کد خبر: ۱۰۳۳۴
۲۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

ایوان خانه خانم صفری، اولین گلخانه‌اش بوده است

در «دایی ۵۶» کوچه‌ای وجود دارد که ۲۵۰ متر زمین با گل‌هایی رنگارنگ را در خود جا داده است. این گلخانه حاصل دسترنج و مراقبت‌های شبانه‌روزی بانوی گیاه‌دوستی به نام طاهره صفری است.

در «دایی ۵۶» کوچه‌ای وجود دارد که ۲۵۰ متر زمین با گل‌هایی رنگارنگ را در خود جا داده است. دو سال پیش، سراسر این زمین را گلدان‌های گلخانه طاهره صفری پر کرده بود، اما اکنون به‌دلیل تخریبی که قرار بود صاحب ملک انجام دهد، در نیمی از آن، خار و خاشاک روییده و مابقی تبدیل به گلخانه‌ای کوچک شده که حاصل دسترنج و مراقبت‌های شبانه‌روزی این بانوی گیاه‌دوست است.

او در نمایشگاه‌های مختلف گل‌وگیاه شرکت کرده و حاصل دسترنج خود را به نمایش گذاشته است. بخشی از امید زندگی این بانوی چهل‌وشش‌ساله به این طبیعت زیبا گره خورده و از کودکی عاشق گل‌وگیاه بوده و با آن انس گرفته است.

او از زمانی که در قنداق به‌سر می‌برد، روز‌های عمرش را در کنار درختان انار باغ پدری در منطقه نصرآباد که از توابع شهرستان فیض‌آباد مه‌ولات است، سپری می‌کند تا اینکه ازدواج می‌کند و بعد از آن به مشهد می‌آید و خداوند، پسری به آنها هدیه می‌دهد.

اما زمان زیادی از این هدیه الهی نمی‌گذرد که دفتر عمر همسرش به پایان می‌رسد و صفری یک‌تنه سختی‌های روزگار را به دوش می‌کشد؛ البته در این راه از حمایت‌های پدر و مادر و برادر و خواهرهایش نیز بی‌نصیب نمی‌ماند. 

خانواده او تا به امروز که تنها پسرش، سجاد، به هجده‌سالگی رسیده است، همواره پشتیبان خواهرشان بوده‌اند؛ چرا‌که او از میان هفت خواهر و برادر، فرزند ششم خانواده است و همواره مشمول لطف خویشاوندان خود. آنها امروز که هفت‌سالی از روز‌های ابتدایی گلخانه‌داری خانم صفری می‌گذرد، نیز در پیشرفت کاری‌اش کمک می‌کنند.

 

میان درختان باغ پدری‌ام بزرگ شدم

پیشینه علاقه من به گل‌وگیاه و طبیعت، به دوران کودکی‌ام برمی‌گردد. ما در منطقه نصرآباد، شهرستان فیض‌آباد مه‌ولات زندگی می‌کردیم. پدرم باغی از درختان انار داشت، به‌علاوه زمین کوچکی که در آن زعفران می‌کاشتیم.

پدرم باغی از درختان انار داشت، به‌علاوه زمین کوچکی که در آن زعفران می‌کاشتیم و ما آن‌جا بازی می‌کردیم

ما بازی‌های کودکانه‌مان را میان درختان باغ پدری‌ام که حدود هفت سالی است به رحمت خدا رفته، انجام می‌دادیم. حتی مادرم می‌گوید زمانی که در قنداقه بودیم، من را زیر سایه درختان و کنار جوی آب می‌گذاشت و خودش نیز در جمع‌آوری زعفران‌ها کمک می‌کرد؛ چراکه جمع کردن زعفران به‌عهده خانم‌های روستا بود.

