سال ۱۳۵۵ یکی از اعضای جلسه قرآن یاسین که به نجف رفته بود، چند قطعه عکس به منصور میرساند. با اینکه آن سال منصور، دانشآموز کلاس دوم راهنمایی است و هنوز وارد جریانهای شکلگیری انقلاب نشده است، با اینگونه فعالیتهای برخی از اعضای خانوادهاش شامل برادر و عمویش آشناست.
آخرینبار و در نزدیکترین سالها به کودکی او، اصغر و غضنفر توسط ساواک و کلانتری دستگیر و بعداز سه ماه آزاد شدهاند.
امام خمینی (ره) همان مرجع تقلیدی است که خانواده منصور علاقه بسیاری به او دارند و حالا عکسی از این شخصیت درقالب تصویری کوچک و سیاهوسفید به امانت در دست کوچکترین فرزند خانواده ملکثابتهاست.
هرچند که هنوز سال ۱۳۵۵ است و نوجوانی بهواسطه داشتن عکس امام (ره) بین کتاب علومش به کلانتری رفته است، بوی پیروزی انقلاب اسلامی به مشام میرسد.
رفتهرفته سال ۱۳۵۶ از راه میرسد و عموغضنفر، بمانعلی، ناصر و اصغر (بهترتیب پدر و برادران منصور) فعالیتهای انقلابیشان جدیتر میشود؛ آنها تصمیم میگیرند هیئتی مذهبی راه بیندازند و برای این کار از شهیدآیتا... صدوقی کسب تکلیف میکنند.
هیئتِ وابسته به جلسه قرآن یاسین راه میافتد. اعضای انقلابی هیئت یعقوبیهای یزد با عکسی از امام خمینی (ره) که روی پارچهای به ابعاد پنجدرچهارمتر نقش گرفته است، علمی میسازند.
شجاعت، ایمان، استقامت و... برای هشتنفری که این سازه بزرگ را حمل میکنند، واژههای پرمفهومی است؛ واژههایی که در اطراف عکس امام (ره) و روی نشان بزرگ هیئتشان با قلمی درشت نشسته است.
دوم محرم۱۳۵۶ است که عَلَمداران پشت سر جمعی از سیدان یزدی و بزرگان جلسه قرآن یاسین به خیابان میآیند و به این ترتیب راهپیماییای که تا آن زمان اتفاق نیفتاده بود، شکل میگیرد.
اکنون یعنی در سال۱۳۹۳، مسجد و حسینیه یعقوبیهای یزد حدود هزار سال قدمت دارد. این مکان باسابقه علاوهبر اینکه از سال۱۲۹۵ درکنار منزل علیاکبر ملک (پدربزرگ منصور) محل جلسات قرآن بوده در سالهای اوج مبارزات انقلابی مردم یزد نیز مبدأ حرکت سردمداران هیئت یعقوبیها (چهاردهمعصوم) و مردمی شده است که از هر طرف به آن میپیوندند...
کانون فرهنگی قرآن و عترت، عنوان همان مکانی است که هممحلهای یزدی اهالی محله کوشش مشهد تلاش میکند با همکاری دو فرزندش اقدام فرهنگی و ۹۸ ساله پدربزرگش را در آنجا ادامه دهد.
جلسه قرآن یاسین حتی بعداز فوت علیاکبر (بانی اولیه جلسه) و بمانعلی بیوقفه برگزار شده است
هرچند فعالیتهای متنوع و تخصصیای که حالا در این کانون انجام میشود، با جلسه قرآنی که حدود یک قرن پیش و با مدیریت مُلّایی در خانه شخصی علیاکبر ملک برگزار میشد، تفاوتهای بسیاری دارد؛ مدیر کانون منشأ این فعالیتها را از برکت همان اقدام پدربزرگش میداند.
او با تاکید بر این موضوع که جلسه قرآن یاسین حتی بعداز فوت علیاکبر (بانی اولیه جلسه) و بمانعلی بیوقفه برگزار بوده، میگوید: از نخستین روز فروردین۱۳۷۵ اقدام گذشتگان خانواده ملکثابت، شکلی تازه گرفت و درکنار برپایی جلسه قرآن یاسین، فعالیتهای تازهای باهدف توانمندسازی نوجوانان و جوانان درقالب کانون فرهنگی در مشهد آغاز شد.
منصور ملکثابت که بعداز پیروزی انقلاب اسلامی و حضور فعال در مبارزات مربوطبه این دوران به جبهه میرود، در عملیاتهای مختلف هشتسال دفاع مقدس مانند کرکوک در غرب، رمضان، بیتالمقدس، آزادسازی خرمشهر، شلمچه (والفجر یک)، کلهقندی ۸۹۸ کردستان و... حضور داشته است.
