درباره محبوبه فرامرزی

محبوبه فرامرزی دبیر شهرآرامحله ۱ و ۲ است. او از سال۱۳۹۱ دبیری شهرآرامحله ۲ و از سال ۱۴۰۰ دبیری شهرآرامحله ۱ و ۲ را برعهده دارد و هر هفته ظرفیت‌های هویتی و فرهنگی محله‌های این مناطق را به مخاطبان معرفی می‌کند.

ورود فرامرزی به دنیای مطبوعات در سال۱۳۸۶ با نشریه ایوان و آستان حرم بود و پس از آن با روابط عمومی آستان قدس رضوی نیز همکاری کرده است.

او از سال ۱۳۸۸ در روزنامه شهرآرا مشغول به کار است.

محبوبه

نوشته های محبوبه فرامرزی در سایت مشهد چهره

مرگ هیچ وقت عادی نمی‌شود

ایمان سکنایی پرستار بیمارستان شریعتی شاهد مرگ‌های بسیاری بوده است. می‌گوید: بیماری داشتم که پسر جوانی بود و با سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد این بار برای کرونا بستری بود حالش خوب شد و برادرش با ماشینش که یک پراید بود به دنبالش آمد. بیمار که مرخص می‌شد خیلی خوشحال بود. 20دقیقه بعد از ترخیص با صدای بوق‌های ممتد خودرو خودمان را به حیاط بیمارستان رساندیم. پسر جوان در دوراهی طرقبه ایست قلبی کرده و از دنیا رفته بود.
کد خبر : ۱۲۷۶
۱۴۰۰/۰۶/۰۶ - ۰۰:۰۰

یاد سبز2شهید در کوچه درخت توت

سال 1359مردم در این کوچه ساکن شدند. سال‌ها پیش از حضور مردم یک درخت توت در آن، جا خوش کرده بود و کوچه به درخت قدیمی‌اش شهرت داشت. چیزی نگذشت که با شروع جنگ، جوان‌های محله راهی جبهه شدند. در کوچه درخت توت نیز 2جوان شهید شدند. نام یکی از آن‌ها روی این کوچه گذاشته شد. شهید هادی چوپان بین 5برادرش به جبهه رفت و در 17سالگی به شهادت رسید.
کد خبر : ۱۲۲۶
۱۴۰۰/۰۵/۲۳ - ۰۰:۰۰

گل‌فروش محله هنرور زبان گل‌ها را می‌فهمد

سیدقاسم درودی ۳۰ سال در امور اداری سپاه مشغول کار بوده و در زمان خدمتش در سپاه مسئول خرید بوده است. رفتن به گلخانه برای خرید گل باعث شد متوجه شود چقدر آن فضا و گل‌ها را دوست دارد و همین باعث شد وارد این کار شود: وقتی در گلخانه به اطرف نگاه می‌کردم، حس کردم چقدر حالم در میان گل‌ها خوب است. با خودم تصمیم گرفتم یک روز خودم گلخانه راه بیندازم. آن موقع در قم مأمور بودم. وقتی بازنشست شدم و به مشهد آمدم، تصمیمم را عملی کردم.حالا ۷ سال از آن تصمیم و آن زمان می‌گذرد.
کد خبر : ۱۱۷۳
۱۴۰۰/۰۵/۱۷ - ۰۰:۰۰

سه قلعه و ماجرای ارباب روستا؛ نگاهی به خاطرات بزرگ‌تر‌های مشهدقلی

اگر ارباب می‌دید زمین زراعی‌اش محصول خوبی داده است، دهقانش را تشویق می‌کرد و در بیشتر مواقع یک کت و شلوار به او پاداش می‌داد یا اگر ارباب در روستا دور می‌زد و می‌دید تعداد آفتاب‌نشین‌ها زیاد است، عصبانی می‌شد، به ویژه که اگر جوان‌ها بین آفتاب‌نشین‌ها بودند حتما صدایش در می‌آمد و می‌پرسید فلانی چرا بیکاری و سرکار نرفته‌ای؟ اگر بهانه می‌آورد که حتما ارباب تنبیهش می‌کرد، اما دیده بودم که جوان بیکار می‌گفت بیمارم و نتوانسته‌ام سرکار بروم. ارباب می‌گفت چرا نگفتی کدخدا تو را دکتر ببرد. فوری دستور می‌داد جوان را به شهر ببرند و حتما به بیماری‌اش رسیدگی شود.
کد خبر : ۱۰۵۸
۱۴۰۰/۰۵/۰۵ - ۰۰:۰۰