یادم می‌آید قبل از ازدواج، زمان برداشت محصول زعفران، ۱۲ روز طول می‌کشید، اما امروز همان مقدار بذر را می‌کاریم ولی برداشت سال‌های گذشته را نداریم. برکتی را که قبلا وجود داشت، امروز نداریم. تا قبل از فوت پدرم نیز، همه کار‌ها به‌عهده او بود ولی بعد از آن، سه برادرم مدیریت کار‌ها را به‌عهده گرفته‌اند و ما خواهران نیز کمکشان می‌کنیم.    

 

شروع کار از پیامک شهرداری برای دختر خواهرم

روزی دخترخواهرم که حکم دوست برایم دارد، در محوطه پارک جنگلی طرق حضور پیدا می‌کند. در یکی از برنامه‌ها شرکت می‌کند و نام و شماره همراهش را در فرم ویژه‌ای می‌نویسد. بعد از مدتی پیامکی به دستش می‌رسد مبنی بر برپایی نمایشگاه مشاغل خانگی که غرفه‌هایی رایگان در اختیار شرکت‌کنندگان می‌گذارند.

خبر به گوشم رسید. من نیز که از کودکی علاقه به گل‌وگیاه و پرورش آنها داشتم، با تشویق‌های دخترخواهرم، تصمیم گرفتم در نمایشگاه شرکت کنم. آن زمان یعنی حدود هفت‌سال گذشته، تعدادی گل در منزل داشتم. همان‌ها را برداشتم و غرفه گل‌وگیاه را راه‌اندازی کردم.

به‌قدری غرفه‌ام پربازدید بود که حدود ۵۰ هزار تومان گل فروختم و همه‌شان خریداری شد. وقتی کار تمام شد، احساس کردم دوست دارم آن را ادامه بدهم، اما چون مکان مناسبی نداشتم، تصمیم گرفتم از ایوان کوچکی که جلوی منزلم هست، استفاده کنم.  

 

ایوان خانه طاهری صفری، اولین گلخانه‌اش بوده است

 

ایوان منزلم، اولین گلخانه‌ام بود

ایوانی که قرار بود تبدیل به گلخانه شود، در ابعاد یک‌متر و ۱۰ سانتی‌متر در ۲ متر بود. سقفی پلاستیکی روی ایوان نصب کردم و کم‌کم گلدان‌هایم زیادتر شد. اینجا، اولین گلخانه‌ام بود.

در فصل زمستان فقط از همین فضا استفاده می‌کردم ولی تابستان‌ها، پله‌ها و حیاط هم پر از گل بود. بعد از یک‌سال که کارم رونق گرفته بود و توانمندی و تجربه‌ام بیشتر شد، سعی کردم محیط گلخانه‌ام را وسعت ببخشم.

انتهای کوچه‌ای که ما سکونت داریم، زمینی خالی قرار داشت که صاحب آن، دوست برادرم بود. این زمین که جزو زمین‌های انتهای سیدی و بن‌بست است، به فروش نمی‌رسد.

از برادرم خواستم با او صحبت کند تا آن را به‌صورت امانت در اختیارم بگذارد؛ چراکه توان پرداخت اجاره‌اش را نداشتم. صاحب ملک نیز که می‌دید زمینش بدون استفاده است، راضی به این کار شد.

۲ میلیون تومان وام نیز تهیه کردم و لوازمی که برای گلخانه لازم بود، خریدم؛ مثل گلدان و خاک و کود و.... تابستان دوسال پیش، تمام ۲۵۰ متر را تبدیل به گلخانه کرده بودم که صاحب ملک گفت می‌خواهد آنجا را تبدیل به واحد مسکونی کند و من مجبور شدم همه گلدان‌هایم را به منزل بیاورم؛ چون هوا گرم بود، می‌توانستم از فضای حیاط هم استفاده کنم و دچار ضرر زیادی نشدم.

مدت زیادی از این اتفاق نگذشته بود که صاحب ملک منصرف شد و قبل از پایان همان سال، گلدان‌هایم را برگرداندم تا امروز. 

