کد خبر: ۱۰۰۳۳
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

قبادوزی، شغل اجدادی خیاط قدیمی بازار سرشور است

علی قانع‌ خیاط استاد می‌گوید مردان روزگاران دور، نوعی کلاه بلند بر سر می‌گذاشتند و عمامه سیاهی دور آن می‌بستند و طیلسانی هم روی سر و عمامه می‌انداختند که ادامه آن، تا روی شانه‌ها را می‌گرفت.

حضور طلاب در حجره قبادوزی سرشور که تمام قفسه‌ها کیپ‌به‌کیپ با لباس روحانیت پر شده است، کار را برای گفتگو سخت می‌کند، اما «علی قانع‌خیاط استاد» همراهی می‌کند تا لابه‌لای همین رفت‌و‌آمد‌ها و شلوغی از شرایط یک کار متفاوت و خاص تعریف کند.

علی قانع‌خیاط استاد، روز‌های میان‌سالی پر‌کاری دارد. به گفته خودش نسل‌اندر‌نسل قبادوز بوده‌اند و این شغل را از پدر و پدربزرگش میراث دارد و تعریف می‌کند که از کودکی و به‌خاطر این شغل، به حجره‌ای در تیمچه کرباس‌فروش‌ها رفت‌و‌آمد داشته است.

شرایط سخت کار در بالای بازار تیمچه کرباس‌فروش‌ها آن‌قدر جذابیت نداشته که بخواهد پسر‌بچه پنج‌شش‌ساله را راغب به همراهی پدر کند، اما از همان روز‌ها که به‌اجبار پدر به حجره می‌رفته، تا حالا که میان‌سالی‌اش را در این پیشه می‌گذراند، روزگار حکم کرده همیشه با روحانیت دم‌خور باشد.

می‌گوید: پدر‌بزرگم روحانی بود و پدرم هم گرچه معمم و ملبس نبود، تا اول درس خارج (معادل فوق‌لیسانس) تحصیل کرد. به‌شدت مقید بود و من در خانواده‌ای مذهبی و مقید بزرگ شدم.

علی قانع خیاط استاد، تحصیلات دانشگاهی را در رشته زمین‌شناسی ادامه می‌دهد و چون هیچ‌کدام از برادران، راه پدر را ادامه نداده‌اند، او تصمیم می‌گیرد کار را دنبال کند. حرف از گذشته که می‌شود، روز‌هایی را به خاطر می‌آورد که زیر حجره‌هایی با سقف چوبی می‌نشسته و برش و دوخت‌و‌دوز لباس روحانیت را تماشا می‌کرده است.

تعریف می‌کند: بزرگ‌ترین سرگرمی روز‌های کودکی من این بود که وقت‌های بیکاری، پشت پنجره مشرف به حرم می‌نشستم و آمار مردگانی را می‌گرفتم که برای طواف به حرم مطهر می‌آوردند. خیلی برایم جالب بود که بفهمم آن روز چند نفر مرده‌اند.‌

می‌گوید: بعد‌از تخریب بازار توسط ولیان مجبور به نقل‌مکان به کوچه چهنو شدیم. بماند که کارکردن در زیر‌زمین کوچک خانه چقدر سخت و طاقت‌فرسا بود، اما کار لباس روحانیت روی زمین نماند.

 

روایت قبادوزان بازار سرشور

 

استاد قانع به اینجا که می‌رسد، حرف‌هایش را با لبخندی نیمه‌تمام می‌گذارد و وقت را به پرسش‌های ما می‌دهد.

- نام خانوادگی شما نشان از این دارد که اجدادتان هم خیاط بوده‌اند.

بله. البته به گفته پدرم این نام جریان جالبی داشته است؛ جد من زمانی که برای گرفتن سجل به دفترخانه آن روزگار مراجعه می‌کند، عنوان «قانع» را بر‌می‌گزیند که با اعتراض دفتردار مواجه می‌شود و اینکه، چون دیر آمده ای، «قانع» را یک نفر دیگر انتخاب کرده است. پدربزرگ من، چون اصرار به این نام داشته است، می‌گوید: بنویس «خیاط» و با پرسش دفتردار مبنی‌بر اینکه «شاگرد هستی یا استاد؟» با قید نام «استاد» نام خانوادگی ما به‌صورت «قانع خیاط استاد» تکمیل می‌شود.

