اتاقکی نقلی در طبقه دوم خانهای در محله سیسآباد میزبان ماست تا ساعتی در آن همنشین نخهای رنگارنگ باشیم. نخهایی با رنگهای درخشان و ابریشمی که از چند دار قالی آویخته شدهاند و هر بار که دست هنرمند زنانهای تکهای از آنها را برمیدارد با شتاب میروند تا به تار و پود سپید دار گره بخورند و نقطهای باشند از تصویر صدرنگی که در نهایت، چون یک نقاشی آفریده شوند.
اینجا کارگاه کوچک مریم بلوایه است. بافنده و مربی هنر ظریف تابلوفرش.
مریم خانم متولد سال۱۳۶۶ است. مادرش مشهدی است و پدرش اصالت گرگانی دارد. او پنج، ششسال بیشتر نداشته که به اتفاق پدر و مادرش راهی مشهد میشوند. در همان سن و سال با تماشای بافندگی مادر با قالیبافی آشنا شد. نگاهش به قالی و قالیبافی در همین حد بود که هر زنی از خانواده او باید میدانست.
اما سرنوشت مریم با تاروپود قالی گره خورده بود و خودش نمیدانست؛ «از هجده سالگی کار کردم. شغلهای متعددی داشتم و در محیطهای کاری متنوعی بودم. از کار در کارخانه چینیسازی گرفته تا کارگاههای بستهبندی انواع مواد غذایی. از کار در کارخانه مونتاژ لامپ تا تولید قطعات خودرو، اما در هیچ کدام از مشاغلی که مشغول به کار بودم بیشتر از شش ماه دوام نیاوردم. دلیلش این بود که من هیچ وقت نمیتوانستم به اصطلاح آقا بالاسری را تحمل کنم. همیشه دلم میخواست که شغل خودم را داشته باشم و نیاز نباشد که به دستورات یک نفر دیگری گوش کنم.»
در همان ایام بود که دیدن یک آگهی در روزنامه مسیر کاری بلوایه را تغییر داد؛ «در روزنامه اطلاعیهای دیدم راجع به آموزش تابلو فرش که درباره بیمه و دیگر مزایا و خدماتش هم نوشته بود. همه چیز از همان آگهی شروع شد و من شروع کردم به آموزش دیدن. بافت فرش با نقشههای سنتی را از مادرم یاد گرفته بودم و بافت قالی را هم بلد بودم و حالا شروع کرده بودم به آموزش نقشهخوانی عددی و بافتن تابلو فرش.»
مریم آموزشها را که کامل کرد حالا دیگر کار و بار خودش را داشت. شروع کرد به بافتن و در عرض چند ماه هفت، هشت عدد تابلو فرش را به پایان رساند؛ «فرشها را برداشتم و بردم به بازار فرش برای فروش. ذوق و شوق بسیاری داشتم و فکر میکردم همین الان همه را خواهم فروخت! اما در کمال تعجب و تأسف فرشها هیچ خریداری پیدا نکرد.»
اینکه هر شکست مقدمه کسب یک تجربه است برای بلوایه صدق میکرد. خوبی حضور در بازار فرش این بود که بعضی از فروشندههای کهنهکار راهنماییاش کردند که چطور باید در این مسیر پیش برود؛ «وقتی به فروشندهها گفتم که اینها حاصل چند ماه کار من است تعجب کردند! به من گفتند معلوم است که در این کار حرفهایهستم و دستم هم تند است که توانستهام در این مدت کم این تعداد تابلو فرش ببافم در حالی که بافندههای آنها شاید فقط سالی یک تابلو فرش تولید میکردند.
همیشه دلم میخواست که شغل خودم را داشته باشم و نیاز نباشد که به دستورات یک نفر دیگری گوش کنم
توصیه آنها به من این بود که نباید فرشی را خودم تولید کنم بلکه باید سفارش کار بگیرم. هزینههای مربوط به بافت کار هم که با سفارشدهنده است و من فقط اجرت بافتم را دریافت کنم.»
هنرمند تازهکار از همانجا با چند تولیدکننده و با چند آموزشگاه مختلف آشنا شد و مدتی بعد سفارشهای متعددی از جاهای مختلف داشت. سرنوشت آن چند تابلو فرش اولیه هم اینگونه رقم خورد که بلوایه مجبور شد آنها را با قیمتی پایینتر از نخ و نقشهای که برایشان هزینه کرده بود بفروشد.
مریم خانم از سال۱۳۹۶ هنرجو پذیرفت و در منزل شخصی خودش شروع به آموزش کرد. کار در فرهنگسرای رسالت و آموزش تابلو فرش به هنرجویان این فرهنگسرا هم در سابقه کاری اوست. از او میپرسم چه توصیهها و راهنماییهایی دارد برای کسانی که بخواهند شروع به این کار کنند. اولین نکتهای که خانم مربی روی آن تأکید دارد آموزش درست و حرفهای است؛ «اگر کسی بخواهد در این حرفه زودتر از دیگران به هدف خود برسد باید آموزشها را کامل و تا حد حرفهای فرابگیرد.
از تجربه و آزمون و خطا هم نترسد. خودم به همه مراحلی که تا الان طی کردهام به چشم کسب تجربه نگاه میکنم حتی همان قالیچههایی که به زحمت و زیر قیمت اصلی فروختم، جدا از اینکه تجربهای در بحث کاری بود از لحاظ آموزشی به حرفهای شدنم کمک بسیاری کرد. اشکالات کار خودم را فهمیدم، دستم روان شد و توانستم بعدها راحتتر خودم را ارتقا بدهم.»
