سلامتی، بزرگترین نعمت خداوند است و تا زمانی که آن را از دست ندادهای، ارزشش را نخواهی فهمید. شاید یک تب یا سردرد کوچک چند ساعته تلنگری باشد برای درک نعمت سلامتی.
حالا تصور کنید انسانی را که با یک نقص جسمی به دنیا آمده و قرار است در تمام عمر با این نقص و بیماری دستوپنجه نرم کند. معلولان جسمی و حرکتی نمونه بارزی از این افراد هستند که به دلیل نقص یک یا چند عضو بدن خود مجبور هستند با سختی و حمایت دیگران زندگی کنند.
مانند کودکی پنجسالهای که ایستادن بر روی دو پا و راه رفتن به اندازه چند متر، بزرگترین آرزوی زندگیاش است.
مینیبوس، توقف میکند و چند نفر از کارکنان مدرسه توانخواهان صیاد شیرازی برای کمک و پیاده کردن بچهها به سمت خودرو حرکت میکنند. آنها سعی دارند که بچههای معلول را پیاده کنند. بعد از تلاشی نیمساعته بچهها پیاده و به داخل کلاسها برده میشوند.
داخل سالن اصلی مدرسه تعداد دیگری از بچهها نشسته بر روی ویلچر یا عصا به دست منتظر ایستادهاند. معلولان این موسسه همه در سن کودکی و نوجوانی هستند. آنها یک به یک به معلم سلام میکنند و وارد کلاس میشوند.
جواد دژبان، متولد سال ۱۳۴۱ مدت ۲۸ سال است که در آموزشوپرورش استثنایی مشغول به کار است.
دژبان با اشاره به قدمت مدرسه میگوید: سال ۱۳۶۱ پایه نخستین مدرسه توانخواهان مشهد در کنار آسایشگاه شهید فیاضبخش (میدان شهیدفهمیده) گذاشته شد. در این محل گروههای مختلف معلولان جسمی، حرکتی، ذهنی و... در کنار هم قرار داشتند که این موضوع باعث بروز مشکلاتی شده بود.
با تلاش سازمان بعد از مدتی معلولان جسمی و حرکتی از دیگر معلولان جدا شدند و در همین زمان اولین مدرسه مستقل توانخواهان جسمی و حرکتی در مشهد تاسیس شد.
بعد از چند سال با تلاش سازمان آموزشوپرورش استثنایی، سازمان بهزیستی و خیّران، زمین این مدرسه در خیابان مهران و محله سیدرضی را خریداری و ساخت آن آغاز شد و سرانجام در سال ۱۳۸۷ ساختمان، تکمیل و بچههای معلول جسمی و حرکتی به این مکان منتقل شدند.
در حال حاضر نیز این مدرسه بزرگترین مدرسه معلولان جسمی و حرکتی در مشهد و استان خراسان رضوی به شمار میرود.
دژبان در ادامه با اشاره به سلامت عقل معلولان جسمی و حرکتی میگوید: معلولان این مرکز تفاوتی عمده با دیگر معلولان دارند و آن هم داشتن سلامت عقل است.
آنها مثل همه افراد سالم دارای احساسات (عشق، نفرت، مهربانی، رنج و...) میباشند و با توجه به معلولیت جسمی که دارند از احساسات قویتر و بیشتری نیز برخوردار هستند. آنها همه چیز را درک کرده و توانایی یادگرفتن و آموختن را دارند.
کتابهای بچهها همان کتابهای درسی معمولی است؛ اما با توجه به میزان معلولیت، تدریس متفاوت است
آنها با توجه به نوع آموزش در حد بچههای عادی و معمولی هستند. به همین دلیل کتابهایی که آنها استفاده میکنند همان کتابهای درسی معمولی است؛ اما با توجه به میزان معلولیت، تدریس به سه روش انجام میشود.
نوع اول که به آن آموزش میگویند، فرد معلول در مدارس عادی مشغول تحصیل است و در کنار آن از کلاسهای ترمیمی، جبرانی و آموزشی که از سوی آموزشوپرورش استثنایی برگزار میشود، استفاده میکند.