-ظاهرا شما تحصیلات دانشگاهی دارید؟

بله.

-با وجود این باز هم راغب بودید این کار را دنبال کنید؟

چون رشته زمین‌شناسی را ادامه دادم، طبیعی است دوست داشته باشم در‌زمینه تخصص و رشته خودم ادامه فعالیت بدهم ولی شرایط مهیا نشد و ازطرفی به این کار علاقه‌مند شده بودم و حس می‌کردم قداست و شأن خاصی دارد؛ به همین دلیل این شغل را ادامه دادم.

-از سابقه پوشیدن لباس روحانیت چیزی می‌دانید؟

سابقه‌ای خیلی طولانی دارد؛ شنیده و خوانده‌ام که مردان روزگاران دور، نوعی کلاه بلند بر سر می‌گذاشتند و عمامه سیاهی هم دور آن می‌بستند و طیلسانی هم روی سر و عمامه می‌انداختند که ادامه آن، تا روی شانه‌ها و کتف‌ها را می‌گرفت. به‌مرور زمان، بلندتر شد و به‌صورت لباسی درآمد که تا زانوان را می‌پوشاند و این لباس مخصوص فقها شد.

-از بین طلاب چه کسانی اجازه پوشیدن این لباس را دارند؟ 

این‌طور نیست که هر کس وارد حوزه شد، بتواند این لباس را بپوشد. تنها کسانی که به سطحی خاص از تحصیلات حوزوی رسیده باشند، اجازه پوشیدن لباس مقدس روحانیت را دارند. البته می‌دانید که معمم‌شدن هم شرایط و مراسم خاصی دارد.

 

روایت قبادوزان بازار سرشور

 

-لباس روحانیت هم تابستانی و زمستانی دارد؟ منظورم این است که نوع دوخت شما هم براساس فصل‌ها تغییر می‌کند؟

یقینا همین‌طور است. لباس‌ها به دو نوع زمستانی و تابستانی تقسیم می‌شوند. پارچه‌ای که برای دوخت فصل سرد و زمستان انتخاب می‌شود، ضخیم‌تر و گرم‌تر است.

-برای آشنایی بیشتر مخاطبان به‌طور خلاصه درباره انواع پوشش روحانیت توضیح دهید.

لباس روحانیت موارد مختلفی را شامل می‌شود؛ از عبا و قبا گرفته تا لباده و نعلین و دشداشه. عبا درواقع همان پارچه بلندی است که روحانیون بر دوش می‌اندازند. معمولا دوخت هر عبا بین ۳ تا ۳/۵ متر پارچه می‌برد. جنس عبا‌ها از فاستونی و مواد پشم است. خاچیه نجفی مشهورترین مدل‌های عبا هستند. گران‌ترین عبا‌ها هم از همین جنس هستند. پارچه این عبا‌ها از جنس پشم شتر است و انواع مرغوب آن را با دست می‌بافند. این عبا‌ها معمولا در تابستان‌ها استفاده می‌شوند و فوق‌العاده خنک و سبک هستند. عبا‌های خاچیه بیشتر در تابستان استفاده می‌شود و در زمستان از پارچه‌های گرم‌تر باید استفاده شود.

دشداشه، لباس‌های بلندی است که غالبا سه‌دکمه دارد و تا مچ پا کشیده می‌شود و برخی روحانیون به‌جای قبا و لباده از آن استفاده می‌کنند. دشداشه را معمولا عرب‌ها با چفیه و عبا می‌پوشند.

قبا و لباده همان لباس‌های بلندی هستند که روحانیون زیر عبا می‌پوشند و فرقشان در مدل دوخت آنهاست

نعلین، کفشی است که روحانیون از قدیم آن را استفاده می‌کنند و می‌توان گفت پاپوش اصلی روحانیون است. علما معتقدند نعلین طوری طراحی شده است تا روحانیون باوقار و متانت گام بردارند و شأن روحانیت حفظ شود.

