از همان کودکی متوجه شد که در هنر نقاشی استعداد دارد و این علاقه روزبهروز پررنگتر شد. در دورهای مجبور شد برای گذراندن برخی دورههای هنری دستفروشی وشاگردی هم بکند، اما با اشتیاق دل به قلم و بوم میداد. امروز فعالیتش را در مسجد محل سکونتش متمرکز کرده است و به هممحلیهای ساکن محله گاز علاقهمندش آموزش میدهد.
رضا جلیلیان، هنرمند نوجوان متولد 1383، با اینکه سنوسالی ندارد، در کنار 8ساعت کار روزانه و آموزش هنرجویان نقاشی، در فعالیتهای فرهنگی مسجد محله هم کم نمیگذارد.
با سیاهقلم چهره را نقش میاندازد. گرایش به هنر از هفتسالگی در ذهنش آغاز شد؛ در تابستانی که برای گذراندن اوقاتفراغت به کانون پرورشفکری کودکان و نوجوانان محله رفت: دورهاش چندماهه بود. با پنبه و دستمالکاغذی کاردستی درست میکردیم و با گواش رنگ میزدیم. از همانجا به نقاشی علاقهمند شدم. اوایل روی هر برگهای که دستم میآمد، ذهنی نقاشی میکشیدم. کمکم نقاشی چهره را شروع کردم.
برای بهترشدن کار هم از آموزشهای کتاب و اینترنت کمک میگرفتم. معلمها و دوستانم خیلی تشویقم میکردند و این موضوع انگیزهام را بیشتر میکرد و اینکه برای کسب درآمد از این راه، مدرک هم داشته باشم. با این نیت در یکی از آموزشگاههای نقاشی ثبتنام کردم، اما هزینهها زیاد بود. 10جلسه 400هزارتومان برای من که در ماه 10هزار تومان پول توجیبی داشتم، مبلغ سنگینی بود، اما با قرضگرفتن و خرج پساندازم این کار را کردم.
از همان دهدوازدهسالگی برای داشتن استقلال مالی کار میکردم؛ از دستفروشی گرفته تا شاگردی در نانوایی و کتابفروشی
هنوز یکسال نمیشود که دوره هنری را به پایان رسانده است. قبل گفتن از نتیجه کلاسها، تعریف میکند: از همان دهدوازدهسالگی برای داشتن استقلال مالی کار میکردم؛ از دستفروشی گرفته تا شاگردی در نانوایی و کتابفروشی. از چندماه قبل و رفتن به کلاسهای هنری، ورق برای او برگشت: برای گرفتن مدرک رفته بودم، اما به جلسه دهم نرسیده، تصمیم گرفتم در فضای مجازی برای کشیدن چهره آگهی دهم.
در یک هفته 6سفارش گرفتم و با پول آن توانستم همه قرضهایم را پرداخت کنم. بعد هم در همان آموزشگاه در کلاسهای پتینهکاری شرکت کردم که هنر نقاشی روی قابی از دیوار یا سقف پذیرایی یا اتاق است. رضا از هنر پتینهکاری درآمد دارد و بهعنوان مربی هنر در یکی از آموزشگاههای شهر فعال است. از ساعت8 تا 4عصر سر پروژهای هستم که بیشتر برای من حالت کارآموزی دارد، اما کنارش درآمد کمی هم دارم. از ساعت 5تا7 بعدازظهر هرروز هم در یکی از آموزشگاههای هنر چهرهنگاری تدریس میکنم.
جلیلیان که یکی از فعالان فرهنگی محله است، سعی کرده از هنرش به بهترین شکل استفاده کند و استقبال زیادی هم از آن شده است. بهانهاش مراسم بزرگداشت 22بهمن پارسال بود: فرمانده پایگاه بسیج شهیدفلاح مسجد پنجتن از من خواست در مراسمی که بهمناسبت دهه فجر مقابل مسجد برگزار میشد، تمثال شهیدفلاح را در حضور جمعیت که بیشتر هممحلی بودند، روی بوم ترسیم کنم. جالب اینکه پدر و مادر شهید هم در این مراسم بودند. واکنش خوب حاضران بهخصوص خانواده شهید انگیزه بیشتری به من برای ادامه این راه داد.