نکته دیگر مریم خانم بلوایه خطاب به هنرجوهاست. میگوید خیلی از هنرجوها در همان قدم اول و در مراحل اولیه فکر این هستند که هزینهای بابت آموزش یا پیشبرد کار نکنند. بههرحال هر کاری نیاز به یک سرمایه و هزینه اولیه دارد. نباید هراسی داشته باشند از اینکه بخواهند هزینهای کنند.
به رجهای بافته شده دارها دست میکشم و رقص نور را در نخهای روشن ابریشم تماشا میکنم. سفارشهایی که بلوایه در حال حاضر مشغول بافتن آنهاست مربوط به مشتریان خارج از کشور است. یکی سفارش خانمی از سوئیس و دیگری برای آقایی از آمریکاست.
اینکه سروکله این مشتریهای خارجی چطور پیدا شده برایم جالب است؛ «من مدارک و سوابق کاریام را در سایتهای مخصوصی که برای ارائه هنر و تواناییهاست بارگذاری کردم و از این طریق به معرفی خودم پرداختم. از طریق سایت کارپیشه بود که با این دو نفر آشنا شدم و با دیدن نمونه کارهای قبلیام به من سفارش کار دادند.»
فرش ایرانی در تمام جهان زبانزد است و تابلوفرشهای ابریشم ایرانی هم از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردارند و مشتریهای خاص خود را در سراسر جهان دارند.
به گفته این خانم هنرمند از آنجایی که دولت از قالیبافی به عنوان یک صنعت دستی ارزشمند و یک هنر اصیل ایرانی حمایت میکند میتوان با شناخت راه و روش درست به عنوان یک شغل خوب و حرفهای به آن نگاه کرد.
بلوایه به مزایایی اشاره میکند که شاید برای زنانی که به فکر مشاغل خانگی هستند جالب توجه باشد؛ «حمایت دولت و تسهیلاتی که برای توسعه صنعت قالیبافی در نظر گرفته شده میتواند سرمایه کمکی خوبی برای شروع به کار باشد. از طرفی با توجه به محدودیت مکانی راهاندازی یک کارگاه کوچک تابلوفرش بسیار به صرفهتر و راحتتر از کارگاههای تولید فرشهای سنتی است؛ بنابراین حتی یک زن خانهدار در یک گوشه خانه میتواند یک دارکوچک تابلو فرش داشته باشد و محدودیت جا و مکان برای این کار آنچنان مطرح نیست.».
اما این حرفه نیز مانند دیگر مشاغل معایبی هم دارد. مریم خانم به مسائل جسمی و فرسودگی ناشی از نشستنهای طولانی پشت دار قالی اشاره میکند که میتواند در درازمدت آسیبزا باشد؛ «معمولا همه بافندههای قالی بعد از مدتی دچار درد گردن و ستون فقرات خواهند شد.
من نیازمند بافندگانی هستم که آموزشهای اولیه را گذرانده باشند اما مهمتر از آموزش، علاقه و تعهد به کار است
اگر زمانبندیهای کار و استراحت حین بافتن بهدرستی صورت نگیرد میتواند مشکلات جسمی زیادی ایجاد کند. علاوه بر این به دلیل چلهکشیهای ظریفتر در دارهای مخصوص تابلوفرش نیاز به استراحت چشمی هم داریم و نگاه طولانی مدت و کار کردن متمادی با تار و پود دار قالی میتواند به ضعف چشمی هم منجر شود.»
مریم خانم در حال حاضر ۱۰نیروی بافنده دارد که سفارشهای کاری را با کمک آنها به پایان میرساند، اما اولین درخواستی که در حال حاضر برای توسعه و گسترش کارآفرینی خود دارد باز هم اشاره به نیاز خود در داشتن نیروی کار متعهد و علاقهمند به این هنر است؛ «من نیازمند بافندگانی هستم که آموزشهای اولیه را گذرانده باشند. اما مهمتر از آموزش، علاقه و تعهد به کار است. مثلا حاضرم که بهصورت رایگان جلسات آموزشی برای خانمهای تحت پوشش کمیته امداد برگزار کنم و از بین آنها افرادی را به همکاری دعوت کنم، اما متاسفانه رغبتی برای کار و آموزش در بسیاری از زنانی که اتفاقا دنبال شغل هستند نمیبینم.»
با اینکه تابلوفرشهای ابریشم ایرانی در تمام جهان مشتریهای مخصوص به خود را دارد و قدر و قیمت این هنر دست ایرانی بسیار است، اما بلوایه معتقد است که دستمزد بافت فرش ایرانی در شأن هنرمندان بافنده نبوده و در کنار سختی کار و فرسودگی ناشی از آن در بسیاری موارد بهصرفه نیست. میپرسم مشکل کجاست؟
میگوید: «مشکل واسطهها هستند. کسانی که بین تولیدکنندگان و بافندهها قرار دارند. به این صورت که برای کارگاههای تولیدی بافنده پیدا میکنند و سفارشهای تولیدکننده را به بافنده میرسانند، اما با نرخی پایینتر از نرخ پیشنهادی خود تولیدکننده. در این میان بدون اینکه کار خاصی انجام داده باشند، سودهای کلانی به دست میآورند. بهترین راه، ارتباط گرفتن مستقیم با تولیدکننده است.»
* این گزارش یکشنبه ۶ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۰ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.