زهرا زنگنه| هرکدام از یک گوشه شهر به غربیترین نقطه مسکونی در شهر مشهد کوچ کردهاند؛ یکی به توصیه خواهرش، یکی با راهنمایی دوستش و یکی هم به لطف واگذاری خانه سازمانی!
اینطور شده که پس از امیریه ۳۱، دومین معبر پرجمعیت منطقه ۱۲ با انبوهی از مجتمعهای مسکونی و جمعیت چهارهزار نفری شکل گرفته است. خیابان امیریه۳۷ معبری است که احتمالا برای هر مستأجر و خریداری، یک گزینه سکونت خوب است و همین موضوع باعث شده است که هیچیک از چهاردهمجتمع مسکونی آن با واحدهای پرشمار خالی نماند.
اوایل دهه۸۰ بود که واحدهای مجتمع مسکونی باران را تحویل مالکان دادند و سکونت در امیریه۳۷ آغاز شد. از پس آن، مجتمعهای زمرد، الماس، فرهنگیان و... شکل گرفت. این اواخر هم مالکان و مستأجران مجتمع غدیر اسباب و اثاث خود را آوردند تا بشوند جدیدترین ساکنان این معبر.
مهدی خلدی، از اولین ساکنان این معبر، تعریف میکند: وقتی یادم میآید ما با چه شرایطی در اینجا ساکن شدیم و الان وضعیت چطور است، خدا را شکر میکنم. بیست سال پیش اینجا گاز نداشتیم. سر هر خیابان فقط یک تیر چراغ برق بود که تا چندمتر آنطرفتر را روشن میکرد. اتوبوس هم اصلا از بزرگراه میثاق به این طرف نمیآمد.
او ادامه میدهد: هرچه شهروند بیشتری به اینجا آمد، رفاه و آسایش هم با خودش آورد؛ از خدمات گرفته تا وفاق و همدلی و مهربانی کمکم به این محله رسید.
جلسات قرآنی امیریه۳۷ با همراهی بیشاز ۳۵بانو و بین مجتمعهای الماس، زمرد و غدیر راهاندازی شده است. مریم صفی میگوید: صمیمیتی که اینجا داریم، در خانه قبلیمان که در مرکز شهر بود نداشتیم؛ اینجا به واسطه دوری از مرکز شهر که باعث تنهاییمان شده است، با هم زود رفیق میشویم. ماحصلش هم شده برپایی جلسات قرآن و زیارتهای گروهی و تفریحات مادرفرزندی.
اهالی از مجتمعهای مختلف جمع شدهاند، هم مطالبات مردمی را با یکدیگر پیگیری میکنند و هم سبب خیر برای همه همسایهها شدهاند، از راهاندازی وام خانگی گرفته تا دورهمی خانوادگی.
صفی با اشارهبه این موضوع میگوید: همینها باعث شده است که ما اهالی این مجتمعها، خودمان را یک خانواده بزرگ بدانیم که در شرایط مختلف کنار هم هستیم.
در امیریه۳۷ همهچیز هست و هیچ چیز نیست. خانه و ساکن زیاد است. مهربانی و همدلی پررنگ است. شور و نشاط زندگی به چشم میخورد، اما یک چیزهایی کم است. اینجا فقط ساختمان مسکونی از زمین سبز شده است!
رقیه فعال به این موضوع معترض است؛ گلایه میکند که پشت نقشههای شهری تدبیر درستی نیست. او میگوید: خدا پدر همین چند مغازهدار را بیامرزد، وگرنه برای یک کیک و بیسکویت و چهارتا میوه باید میرفتیم ته بولوار اقدسیه!
او میگوید: بین این همه مجوز زمین برای ساخت مجتمع و خانه، چهارتا مجوز برای کاربری آموزشی و ورزشی هم میدادند تا بچههایمان مجبور نباشند برای مدرسه از اینجا به قاسمآباد بروند.
کمبودهایی که رقیهخانم مطرح میکند به جای خود، اما آنچه دست خود مردم بوده است، خوب پیش رفته و اهالی کم نگذاشتهاند و در همه شرایط کنار هم ماندهاند. بانوان دورهمی و جلسه قرآن خود را دارند و آقایان هم در پارک و حیاط مجتمعها با هم رفیق شدهاند.
* این گزارش پنجشنبه یکم آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۳ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.