نوع دوم آموزش نیز برای معلولانی با معلولیت متوسط است. این معلولان توانایی نشستن بر روی میز مدارس معمولی و رفتن و آمدن از پلهها را ندارند به همین دلیل در مدارس استثنایی مثل همین مدرسه تدریس میکنند.
نوع سوم آموزش، معلول دارای معلولیت شدید میباشد که توانایی حرکت و جابهجایی را ندارد. برای این معلولان آموزش به صورت بالینی انجام میشود؛ یعنی ما معلم را به خانه معلول میفرستیم و در خانه به او آموزش داده میشود.
دژبان با اشاره به ویژگیها و امکانات خاص مدارس معلولان جسمی و حرکتی میافزاید: این مدارس از لحاض ساختمانی طوری ساخته شدهاند که معلولان بتوانند بهراحتی درآن رفتوآمد کنند؛ یعنی مجهز به سطوح شیبدار، آسانسور و... هستند.
علاوه بر آن به دلیل مشکلات جسمانی که این معلولان دارند به صورت روزانه خدمات پزشکی و درمانی به آنها ارائه میشود.
این خدمات شامل خدمات توانبخشی، فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتار درمانی و... هستند؛ البته ما به معلولان خارج از مدرسه (معلولان تلفیقی) نیز خدمات توانبخشی ارائه میدهیم.
همچنین ما برای دانشآموزان کلاسهای پرورشی، جشنها و اردوهایی را نیز برگزار میکنیم که در بهبود روحیه و نشاط آنان تاثیر زیادی دارد، از طرف دیگر ما سعی کردهایم این مرکز را مطابق با استاندارهای موجود تجهیز کنیم و تاحدودی نیز موفق بودهایم.
در حال حاضر این مرکز تنها مرکز مجهز معلولیت جسمی و حرکتی استان خراسان رضوی است. در حال حاضر ما دوازده کلاس درس در مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان داریم که دانشآموزان به صورت هوشمند و با سیستم کامپیوتری آموزش میبینند.
دژبان در ادامه با اشاره به مشکلات حرکتی دانشآموزان این مدرسه میگوید: همه این دانشآموزان دارای ناتوانیهای جسمی و حرکتی هستند، برخی سوار بر ویلچرند و برخی عصا در دست دارند به همین دلیل قادر به استفاده از اتوبوس، مینیبوس و وسایل نقلیه عمومی نیستند و باید با سرویس مخصوص رفتوآمد کنند.
در گذشته سرویسدهی به این دانشآموزان به صورت رایگان انجام میشد، اما در حال حاضر به دلیل مشکلات اقتصادی و مالی، آموزشوپرورش استثنایی فقط ۵۰ درصد هزینه سرویسها را پرداخت میکند و بقیه را باید خانوادهها بپردازند که برای بسیاری از خانوادههای این معلولان مبلغ زیادی است.
علاوه بر آن در برخی موارد اتفاق میافتد که دانشآموزی از سرویس جا بماند، در این صورت خانواده مجبور است دانشآموز را با تاکسی یا وسیله شخصی به مدرسه بیاورد که حداقل باید مبلغ ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان هزینه کند.
از طرف دیگر با توجه به هزینههای پنهان (دارو، درمان و...) که هر معلول دارد، بسیاری از خانوادهها قادر به پرداخت این هزینهها نیستند و به ناچار از آوردن فرزند خود به مدرسه خودداری میکنند که این موضوع تاثیر روحی و روانی شدیدی بر روی معلول میگذارد و باعث افسردگی و بیماری او میشود.
دژبان در ادامه با اشاره به نابسامانی در بخش سرویسدهی به معلولان میگوید: بیشتر سرویسهای معلولان، خودروهای شخصی هستند و هیچ نوع استاندارد و سیستم مناسبی برای استفاده معلولان در آنها وجود ندارد که علت آن هم نداشتن بودجه کافی و سیستم مدیریتی واحد است.
من پیشنهاد میکنم شهرداری بحث ایابوذهاب معلولان را برعهده بگیرد و با اختصاص مبلغی از هزینههای شهرداری به معلولان و تهیه خودروهای مخصوص آنان، از رنج و مشقتهایی که معلولان جامعه با آن مواجه هستند، بکاهد.