عمامه نزد روحانیت از قداست خاص برخوردار است و خیلی از روحانیون، عمامه را قبل‌از گذاشتن می‌بوسند و بر سر می‌گذارند که نشانی از حرمت و قداست آن دارد و معمولا برای عمامه‌گذاری روز خاصی را انتخاب می‌کنند. قبا و لباده همان لباس‌های بلندی هستند که روحانیون زیر عبا می‌پوشند و فرقشان در مدل دوخت آنهاست. در‌واقع بخش اصلی لباس روحانیت را شامل می‌شوند و انتخاب و پوشیدن هرکدام از آنها کاملا سلیقه‌ای است.

-گذاشتن عمامه سیاه و سفید چه حکمی دارد؟

قبل‌از اینکه وارد این موضوع بشویم، باید بگویم عمامه از جنس پارچه‌های وال و هندی و تایلندی است و هر دو رنگ سفید و سیاه در بازار موجود است. سادات، عمامه مشکی و عموم روحانیت عمامه سفید بر سر می‌گذارند.

-ظاهرا عمامه‌بستن هم آداب و رسومی خاص دارد؟ 

بله. معمولا طلبه‌ها برای بستن عمامه‌های خود الگویی دارند که از مدل عمامه‌بستن یکی از روحانیون بزرگ گرفته شده است. طول عمامه از ۶ متر شروع شده و به ۱۰ متر هم می‌رسد. طبق یک سنت، طلبه‌های جوان که تازه به کسوت روحانیت درآمده‌اند، عمامه‌های خود را ساده‌تر می‌بندند.

-مشتری‌های شما جدید‌های حوزه هستند یا مشتری قدیمی هم دارید؟

ما مشتری‌های پنجاه‌ساله هم داریم؛ کسانی که از زمان پدرم هنوز هم سفارش کار می‌دهند.

-بین علمای مشهور کسانی هستند که مشتری شما بوده‌اند؟

لباس‌های میرزاجوادآقای تهرانی معمولا دست‌دوز پدرم بوده است و همچنین آیت‌ا... زنجانی و آیت‌ا... فلسفی هم مشتری ما بوده‌اند. سفارش‌های فراوان از ائمه جمعه شهر‌های مختلف داریم.

-چه فرقی بین شخصیت‌های مهم با مشتری‌های عادی شماست؟

معمولا برای احترام و به‌منظور اندازه‌گیری و پرو به منزل بزرگان می‌رویم.

-دوختن لباس علما چه برکاتی در زندگی شخصی شما داشته است؟

همین که از نزدیک با آنها مراوده دارم و نوع رفتار و سبک زندگی آنها را می‌بینم، در زندگی شخصی و خصوصی من بی‌تاثیر نبوده است.

-روحانیت برای مراسم خاص مثل ازدواج و عروسی نیز همین پوشش را استفاده می‌کنند؟

البته بعضی افراد ترجیح می‌دهد با کت و شلوار‌هایی که مخصوص طلاب است، در جشن ازدواجشان حاضر شوند، اما خیلی‌ها هم تقید خاصی به نوع پوششان دارند و با همین لباس در مراسم شرکت می‌کنند؛ البته با رنگ‌های روشن‌تر.

-الان با چند نفر کار را ادامه می‌دهید؟

ما سه نفر هستیم که وظایف هر کس مشخص است؛ یک نفر برش می‌زند. یک نفر ارباب رجوع را راه می‌اندازد و یکی هم کار دوخت‌ودوز را را انجام می‌دهد. کلا وظایف تقسیم شده است.

-چند نفر از نسل قبا‌دوز‌ها در مشهد مانده‌اند؟

فکر می‌کنم ۱۵ نفری باشند که هنوز این پیشه را ادامه می‌دهند.

 

* این گزارش در شماره ۱۶۸ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۱۲ آبان ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44