درباره محبوبه فرامرزی

محبوبه فرامرزی دبیر شهرآرامحله ۱ و ۲ است. او از سال۱۳۹۱ دبیری شهرآرامحله ۲ و از سال ۱۴۰۰ دبیری شهرآرامحله ۱ و ۲ را برعهده دارد و هر هفته ظرفیت‌های هویتی و فرهنگی محله‌های این مناطق را به مخاطبان معرفی می‌کند.

ورود فرامرزی به دنیای مطبوعات در سال۱۳۸۶ با نشریه ایوان و آستان حرم بود و پس از آن با روابط عمومی آستان قدس رضوی نیز همکاری کرده است.

او از سال ۱۳۸۸ در روزنامه شهرآرا مشغول به کار است.

محبوبه

نوشته های محبوبه فرامرزی در سایت مشهد چهره

سه قلعه و ماجرای ارباب روستا؛ نگاهی به خاطرات بزرگ‌تر‌های مشهدقلی

اگر ارباب می‌دید زمین زراعی‌اش محصول خوبی داده است، دهقانش را تشویق می‌کرد و در بیشتر مواقع یک کت و شلوار به او پاداش می‌داد یا اگر ارباب در روستا دور می‌زد و می‌دید تعداد آفتاب‌نشین‌ها زیاد است، عصبانی می‌شد، به ویژه که اگر جوان‌ها بین آفتاب‌نشین‌ها بودند حتما صدایش در می‌آمد و می‌پرسید فلانی چرا بیکاری و سرکار نرفته‌ای؟ اگر بهانه می‌آورد که حتما ارباب تنبیهش می‌کرد، اما دیده بودم که جوان بیکار می‌گفت بیمارم و نتوانسته‌ام سرکار بروم. ارباب می‌گفت چرا نگفتی کدخدا تو را دکتر ببرد. فوری دستور می‌داد جوان را به شهر ببرند و حتما به بیماری‌اش رسیدگی شود.
کد خبر : ۱۰۵۸
۱۴۰۰/۰۵/۰۵ - ۰۰:۰۰

داستان روزهای یخ حوض شکستن و در اتاق سه‌در‌چهار زندگی کردن خانواده سرابی

همسایه‌ای داشتیم که اعتقادی به امام و انقلاب نداشت، اما دو پسر انقلابی داشت. پسرهایش برای کمک به مجروحان انقلاب، خون می‌دادند، اما از ترس، به مادرشان حرفی نمی‌زدند. آن دو به خانه ما می‌آمدند و از من می‌خواستند برایشان غذایی درست کنم تا جلوی ضعفشان گرفته شود. آن خانم همسایه که به انقلاب اعتقادی نداشت حالا خیلی تغییر کرده و مادر دو شهید است.از همان اول از شاه و نظام شاهنشاهی‌اش دل خوشی نداشتم حتی در فعالیت‌های انقلابی به همسرم کمک می‌کردم.
کد خبر : ۱۰۳۳
۱۴۰۰/۰۵/۰۴ - ۰۰:۰۰

کوچه همسایه‌های بامعرفت‌

کوچه انفرادی4 از سال59 همراه محله مطهری آرام آرام شکل گرفت. تا سال82 مانند تمامی کوچه‌های هم‌جوار جزو محدوده روستایی بود. از همین روستا که امکانات خاصی نداشت 4رزمنده در زمان جنگ به جبهه رفتند. حاج تقی کرمانی که جانباز جنگ تحمیلی است، حاج محمد غفوری، ابراهیم کرمانی و سید محمد هاشمی از رزمندگان ساکن همین کوچه هستند. این معبر منازل ویلایی دارد و همسایه‌ها همدیگر را خوب می‌شناسند. سراغ هر کدامشان را که بگیری همسایه کناری خبر دارد حالش چطور است کجا رفته و کی برمی‌گردد.
کد خبر : ۱۰۱۴
۱۴۰۰/۰۵/۰۲ - ۰۰:۰۰

حکایت زندگی یک زن روستایی از کشف حجاب رضاخان تا دیدار امام

مریم صاحبکار خاطرات زندگی با ارباب دِه که به او شازده می‌گفتند را این‌گونه روایت می‌کند: ارباب به دخترش می‌گفت با پر بوقلمون برایم میل بافتنی درست کنند و به من هم بافتن یاد بدهند. خاطرم هست اول پاییز که می‌شد یک کیسه بزرگ آرد برایمان کنار می‌گذاشت و خبر می‌داد پدرم برود و برای نان خانواده بیاورد تا به مشکل نخوریم. ارباب چهارشانه و قدبلند بود و مویی به سر نداشت. وقتی فوت کرد پنجشنبه‌ها مادرم برایش خیرات می‌کرد و به سر قبرش می‌رفتیم.
کد خبر : ۹۱۸
۱۴۰۰/۰۴/۲۱ - ۰۰:۰۰