دژبان در ادامه با اشاره به استاندارد نبودن جادهها و پیادهروها برای معلولان جسمی و حرکتی در شهر میگوید: شهرداری بهعنوان متولی جادهها و ساختمانهای شهری میتواند نقش موثری در رفتوآمد دانشآموزان معلول داشته باشد، در بیشتر سازمانها، ادارات و مسیرهای شهری کمترین توجهی به نیازهای معلولان نشده است و یک معلول برای پیمودن مسیری کوتاه با موانع و مشکلات زیادی روبهرو میشود.
وی ادامه میدهد: شهرداری میتواند قبل از دادن پایانکار به هر ساختمان تجاری و مرکز اداری ضرورت استانداردهای مخصوص مانند پارکینگ، جاده و آسانسور ویژه رفتوآمد معلولان را در ساختمان لحاظ کند و به ساختمانی که این استانداردها را رعایت نکرده است، پایانکار ندهد.
علاوه بر این باید در سیستم ورود و خروج پارکها و فضای سبز نیز مسیر ویژه عبور معلولان در نظر گرفته شود. با توجه به نبود حتی یک پارک اختصاصی ویژه معلولان از شهرداری تقاضا دارم پارکی را به این قشر محروم و مظلوم جامعه اختصاص دهد.
همچنین من ازسازمانهای مختلف میخواهم که نگرش خود را نسبت به معلولان تغییر دهند و آنان را جزیی از جامعه بدانند و با فراهم کردن امکانات و وسایل راحتی ویژه معلولان، زندگی بهتری برای آنان بسازند.
دژبان در پایان با اشاره به نبود برخی امکانات برای خدماتدهی بهتر به دانشآموزان مدرسه میگوید: با وجودی که ما مجهزترین مرکز معلولان جسمی و حرکتی در استان هستیم؛ اما کمبودهای زیادی هم داریم.
از مدتی قبل طرح احداث یک مرکز آبدرمانی و سالن اجتماعات را در نظرگرفتهایم که به دلیل نبود بودجه مالی رها شده است. اگر خیّران و متولیان امر به مجموعه کمک کنند بهزودی ساخت این مرکز در همین مدرسه انجام خواهد شد.
حسن میری، ۱۳سال است که بهعنوان نیروی خدماتی در این مدرسه مشغول به کار است. او که خود دارای دو فرزند معلول است و با درد و رنج معلولان آشنایی دارد، میگوید: نیروی خدماتی هر روز باید بچهها را از ماشین پیاده یا سوار کند.
علاوه بر آن باید کارهای شخصی آنان (دستشویی، غذا دادن و...) را نیز انجام دهد که انجام این کارها توانایی زیادی میخواهد. به همین دلیل هیچ نیروی خدماتی میل به کار در این مدارس را ندارد. از طرف دیگر بسیاری از نیروهای خدماتی به دلیل همین کار سخت دچار دیسک کمر و زانودرد و... شدهاند؛ اما هیچ امتیاز یا حقوق فوقالعادهای به آنها تعلق نمیگیرد.
عصمت هاشمی، یکی از معلمان این مدرسه است که سابقه معلمی ۲۳ ساله را در پرونده کاری خود دارد. او با اشاره به داشتن مشکلات جسمی دانشآموزان برای نوشتن و خواندن میگوید: با وجودی که کتابهای این دانشآموزان مانند دانشآموزان عادی است؛ اما آنها باید زمان زیادی را صرف خواندن و تدریس کنند.
علاوه بر آن، این کودکان روحیه بسیار حساسی دارند و با کوچکترین عصبانیت و ناراحتی دچار مشکلات شدید روحی و جسمی میشوند. به همین دلیل معلمی برای این دانشآموزان، عشق مضاعفی میخواهد، آنها ترحم ما را نمیخواهند آنها همراهی و محبت بیدریغ ما را میخواهند.
او در پایان با ذکر یک خاطره میگوید: چند سال قبل دانشآموزی داشتم که به دلیل معلولیت دچار افسردگی شدید شده بود و به همین دلیل همیشه بهانهگیری و ناراحتی ایجاد میکرد تا اینکه سرانجام بعد از مدتی برخوردش با من بهتر شد و رابطه عاطفی عمیقی بین ما به وجود آمد.
