درباره فاطمه سیرجانی

فاطمه سیرجانی خبرنگار شهرآرامحله ۱ و ۲ است. او از بهمن ۱۳۹۹ این مسئولیت را برعهده دارد و هر هفته ظرفیت‌های هویتی و فرهنگی محله‌های مناطق یک و ۲ مشهد را به مخاطبان معرفی می‌کند.

ورود سیرجانی به دنیای مطبوعات با هفته‌نامه شهرآرا و در واحد ویراستاری این مجموعه بود. او در این مدت علاوه بر شهرآرا با ماهنامه تاک حوزه هنری، ماهنامه جوان مرکز مشاوره جوانان آستان قدس رضوی، بخش انتشارات بنیاد شهید و سایت روابط عمومی آستان قدس رضوی همکاری کرده است.

او از آبان ۱۳۸۰ در روزنامه شهرآرا مشغول به کار است.

فاطمه

نوشته های فاطمه سیرجانی در سایت مشهد چهره

مشهدی‌ها برای حمایت از چهارقلوها بسیج شدند

آبان1400 خبر تولد چهارقلوهای مشهدی در خبرگزاری‌ها منتشر شد و این رویداد شادی‌آور،‌ توجه خیلی‌ها را جلب کرد. بین این‌همه خبر مرگ و رفتن در روزهای تلخ کرونایی، آمدن محمد، مهدی، رضا و فاطمه‌زهرا اتفاقی شیرین بود که زندگی پدر و مادر آن‌ها را دگرگون کرد. حدود 10ماه پیش، وقتی فاطمه‌خانم احساس کرد حال خوشی ندارد، برای تشخیص علت به سونوگرافی رفت وفکرش را نمی‌کرد تا این اندازه غافل‌گیر شود. خبر این بود: به‌زودی به خانواده کوچک سه‌نفرشان 4نفر دیگر اضافه می‌شوند. حالا فاطمه امیری و محسن سلیمانی‌فر، زوج جوان مشهدی، که ساکن محله میثم شمالی(رده) بودند،‌ صاحب 4فرزند دیگر شده‌اند و گرمای زندگی‌شان چندبرابر شده است.
کد خبر : ۲۰۵۳
۱۴۰۰/۰۹/۱۴ - ۰۰:۰۰

سه نسل «شکسته‌بند» نام کوچه شهید هاشمی نژاد3 را به نام خود زدند

کوچه افتخاری در شهید هاشمی‌نژاد3 برگرفته از نام شکسته‌بندی قدیمی در همین معبر است. گفته می‌شود افتخاری‌ها سه نسل است به‌دنبال هم کار شکسته‌بندی را در این کوچه انجام می‌دهند. به‌همین خاطر خیلی‌ها کوچه را به نام کوچه شکسته‌بندی می‌شناسند. در ورودی این معبر مسجد کوچک شازده علی‌اصغر(ع) بی‌هیچ مناره و گلدسته‌ای به چشم می‌آید. علاوه بر بیت آیت‌الله شیرازی که محل تحصیل حوزویان است، حسینیه سه‌طبقه و البته نیمه‌تمام گنابادی‌ها و حسینیه امام‌حسن‌مجتبی علیه السلام چشم‌نوازی می‌کند.
کد خبر : ۲۰۴۸
۱۴۰۰/۰۹/۱۴ - ۰۰:۰۰

راه‌آهن مشهد؛ ایستگاه قرارهای عاشقانه

اتفاقات و رخدادها می‌توانند به مکان‌ها هویت دهند و آن‌ها را خاطره‌ساز کنند. ایستگاه راه‌آهن مشهد خاطراتی از دهه60 و سال‌های جنگ تحمیلی در دل خود جای داده است. این ایستگاه‌ پر است از خاطرات تلخ و شیرین اعزام‌ها و راهی‌کردن عزیزان به میدان نبرد.
کد خبر : ۱۹۹۰
۱۴۰۰/۰۹/۰۷ - ۰۰:۰۰

فرش قرمز راننده اتوبوس محله طلاب زیر پای مسافرانش+ فیلم

سیدحسین غفوریان را از طریق یک پست در فضای مجازی شناختیم؛ پستی که می‌گفت او برای شهروندان احترام و ارزش زیادی قائل است. او راننده باحوصله و خوش‌ذوقی است که برای تزیین اتوبوس، سلیقه به خرج داده است؛ با این هدف که سفرهای درون‌شهری به کام همه مسافران شیرین باشد. غفوریان 42ساله و ساکن محله طلاب است و سال‌ها در اتوبوس‌رانی مشهد و خط شهری29 خدمت می‌کند. علاقه رانندگی‌کردن به زمان نوجوانی‌اش برمی‌گردد. برای همین بعد از اینکه دیپلم گرفت و سربازی رفت، روی کامیون مشغول شد و از سال1384 به استخدام سازمان اتوبوس‌رانی درآمد.
کد خبر : ۱۹۴۹
۱۴۰۰/۰۸/۳۰ - ۰۰:۰۰

دوره پربار کارورزی

هنر فائزه فیضی روی اجسام سفالی نمود دارد. او با میناکاری، به ظروف سفالی بی‌نقش‌ونگار، جلا و زیبایی می‌دهد. این نوجوان هجده‌ساله میناکاری را در دوره کارآموزی‌اش آموخته و رشته هنرستانش نیز طراحی نقشه فرش بوده است. فائزه یک‌بار هم رتبه سومی استان را در رشته میناکاری در رقابت‌های دانش‌‌آموزی به دست آورده و به رقابت‌های کشوری راه پیدا کرده است. او که در محله گاز سکونت دارد، در دانشگاه علمی‌وکاربردی هنر مشغول تحصیل در رشته بازیگری است.
کد خبر : ۱۹۴۲
۱۴۰۰/۰۸/۳۰ - ۰۰:۰۰