او بعداز جنگ بهدلیلی با خانواده اش به مشهد میآید و از سال ۱۳۷۵ با سکونت در محله کوشش، فعالیتهای فرهنگیاش را در این محله از سر میگیرد.
«تعداد زیادی از دوستان و هممحلهایهایمان در جنگ به شهادت رسیده بودند و دیدن نام آنها که در سالهای بعداز جنگ به عنوان شهید در کوچهها و خیابانها نشسته بود، سخت بود.
بعداز شهادت هممحلهایهایی که نیروهای رزمنده خودم در عملیاتهای مختلف بودند، روبهروشدن با پدرومادر و خانوادههایشان سنگین بود. امثال من که برای کمشدن غم ازدستدادن شهدا به شهرهایی غیر از شهر خودشان کوچ کردند، زیاد هستند.»
«جلسه قرآن یاسین که قدمتی ۹۸ ساله در یزد و ۱۸ ساله در مشهد دارد، جلسه قرآنی معمولی بود که سهشنبهشبها در منزل شخصی علیاکبر ملک (پدربزرگم) برگزار میشد.
هنوز هم همه جلسات قرآنی که در یزد برگزار میشود سهشنبههاست. دلیلش را نمیدانم ولی از اول همینطور بوده است. این جلسه مذهبی، ساده و با مدیریت مُلّایی که فقط سواد قرآنی داشت، حدود ۱۲ سال برای عموم مردم برگزار شد تا...»
منصور ملکثابت میگوید: جنگجهانی دوم و بروز قحطی، مدتی این جلسه را تعطیل میکند، اما بعداز آن، جلسه رسمیتر شده و مسئولیت آن در دوران نوجوانی پدرم به او واگذار میشود.
در این سالها، چون بودجه مشخصی برای اداره جلسه نبوده، آنهایی که وضع مالی بهتری داشتند، نفری ۵۰ دینار (نصف یکقرانی یا یک دهشاهی زرد) برای تهیه قند و چای به صندوق جلسه کمک میکنند.
به گفته نوه علیاکبر ملک مبالغی که جمعآوری میشد، برای پذیرایی بوده است، اما مشخصات افرادی که کمک میکردند هم ضبط میشده تا در مواقعی که برای آنها مشکل مالی پیش میآمد یا مراسم عروسی یا عزا داشتند، الباقی کمکها به آنها هبه داده شود.
در این میان، حاج ملک که بزّاز و از بازاریان یزد بوده دو نذر هم میکند، اما نذری که این جلسه قرآن را بیشتر تقویت میکند به بیماری دختر ملک مربوط میشود.
«در سالهای قحطی و وبا، عمهام که دوسهسال از پدرم کوچکتر است، بیماری سختی میگیرد و پدربزرگم نذر میکند اگر شفا یافت، هرهفته در مسجد یعقوبیها سفره موسیبنجعفر (ع) پهن کرده و مردم را اطعام کند. با اینکه حدود صدسال از این نذر میگذرد، همچنان این سفره پهن است و هر کس نذری دارد، پای همین سفره ادا میکند.»
حالا تنها تفاوت جلسه قرآنی که در مشهد برگزار میشود با جلسهای که ملکثابتها در یزد برپا داشتهاند، روز آن است؛ این جلسه شبهای جمعه در خانههای اعضای ثابت برپاست.
«پدربزرگم وصیت کرده بود نگذارید چراغ این جلسه خاموش شود.» این جمله یکی از دلایل کارهای فرهنگی امروز ِیکی از ۲ هزار ملکثابتی است که در مشهد قوموخویش هم هستند و در ادامهاش عنوان میکند: الان من فقط یک چراغ را روشن نگهداشتهام درحالیکه ده تا مانند این چراغ را در یزد روشن نگهداشتهاند و با کارهای مختلف این راه را ادامه میدهند.
اما سجاد و سینا ملکثابت هم قوموخویش همان ۱۴ هزار ملکثابت یزدی هستند که درکنار پدر، مهمترین کارهای کانون فرهنگی قرآن و عترت (یاسین) را اداره میکنند.
سجاد، معاون پدرش در این مجمع فرهنگی است، او میگوید: زمین فعلی کانون در سال۱۳۸۵ خریداری شد، اما پیشاز ثبت کانون فعالیتها آغاز شده بود.