بعد از مدتی متوجه شدیم که او به بیماری خطرناکی مبتلا شده است و امکان دارد فوت کند. من با شنیدن این خبر سعی کردم محبت بیشتری به او نشان دهم.
روز آخری که سر کلاس آمده بود به من گفت: خانم معلم به نظر شما من میتوانم معلم شوم، آرزویم این است که روزی معلم شوم، یک معلم مهربان مثل شما.
من به او گفتم: بله دخترم حتما معلم خوبی میشوی. او چند روز بعد در اتاق عمل فوت کرد و من تا مدتها به خاطر این اتفاق ناراحت بودم، اما با خود عهد کردم تا آخرین لحظه به این بچهها محبت کنم.
من از کودکی معلول شدم و با ویلچر میتوانم حرکت کنم، اما چون پدر و مادر خوبی داشتم ناامیدی را کنار گذاشتم
احمد مجنونی، معاون آموزشی موسسه که زمانی معلم نیز بوده است، خاطره جالب دیگری را تعریف میکند: زمانی که من معلم بودم با تعدادی از بچهها ارتباط خوبی پیدا کرده بودم، به همین دلیل شماره تلفن همراهم را به چند نفر از آنان داده بودم.
بچهها نیز بدونتوجه به زمان هر موقع که دلشان میخواست به من زنگ میزدند تا جایی که همسرم از این کار ابراز ناراحتی کرد. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه من به همراه همسرم به شمال رفتیم.
نیمههای شب در مسیر به علت خستگی پشت فرمان یک لحظه به خواب رفتم. ناگهان صدای گوشی، من را از خواب پراند.
لحظهای که بیدار شدم متوجه آمدن یک کامیون از روبهرو شدم، بلافاصله مسیرم را عوض کردم و به کنار جاده رفتم. وقتی گوشی را جواب دادم، متوجه شدم یکی از شاگردانم است. این زنگ بهموقع، جان من و همسرم را نجات داد.
در پایان این گزارش با یکی از دانشآموزان این مدرسه که با تلاشهای خود دو بار نایب قهرمانی تنیس روی میز معلولان کشور را به دست آورده است، گفتگویی کردیم.
نرگس قابلی، نوجوان ۱۳ سالهای است که در کلاس پنجم ابتدایی درس میخواند.
او درباره تلاشهایش میگوید: من از کودکی معلول شدم و فقط با ویلچر میتوانم حرکت کنم، اما، چون پدر و مادر مهربان و خوبی داشتم ناامیدی را کنار گذاشتم و با حمایت آنان از کلاس دوم ابتدایی، تمرین تنیس روی میز را به صورت حرفهای آغاز کردم و در سال۱۳۹۱ در مسابقات کشوری تنیس که در اصفهان برگزار شد، شرکت کرده و مقام دوم کشوری را به دست آوردم.
سال بعد نیز در مسابقات کشوری تنیس معلولان در همدان شرکت کردم و مقام دوم تنیس کشوری را به دست آوردم.
او در پایان ضمن تشکر از تلاشهای معلمان و مسئولان مدرسه میگوید: من خدا را شاکر هستم، چون پدر، مادر و معلمان خوبی دارم که در این مسیر من را یاری کردهاند. من اعتقاد دارم که اگر تلاش کنیم موفق خواهیم شد و معلولیت هرگز نمیتواند مانع پیشرفت و دستیابی ما به اهدافمان شود.
من به همه کسانی که مشکل من را دارند، توصیه میکنم افسردگی را کنار بگذارند و به جنگ مشکلات بروند، چون بیتردید خداوند اگر نعمتی را از ما گرفته، استعدادها و نعمتهای دیگری را به ما داده است که برای موفقیت باید از آنان استفاده کنیم.
در پایان این گزارش امیدوارم همه ما به شکرانه نعمت سلامتی که از آن برخوردار هستیم، نگذاریم که مشکلات مالی باعث ناتوانی بیشتر معلولان و گوشهگیری آنان شود، پس هماکنون یاریگر دستان سبز آنان باشیم.
*این گزارش پنج شنبه، ۲۵ اردیبهشت ۹۳ در شماره ۹۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.