کوچه درختان 80ساله

کوچه شهید علیزاده در محله مشهدقلی قرار دارد. این کوچه به درخت 80ساله‌اش معروف است. بیشتر اهالی آن قدیمی هستند و همدیگر را می‌شناسند. مسجد جوادالائمه(ع) در این کوچه قرار دارد و 50سال قدمت دارد. این مسجد مرکز جلسات مردمی برای آبادی محله، محل ارسال مواد غذایی و پوشاک به جبهه، پایگاه سربازان برای رفتن به جبهه و... بوده است. هنوز هم این مسجد نقش فرهنگی‌اش را حفظ کرده است.
کد خبر : ۸۹۵
۱۴۰۰/۰۴/۱۹ - ۰۰:۰۰

مردم می‌گفتند برق جواهری می‌خریم!

علی جاهد قزلباش ماجرای آمدن برق به محله مطهری را این‌طور تعریف می‌کند: «آقای جواهری شرکت برق جواهری را در سه راه شاه عباس یا همان سه راه کاشانی راه انداخت و مردم از این شرکت که موتور برق داشت، برقشان را تهیه می‌کردند. مردم می‌گفتند می‌خواهیم برویم برق جواهری بخریم که منظورشان تهیه برق و سیم‌کشی به در منزلشان از شرکت برق جواهری بود. با آمدن برق رفته رفته محله مطهری هم آباد شد.»
کد خبر : ۸۸۵
۱۴۰۰/۰۴/۱۷ - ۰۰:۰۰

محسن دولتی 30سال است با خطاطی زندگی می‌کند

هیچ وقت مشتری نمی‌آید بگوید برایم حرف ناسزایی را با خط خوش بنویس. همیشه جملات بزرگان، احدایت و آیات قرآن و روایات است که با قلم خوش نوشته می‌شود به همین دلیل به نظرم خطاطی هنر متفاوتی است. یک عکاس خیلی برایش پیش آمده که از معتادان و کارتن‌خواب‌ها عکس بگیرد چون این صحنه‌ها در هر جامعه‌ای وجود دارد، اما در خطاطی همه چیز فرق می‌کند.
کد خبر : ۷۵۶
۱۴۰۰/۰۴/۰۲ - ۰۰:۰۰

گله‌ داور جهانی کاراته: بی‌پولی معضل بزرگ ورزش پایه

دی‌ماه سال گذشته مسابقه‌ای در شیراز برگزار می‌شد که اگر نمی‌رفتیم، جای اسم تیممان خالی می‌ماند. برای رفتن به شیراز ون کرایه کردیم. 2نفر از مادران شاگردانم هم ما را همراهی می‌کردند که در مجموع 8نفر بودیم. در مسیر راه ون خراب شد. ما 10ساعت در سرمای هوا در کویر گیر کردیم و تا صبح از سرما لرزیدیم. فقط یک مرد همراهمان بود و هیچ‌کسی نبود که به دادمان برسد. صبح خودرویی رد شد و ما را تا پمپ‌بنزین بکسل کرد. از آنجا 2پژو کرایه کردیم. کرایه آن 2خودرو را از هزینه خوردوخوراکمان دادیم. تا به شیراز برسیم، 35ساعت طول کشید. بچه‌ها سرما خورده بودند و با تب 40درجه روی تاتامی رفتند و مسابقه دادند.
کد خبر : ۷۳۷
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۰۰:۰۰

از مستندسازی تا نویسندگی محمدمهدی خالقی، فیلم‌ساز بین‌المللی محله مطهری شمالی

وقتی دلتنگی‌ها به پایان می‌رسید و پدر محمدمهدی از جبهه برمی‌گشت برای او و خواهرهایش روز خاصی بود: وقتی پدرم از جبهه برمی‌گشت را کاملا به یاد دارد. ما در کوچه بازی می‌کردیم پدرم از ماشین پیاده می‌شد او را که می‌دیدیم. با اشتیاق به طرفش می‌دویدیم و خودمان را در بغلش رها می‌کردیم. این حس را وقتی از سفرهایم برمی‌گشتم و بچه‌هایم به سمتم می‌دویدند دوباره تجربه ‌کردم.
کد خبر : ۷۰۵
۱۴۰۰/۰۳/۳۰ - ۰۰:۰۰

50 سال پیش علیرضا جلالی کارگر تنها تولیدی چمدان در مشهد بود

وقتی هنوز علیرضا جلالی شاگردی می‌کرد آن‌ها تنها سراج‌های مشهد بودند که سفارش چمدان قبول می‌کردند. دوخت چمدان کار راحتی نبود برای همین مغازه‌دارها مستقیم از تهران چمدان می‌خریدند و به زائران و مجاوران می‌فروختند، اما اوستای علیرضا دلش را به دریا زد و اولین سراج مشهد در این‌باره می‌شود.
کد خبر : ۶۷۱
۱۴۰۰/۰۳/۲۶ - ۰۰:۰۰