محله شهید مطهری

محله
منطقه ۲

شهید مطهری

محله شهیدمطهری پنجمین محله شلوغ مشهد است و مزار «شمس‌الدین میرکاریزی»، یکی از میراب‌های معروف مشهد در دوره تیموری در آن قرار دارد. روستا و مزرعه تاریخی نکاح که در این محله قرار دارد را میرزا ابراهیم رضوی سال ۱۰۳۸هجری قمری وقف فرزندان پسر و سادات رضوی شهر مشهد کرده است.   

محله شهید مطهری
کوچه همسایه‌های بامعرفت‌
کوچه انفرادی4 از سال59 همراه محله مطهری آرام آرام شکل گرفت. تا سال82 مانند تمامی کوچه‌های هم‌جوار جزو محدوده روستایی بود. از همین روستا که امکانات خاصی نداشت 4رزمنده در زمان جنگ به جبهه رفتند. حاج تقی کرمانی که جانباز جنگ تحمیلی است، حاج محمد غفوری، ابراهیم کرمانی و سید محمد هاشمی از رزمندگان ساکن همین کوچه هستند. این معبر منازل ویلایی دارد و همسایه‌ها همدیگر را خوب می‌شناسند. سراغ هر کدامشان را که بگیری همسایه کناری خبر دارد حالش چطور است کجا رفته و کی برمی‌گردد.
ماجرای 3تفنگدار که بدون اسلحه از چنگ خرس نجات پیدا کرده‌اند!
نصف شب احساس کردم که صدایی را در بیرون از چادر شنیدم. با احتیاط از گوشه چادر به بیرون نگاه کردم. چراغ قوه را که انداختم روبه‌رویم یک خرس سیاه ایستاده بود، حسابی ترسیده بودیم. هر لحظه امکان حمله خرس وجود داشت. من و 2نفر دیگر از گروه 3تفنگدار از چادر بیرون آمدیم و نور چراغ قوه را به چشمان خرس انداختیم. با درآوردن صدایی شبیه شلیک اسلحه و تیر خرس ترسید و از ما دورشد.
مردم می‌گفتند برق جواهری می‌خریم!
علی جاهد قزلباش ماجرای آمدن برق به محله مطهری را این‌طور تعریف می‌کند: «آقای جواهری شرکت برق جواهری را در سه راه شاه عباس یا همان سه راه کاشانی راه انداخت و مردم از این شرکت که موتور برق داشت، برقشان را تهیه می‌کردند. مردم می‌گفتند می‌خواهیم برویم برق جواهری بخریم که منظورشان تهیه برق و سیم‌کشی به در منزلشان از شرکت برق جواهری بود. با آمدن برق رفته رفته محله مطهری هم آباد شد.»
تلاش کادردرمان را برباد ندهیم
یک روز بیمار بدحالی را به بخش آوردند که خیلی ضعیف و ناتوان شده بود.نزدیک 2ساعت به دنبال پیداکردن رگی می‌گشتم که بتوانم به او آنتی‌بیوتیک بزنم، در جریان این تلاش بدون اینکه متوجه بشوم، فیلتر ماسکم افتاده بود. چند روز بعد از این اتفاق علائم بیماری با سرفه و سردردهای شدید شروع شد. در خانه به استراحت پرداختم متأسفانه عوارض بیماری کرونا بعد از چند روز در همسر و 2پسر کوچکم آشکار شد. من نیز به‌حدی وضعیتم وخیم شد که در بیمارستان بستری شدم.
از مستندسازی تا نویسندگی محمدمهدی خالقی، فیلم‌ساز بین‌المللی محله مطهری شمالی
وقتی دلتنگی‌ها به پایان می‌رسید و پدر محمدمهدی از جبهه برمی‌گشت برای او و خواهرهایش روز خاصی بود: وقتی پدرم از جبهه برمی‌گشت را کاملا به یاد دارد. ما در کوچه بازی می‌کردیم پدرم از ماشین پیاده می‌شد او را که می‌دیدیم. با اشتیاق به طرفش می‌دویدیم و خودمان را در بغلش رها می‌کردیم. این حس را وقتی از سفرهایم برمی‌گشتم و بچه‌هایم به سمتم می‌دویدند دوباره تجربه ‌کردم.
پا توی کفش برج
زمانی که کارم را شروع کردم، ترس خاصی داشتم و همیشه به این فکر می‌کردم که اگر در این کار موفق نباشم، باید برگردم و در رشته تحصیلی خودم فعالیت کنم. مثلا فکر می‌کردم حتما باید به خاطر رشته تحصیلی خودم، ساختمان بسازم یا براساس اصول نظام مهندسی طراحی‌هایی را داشته باشم که در اصطلاح استاندارد باشد؛ اما من تصمیم خودم را گرفتم و به بقیه هم همین توصیه را دارم، حتما در زمینه‌ای که به آن علاقه دارند فعالیت کنند حتی اگر در انجام آن کار موفق نشدند.
داستان «کامل» انقلاب
آن دوره بیشتر تظاهرات و فعالیت‌های انقلابی در خیابان مشهدقلی انجام می‌شد. آقای علیزاده که اکنون یکی از فعالان فرهنگی این محله است برگزاری تظاهرات را به عهده داشت. یکی دوبار که تجمعات مردمی در توس85انجام شد ژاندارمری آمد و جمعیت را متفرق کرد. این محله در خیابان توس تنها محله‌ای بود که مردمش برای انقلاب قطعنامه صادر کردند. با اینکه جمعیت زیادی نداشت، اما از اتفاقات انقلاب عقب نمی‌ماند. مردم خیابان‌های اطراف هم با این جمعیت همراه می‌شدند.