داستان روزهای یخ حوض شکستن و در اتاق سه‌در‌چهار زندگی کردن خانواده سرابی

همسایه‌ای داشتیم که اعتقادی به امام و انقلاب نداشت، اما دو پسر انقلابی داشت. پسرهایش برای کمک به مجروحان انقلاب، خون می‌دادند، اما از ترس، به مادرشان حرفی نمی‌زدند. آن دو به خانه ما می‌آمدند و از من می‌خواستند برایشان غذایی درست کنم تا جلوی ضعفشان گرفته شود. آن خانم همسایه که به انقلاب اعتقادی نداشت حالا خیلی تغییر کرده و مادر دو شهید است.از همان اول از شاه و نظام شاهنشاهی‌اش دل خوشی نداشتم حتی در فعالیت‌های انقلابی به همسرم کمک می‌کردم.
کد خبر : ۱۰۳۳
۱۴۰۰/۰۵/۰۴ - ۰۰:۰۰

کوچه همسایه‌های بامعرفت‌

کوچه انفرادی4 از سال59 همراه محله مطهری آرام آرام شکل گرفت. تا سال82 مانند تمامی کوچه‌های هم‌جوار جزو محدوده روستایی بود. از همین روستا که امکانات خاصی نداشت 4رزمنده در زمان جنگ به جبهه رفتند. حاج تقی کرمانی که جانباز جنگ تحمیلی است، حاج محمد غفوری، ابراهیم کرمانی و سید محمد هاشمی از رزمندگان ساکن همین کوچه هستند. این معبر منازل ویلایی دارد و همسایه‌ها همدیگر را خوب می‌شناسند. سراغ هر کدامشان را که بگیری همسایه کناری خبر دارد حالش چطور است کجا رفته و کی برمی‌گردد.
کد خبر : ۱۰۱۴
۱۴۰۰/۰۵/۰۲ - ۰۰:۰۰

حکایت زندگی یک زن روستایی از کشف حجاب رضاخان تا دیدار امام

مریم صاحبکار خاطرات زندگی با ارباب دِه که به او شازده می‌گفتند را این‌گونه روایت می‌کند: ارباب به دخترش می‌گفت با پر بوقلمون برایم میل بافتنی درست کنند و به من هم بافتن یاد بدهند. خاطرم هست اول پاییز که می‌شد یک کیسه بزرگ آرد برایمان کنار می‌گذاشت و خبر می‌داد پدرم برود و برای نان خانواده بیاورد تا به مشکل نخوریم. ارباب چهارشانه و قدبلند بود و مویی به سر نداشت. وقتی فوت کرد پنجشنبه‌ها مادرم برایش خیرات می‌کرد و به سر قبرش می‌رفتیم.
کد خبر : ۹۱۸
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ - ۰۰:۰۰

کوچه درختان 80ساله

کوچه شهید علیزاده در محله مشهدقلی قرار دارد. این کوچه به درخت 80ساله‌اش معروف است. بیشتر اهالی آن قدیمی هستند و همدیگر را می‌شناسند. مسجد جوادالائمه(ع) در این کوچه قرار دارد و 50سال قدمت دارد. این مسجد مرکز جلسات مردمی برای آبادی محله، محل ارسال مواد غذایی و پوشاک به جبهه، پایگاه سربازان برای رفتن به جبهه و... بوده است. هنوز هم این مسجد نقش فرهنگی‌اش را حفظ کرده است.
کد خبر : ۸۹۵
۱۴۰۰/۰۴/۱۹ - ۰۰:۰۰

مردم می‌گفتند برق جواهری می‌خریم!

علی جاهد قزلباش ماجرای آمدن برق به محله مطهری را این‌طور تعریف می‌کند: «آقای جواهری شرکت برق جواهری را در سه راه شاه عباس یا همان سه راه کاشانی راه انداخت و مردم از این شرکت که موتور برق داشت، برقشان را تهیه می‌کردند. مردم می‌گفتند می‌خواهیم برویم برق جواهری بخریم که منظورشان تهیه برق و سیم‌کشی به در منزلشان از شرکت برق جواهری بود. با آمدن برق رفته رفته محله مطهری هم آباد شد.»
کد خبر : ۸۸۵
۱۴۰۰/۰۴/۱۷ - ۰۰:۰۰

محسن دولتی 30سال است با خطاطی زندگی می‌کند

هیچ وقت مشتری نمی‌آید بگوید برایم حرف ناسزایی را با خط خوش بنویس. همیشه جملات بزرگان، احدایت و آیات قرآن و روایات است که با قلم خوش نوشته می‌شود به همین دلیل به نظرم خطاطی هنر متفاوتی است. یک عکاس خیلی برایش پیش آمده که از معتادان و کارتن‌خواب‌ها عکس بگیرد چون این صحنه‌ها در هر جامعه‌ای وجود دارد، اما در خطاطی همه چیز فرق می‌کند.
کد خبر : ۷۵۶
۱۴۰۰/۰۴/۰۲ - ۰۰:۰۰