کد خبر: ۱۰۳۷۶
۰۵ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

یک هدیه، مسیر زندگی بردیا چمنی را تغییر داد

جشن تولد نه‌سالگی‌اش بود که پدر و مادر برایش ساز کوبه‌ای تنبک را کادو خریدند. این کادوی تولد نگاه او را به دنیای پررمزوراز موسیقی سنتی تغییر داد. ‌

جشن تولد نه‌سالگی‌اش بود که پدر و مادر برایش ساز کوبه‌ای تنبک را کادو خریدند. این کادوی تولد نگاه او را به دنیای پررمزوراز موسیقی سنتی تغییر داد. حالا موسیقی برای او فقط نواختن سرانگشتان بر دف و تنبک نبود؛ اوج کمال و زیبایی هنر بود که با پافشاری بسیار پدید می‌آمد.

‌بردیا چمنی، نوجوان سیزده‌ساله محله دانشجو که همین یکی‌دو سال قبل، عشقش فوتبال بود و برای پزشک‌شدن نقشه می‌کشید، حالا پله‌های ترقی موسیقی را یکی‌یکی بالا می‌رود. کسب چند مقام برتر در ناحیه و اول استانی از‌جمله افتخارات هنر موسیقایی این نوجوان هنرمند است.


- چطور شد به‌سمت هنر موسیقی کشیده شدی؟
علاوه‌بر اینکه خودم به موسیقی سنتی علاقه داشتم، مادرم هم خیلی دوست داشت که من وارد این هنر شوم. برای همین هم بود که او و پدرم در تولد نه‌سالگی‌ام، یک تنبک به‌عنوان کادو تولد هدیه دادند.

- از اولین اجرا و حضورت در رقابت‌ها بگو.
‌سال پنجم بودم که معلممان، خانم عرفانی، از من خواست در مسابقات موسیقی بین نواحی شرکت کنم. آن زمان هنوز محدودیت‌های کرونایی برقرار بود؛ برای همین من به‌صورت مجازی اجرا کردم و خانم معلم، فیلم اجرایم را به‌منظور شرکت در مسابقه برای آموزش‌و‌پرورش فرستاد. اجرای من در آن رقابت‌ها در رشته تنبک در سطح نواحی، مقام دوم را کسب کرد. سال بعد در دومین حضور در رقابت‌ها و رشته دف، موفق به کسب مقام اول در سطح نواحی شدم.

- مسابقات استانی که در آن شرکت کردی، چگونه بود؟
از دبیرستان شهید‌آزادفر، من و یکی دیگر از دوستانم که دف می‌زد، در مسابقات استانی ۱۴۰۳ شرکت کردیم. شرکت‌کننده در این مرحله زیاد بود. سه داور اجرا‌ها را می‌دیدند و فیلمی هم تهیه می‌شد. اما همان‌جا نتیجه‌ها اعلام نشد. بعد‌از چند‌روز از طرف مدرسه اعلام شد که اجرای من، مقام اول استانی را به دست آورده است.

- چه مدت است که موسیقی را آموزش می‌بینی و در حال حاضر نواختن چند‌ساز را یاد گرفته‌ای؟
تنبک اولین سازم بود. بعد دف را آموزش دیدم و در حال حاضر مشغول یادگیری ساز داربوکا هستم که نوعی دیگر از ساز‌های کوبه‌ای است.

- غیر از موسیقی تفریح و سرگرمی دیگری هم داری؟
‌قبل‌از رفتن به کلاس موسیقی در باشگاه فوتبال ثبت‌نام کرده بودم و فوتبال را دنبال می‌کردم که کماکان ادامه دارد. کوچک‌تر هم که بودم، به کلاس ژیمناستیک می‌رفتم. درباره اوقات فراغتم هم باید بگویم وقتم را بیشتر با خانواده و البته گاه دوستانم می‌گذرانم.

- از سختی کار نوازندگی بگو.
در ابتدای کار نوازندگی به‌ویژه ساز‌های کوبه‌ای، چون تمرین بسیار می‌خواهد و هنوز انگشتان قوی نیست، سرانگشتان به درد می‌آید و کمی آزرده می‌شود. بعد که نت‌ها ملکه ذهن می‌شود، نواختنش حتی برای خودت دل‌چسب و گوش‌نواز است.

- مشوق‌های اصلی تو چه کسانی هستند؟
بی‌شک مادر و پدرم بیشترین تأثیر را در پیشرفت من داشته‌اند. تشویق‌ها و انگیزه‌دادن مربی‌ام، آقای رستگار، هم برای ادامه‌دادن راه با دلگرمی و امید بیشتر، بی‌تأثیر نبوده است.


* این گزارش پنج‌شنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۵ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44