ایوانی خانه‌ام در ابعاد یک‌متر در ۲ متر بود. سقفی پلاستیکی روی ایوان نصب کردم و کم‌کم گلدان‌هایم زیادتر شد

 

هرچه درباره گل می‌دانم، تجربی است

من هرآنچه درباره پرورش گل‌وگیاه می‌دانم، به‌صورت تجربی به‌دست آورده‌ام، حتی یک کتاب هم در این زمینه مطالعه نکرده‌ام؛ البته الان از دوستان و همکارانم که در این حرفه مشغول‌به‌کار هستند، پرس‌و‌جو می‌کنم و هرسوالی داشته باشم، از آنها می‌پرسم که تجربه و سابقه کاری‌شان از من بیشتر است.

همچنین خواهر و برادر‌ها و فرزندانشان و خویشاوندان دیگرم، هر اطلاع جدیدی در این زمینه کسب کنند، در اختیارم می‌گذارند و از همه آنها بهره می‌برم. با این حال، پایه اصلی کار من بر اساس تجربه است.

وقتی سال‌های زیادی سرگرم کاری باشیم، به‌مرور زمان مهارت آن را به‌دست می‌آوریم و ایراد‌ها و فوت‌وفن‌های کار را متوجه خواهیم شد. برخی اطلاعاتی که در طول سال‌ها به‌دست آورده‌ام، به قدری ظریف و دقیق است که به اعتراف دانشجویان و مهندسان کشاورزی، تابه‌حال در کتاب‌های درسی‌شان نخوانده‌اند.  

 

تولیدی بودن، ویژگی گلخانه من است 

ویژگی گلخانه من در تولیدی بودن آن است. بسیاری از گلخانه‌ها، گل‌هایشان را خریداری می‌کنند ولی من به روش قلمه‌زنی، گلخانه‌ام را گسترش داده‌ام و از یک گل، ده‌ها و صد‌ها گل دیگر تولید کردم؛ به همین دلیل، زمان در کار من بسیار تاثیرگذار است.

برخی گل‌ها را نیز به روش کاشت بذر تولید می‌کنم. بذرشان را می‌خرم و پرورش می‌دهم؛ به‌عنوان نمونه، تعدادی گل حُسن‌یوسف را در‌حال‌حاضر به روش بذر پرورش داده‌ام؛ البته به‌دلیل سختی پرورش کاکتوس، این گل‌ها را می‌خرم و تنها برخی از آنها را به روش قلمه‌زنی در گلخانه‌ام افزایش داده‌ام. 

 

پرورش قناری؛ سرگرمی درآمدزا

یکی دیگر از سرگرمی‌های دوست‌داشتنی‌ام که راهی برای درآمدزایی من شده است، پرورش قناری است. حدود چهارسال پیش، پسرخواهرم که دیگر حوصله نگهداری قناری‌هایش را نداشت، به منزلم آمد و گفت می‌خواهد آنها را بفروشد.

من از او خواستم آنها را به من بدهد و بعد از آن، پرورش این پرنده‌ها نیز تبدیل به بخشی از زندگی‌ام شد و هرسال، حدود ۵۰۰ هزار تومان از فروش آنها درآمد دارم. قناری‌ها به‌طور میانگین در زمان جفت‌گیری سه تخم می‌گذارند که میان این پرنده‌ها معمول است، اما سال گذشته یکی از آنها چهار جوجه‌اش به دنیا آمد و بزرگ شدند که تابه‌حال چنین چیزی را از آنها ندیده بودم.   

 

جایی برای عرضه محصولاتم ندارم، جز نمایشگاه‌های گل‌وگیاه 

من فضای مناسبی برای عرضه محصولاتم ندارم، جز نمایشگاه‌هایی که در سطح شهر برپا می‌شود؛ چرا‌که هزینه اجاره‌بهای مکانی تجاری برایم سنگین است. تنها راه گذران زندگی‌ام، اجاره‌بهایی است که از مستاجرم می‌گیرم، به علاوه فروش گل‌ها و قناری‌هایم که با وضعیت اقتصادی فعلی، نمی‌توانم هر اقدامی انجام دهم.