جانشینی برای دایی‌یوسف

گاهی مسیری که تقدیر برمی‌گزیند، نتیجه‌اش دلچسب‌تر است. مثل اتفاقی که برای زینب بلنجابی، هنرجوی هنرستان دخترانه عارفه افتاد و راه دیگری را برایش باز کرد. او عاشق رشته طراحی دوخت بود، اما آن سال به دلایلی دیرتر از دیگر دانش‌آموزان ‌برای ثبت‌نام رفت. تعداد هنرجویان این رشته کامل بود و امکان ثبت‌نام در آن فراهم نشد. زینب به‌اجبار و اکراه تنها رشته مجاز، یعنی طراحی فرش را انتخاب کرد. او آن روز خیلی ناراحت و دلگیر بود و هرگز فکرش را نمی‌کرد که بتواند در این هنر بدرخشد، اما او اکنون رتبه اول استان در رشته گلیم‌بافی را بین هنرجویان دانش‌آموز از آن خود کرده و برای خانواده و مدرسه‌اش افتخاری را رقم زده است.
کد خبر : ۱۸۹۱
۱۴۰۰/۰۸/۲۳ - ۰۰:۰۰

ماجرای خانه‌ای که کتابخانه شد

درباره وقف زمین برای مسجد و مدرسه زیاد شنیده‌ایم، اما وقف زمین برای کتابخانه کمتر اتفاق افتاده است. روایت این هفته ما وقف مال برای ترویج فرهنگ مطالعه در یک منطقه پیرامونی است. تعریف کتابخانه امیر‌حسین فردی را زیاد شنیده‌ بودم؛ مجموعه مردمی و خودجوش در طبرسی‌شمالی که به همت چندجوان جهادی پا گرفت و زیرنظر هیچ سازمانی نیست. در ابتدا‌ی تأسیس، کتاب‌ها‌ اهدایی بچه‌های محله بود و نیازشان به مطالعه را تأمین می‌کرد. اکنون 12سال از آن روزها می‌گذرد و مجموعه به همت همان گروه خودجوش و جوانان جهادی کارش را ادامه می‌دهد، البته با 10هزار جلد کتاب و 3هزار عضو.
کد خبر : ۱۸۹۰
۱۴۰۰/۰۸/۲۳ - ۰۰:۰۰

گذری بر دومین بازار بورس تجهیزات و لوازم پزشکی مشهد

بار اولی که چشمتان به این همه جنس بیفتد، حتما وسوسه خرید پیدا می‌کنید؛ حتی اگر مشکلی در کمر نداشته باشید یا اینکه سالمندی در خانه‌تان باشد که بخواهد از واکر استفاده کند یا خدا نکرده نیاز به عصای زیر بغل پیدا کرده باشید. تنوع اجناس آن‌قدر زیاد است که به بهانه قیمت گرفتن حتما احوال یکی از فروشنده‌های حوالی بیمارستان هاشمی‌نژاد را خواهید پرسید. هرچه این بازارها به مراکز درمانی و بیمارستانی نزدیک‌تر باشد، تقاضا نیز افزایش بیشتری خواهد داشت. بیشتر مغازه‌های عرضه تجهیزات پزشکی در محدوده بیمارستان شهیدهاشمی‌نژاد و امام حسین(ع) قرار دارد.
کد خبر : ۱۸۱۶
۱۴۰۰/۰۸/۲۲ - ۰۰:۰۰

راز مزار شیخ حسن

حدود 30سال پیش، زمانی که هنوز کوچه پس کوچه های خیابان گاز بی نام ونشان بودند و خاکی، شیخ حسن نامی تصمیم گرفت خانه اش را به مسجد تبدیل کند؛ خانه ای شیروانی که تنها اتاق بزرگ آن هم میهمان پذیر بود، هم مکتب خانه کودکان و هم محلی برای برپایی نماز و مراسم عزاداری ائمه(ع). چندسال پس از وقف مسجد ، به وصیت شیخ، گوشه ای از آن بنا آرامگاه ابدی حاج شیخ حسن شد؛ جایی درست نزدیک به پله های ورودی مسجد و در اتاقکی قفل زده.
کد خبر : ۱۸۴۳
۱۴۰۰/۰۸/۱۶ - ۰۰:۰۰

به نام محمد متولد و به نام علی شهید شد

مادر شهید علی ملازم‌الحسینی می‌گوید: دوساله بود که به‌شدت بیمار شد، دوا و دکتر افاقه نکرد و بعد از چند روز بستری شدن، دکتر جوابش کرد و گفت به منزل ببریمش. دل‌شکسته و ناامید به سمت خانه حرکت کردیم. آن زمان خانه‌مان در کوچه حمام‌باغ و  نزدیک حرم بود. محمد نعش‌وار روی دست همسرم بود. دفعه بعد که به بیمارستان رفتیم، دکتر گفت: «این درد خوب شدنی نیست؛ در شهر نمانید، به سفر بروید، برای خودتان هم خوب است.» تصمیم گرفتیم به روستایمان در نیشابور برویم. قبل از رفتن، پسر بزرگم یحیی که پنج‌ساله بود، گفت: «مادر اگر می‌خواهی محمد خوب شود اسمش را علی بگذار.» نمی‌دانم چرا این را گفت، اما در دل گفتم اگر محمد خوب بشود، محمد یا علی هر ۲ مبارک است.
کد خبر : ۱۸۴۰
۱۴۰۰/۰۸/۱۵ - ۰۰:۰۰