او همچنین اضافه میکند: تا سال۱۳۹۲ همه فعالیتهای اینجا برای دختران و پسران کودک، نوجوان و جوان رایگان بود و در حال حاضر هم کلاسهای قرآن و احکام و معارف رایگان است.
درکنار آموزش قرآن و احکام و معارف، واحدهای شعر و موسیقی، تئاتر، رایانه و رسانه و ورزش هم از بخشهای تخصصی این مجمع فرهنگی است که با همکاری اعضایی متبحر و باسواد اداره میشود.
«کلاسهای معارف و قرآن رایگان است، چون میخواهیم بهانه مردم گرفته شود و نگویند جایی برای این آموزشها نبود. همچنین برای کلاسهای تخصصی مبالغی درنظر گرفتهایم تا کارآموزان برای آموزشها اهمیت قائل شوند و با جدیت کار را پیگیری کنند.»
سجاد ملکثابت با بیان اینکه حدود ۲ درصد از مراجعهکنندگان به کانونهای فرهنگی، با هدف به این مکانها میآیند، میگوید: مجمعهای فرهنگی بستر هستند و باید خانوادهها و شرکتکنندگان برای فراگیری انگیزه داشته باشند. هدف اصلی ما این است که افراد متعهد و متخصص بار بیاوریم؛ کسانی که بشود آنها را «افسران جنگ نرم» تلقی کرد.
او بااشارهبه هدف برگزاری کلاسهای معارف و قرآن بیان میکند: زمینِ دل بچهها خالی است و هدف اصلی ما از این کلاسها آموزش روخوانی صحیح و انس با قرآن است.
این جوان فعال فرهنگی ادامه میدهد: درکنار اینکه نمیخواهیم حتما همه قاری شوند، قاریپرور هم هستیم. برای نمونه سیدعباس مجتبوی، نفر سوم مسابقات دانشآموزی قرائت قرآن استان از این کانون است.
واحد شعر و موسیقی این کانون فعال شهرمان نیز تاکنون فعالیتهای مطلوبی داشته است.
آلبوم «صدای ۵۷» و آلبوم کشوری آوای مسجد شامل ۶ قطعه سرود و آلبوم ۵ قطعهای نجوای آفتاب که در مرحله توزیع است، از تولیدات مهم این واحد محسوب میشود که جوانی ۱۹ ساله به نام محسنیفر سرپرستی آن را برعهده دارد.
مخاطبان این مجمع از محدودههای سیدی، یاران، نسترن، امام رضا (ع)، امام خمینی (ره) و دیگر قسمتهای شهر هستند که گروههای سنی دبستان تا دبیرستان را شامل میشوند.
طراحی سایت و راهاندازی و تجهیز استودیوی تخصصی موسیقی در محل کانون از تازهترین برنامههای در دست اقدام، فعالان فرهنگی محله کوشش است.
«معیار اصلی فعالیتهای کانون، کارهای تولیدی سالم است.» این جمله، سخنی است که سرپرست واحد موسیقی آن را به زبان میآورد و در ادامه میگوید: سعی میکنیم در زمینی که محصول نمیدهد سرمایهگذاری نکنیم.
به همین دلیل استعدادیابی، مهمترین کاری است که در این واحد به آن اهتمام داریم. همچنین توجه به این نکته برایمان خیلی مهم است که خروجی کار از نظر علمی و محتوایی سالم باشد.
محسنیفر میافزاید: آهنگسازی و تنظیم سرود آوای مهرطاها که از شبکه زاینده رود پخش شد از دیگر اقدامات مطلوب واحد شعر و موسیقی کانون فرهنگی قرآن و عترت است.
یک هفته بعد از شکل گیری هیئت یعقوبیها، امام خمینی (ره) پیام داد مردم مبارز و انقلابی به خیابانها ریخته و تظاهرات کنند.
به دنبال این پیام، اعضای جلسه قرآن یاسین هم به خیابانها آمدند. همان روز دهقان، یکی از اعضای جلسه در نزدیکیهای ژاندارمری یزد (چهارراه ساعت) به شهادت رسیده، اما پیکرش به علت حضور ساواکیها تا ساعت ۷ شب روی زمین مانده بود.
تا اینکه پدرم و برادرم و عدهای دیگر، پیکر او را داخل وانتی گذاشته و برای دفن به منشاد یزد منتقل کرده بودند. بعد از به خاکسپاری شهید دهقان، نیروهای ساواک پدر و برادرم را به جرم برداشتن جسد برای چند ساعتی دستگیر و زندانی کرده بودند.
* این گزارش سه شنبه، ۱۴ بهمن ۹۳ در شماره ۱۳۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.