و تاجاییکه بتواند، از هنرش برای خدمت به همکارانش یا هممحلهایهایش بهره میبرد؛ «بقیه تصور نمیکردند روزی مغازه راهاندازی و در این شغل پیشرفت کنم. چندسال به خانه دوستان و آشنایان میرفتم و رایگان اصلاحشان میکردم، ولی حالا در کارم جا افتادهام.»
کسی مانند این شهروند که برای رسیدن به آرزوهایش با سختیهای زندگی دستوپنجه نرم میکند، حتما در کارش جدی است. او میگوید تصمیم دارد شغل آرایشگری را ادامه بدهد؛ «اینکه به کجا برسم مهم نیست، همهچیز به خواست خدا بستگی دارد.»
شهروند منطقه۳ کارهای خیرخواهانه و صلواتی هم کم انجام نداده و همیشه سعی کرده است خدمتگزار زائران باشد. از اصلاح رایگان زائران در ایستگاههای صلواتی تا نیت پیادهروی برای پابوسی امامرضا (ع)؛ «چهارسال است دهه آخر صفر به اصلاح صلواتی میپردازم، یعنی در موکبها به عشق امامرضا (ع) اصلاح رایگان انجام میدهم. همین چندوقت پیش هم تعدادی از پاکبانها را رایگان اصلاح کردم. اولین تجربهام هم اصلاح یک کارتنخواب به درخواست خودش بود.»
اینطور نیست که بگویم، چون هنرم آرایشگری است، از پاکبانی بدم میآید
او در ازای برآوردهشدن حاجتی این کارها را انجام نمیدهد و خدمت به مردم، برایش بالاترین پاداش است؛ «خدا خودش شرایط ما را میبیند و همیشه ناظر است. تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن/ که دوست خود روشِ بندهپروری داند».
این شعر را که میخواند، میگوید که «به شعر علاقه دارم. قبلا دنبال مطالعه بودم، ولی الان گرفتاریها زیاد شده است.» انگار پشتکار و مهارتورزی یک روی سکه زندگی او و علاقه به مطالعه هم روی دیگر آن است.
در آخر مایل است نکتهای را یادآوری کند؛ «وقتی کارتنخوابها را اصلاح میکنم، صندلی جداگانه دارم. پیشبند مخصوص دارم و وسیلههایشان هم جداست تا به بقیه مشتریها میکروب و بیماری منتقل نشود.» سعی دارد تأکید کند صددرصد بهداشت در محیط کارش را رعایت میکند، زیرا باور دارد هردو شغلش درراستای پاکیزگی و بهداشت است.
* این گزارش یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۵ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.