عرضه گل‌های من، به حضور در نمایشگاه‌های گل‌وگیاه و مشاغل خانگی منحصر است و دوستان و همسایگانی که از من خرید می‌کنند. تابه‌حال در نمایشگاه‌های زیادی حضور داشتم.

دوسال متوالی است که در نمایشگاه بین‌المللی گل‌وگیاه و باغ گیاه‌شناسی شرکت می‌کنم که سال گذشته نیز از سوی نمایشگاه بین‌المللی، لوح تقدیری دریافت کردم، ضمن اینکه برای شرکت در برخی نمایشگاه‌ها باید هزینه‌ای پرداخت کنیم.

همچنین در نمایشگاه‌های مشاغل خانگی پارک پردیس، بوستان کوهسنگی، فرهنگ‌سرای غدیر، پارک جنگلی طرق و ۴۰ روز در نمایشگاه گل‌وگیاه در منطقه طرقبه شرکت کردم. یکی از بهترین یاوران من برای حضور در نمایشگاه‌ها، پسرم است که همیشه پشتیبانم بوده و هست؛ چراکه حضور در نمایشگاه به‌تن‌هایی سخت است. پسر‌های خواهر و برادرهایم نیز در روز‌های نمایشگاه بسیار کمکم می‌کنند. 

 

ایوان خانه طاهری صفری، اولین گلخانه‌اش بوده است

 

پرورش یک گل خارجی در گلخانه صفری

پسرعمویی دارم که هرگاه اطلاعات جدیدی در زمینه گل داشته باشد، در اختیارم می‌گذارد و از هیچ کمکی در این زمینه به من دریغ نمی‌کند. روزی، به منزلم آمد و گلی در دست داشت به نام صدفی که می‌گفت یکی از دوستانش آن را از خارج از کشور آورده است.

صدفی، گلی با برگ‌های درشت است که خیلی سریع رشد می‌کند و رونده است، طوری‌که در عرض یک ماه، چندمتر بلند می‌شود. با روش قلمه‌زنی، تعداد گلدان‌هایی را که از این گل داشتم، افزایش داده‌ام.

یکی از آنها را نیز پسرعمویم در منزلش نگهداری می‌کرد، تااینکه دوسال پیش در نمایشگاه مشاغل خانگی کوهسنگی شرکت کردم و همسر پسرعمویم و پسر سه‌ساله‌اش نیز برای بازدید به این نمایشگاه آمدند و مرا دیدند. پسرش تا گل را دید، گفت: «ببین مامان! از آن گل خارجی که ما داریم، اینجا هم هست.»

همچنین ازطریق پسرخواهرم، آقایی از وکیل‌آباد که وصف چنین گلی را شنیده بود و فقط پلاک خانه‌ام را می‌دانست، از ساعت ۱۰ صبح به‌دنبال آدرسم در دایی ۵۶ بود، تا اینکه ساعت ۲ بعدازظهر صدای در خانه شنیده شد واو  ماجرا را برایم تعریف کرد.   

 

گل‌ها با من حرف می‌زنند

شاید مهم‌ترین دلیل علاقه من به گل، حس آرامشی است که در این موجود زنده وجود دارد. وسایل بی‌جان زیادی در گوشه‌وکنار منزل ما وجود دارد که بر اثر گذر زمان، برایمان عادی می‌شود و به آن بی‌توجه می‌شویم، اما گل هیچ‌گاه تکراری نمی‌شود.

طراوت و شادابی که در گل وجود دارد، انسان را سر ذوق می‌آورد. من هر روز که از خواب بیدار می‌شوم، احساس می‌کنم این گل‌ها با من حرف می‌زنند و از من می‌خواهند نگاهشان کنم و با آنها حرف بزنم. روحیه‌ای که من از وجود گل‌ها به‌دست می‌آورم، از هیچ‌چیز دیگر نمی‌توانم به‌دست آورم.

* این گزارش سه شنبه، ۱۴ مهر ۹۴ در شماره ۱۶۴ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44