جواد چشمه نور، طلبه آن سال های حوزه های مشهد که در زندان با چپ ها سرشاخ می شود و همین موضوع هم ماجراهای زیادی برایش رقم میزند. همین مسئله هم جواد چشمه نور را که می توانست شاهد ساده حوادث آن روزها باشد، تا وسط دعوا جلو می برد؛ تا وسط درگیریها، تکثیر اعلامیهها، کتاب های ممنوعه و البته دعواهای سوری وسط خیابان ها. چشمه نور حالا خلاصه سرراست آن ماجراها را روی دایره می ریزد.
محمداسماعیل افشاریصفوی معروف به «حاجی» میگوید: پدر هر روز هفته برای قشری از جامعه جلسه برگزار میکرد. شبهای جمعه جلسههایش مختص دانشجویان دانشگاه ادبیات و پزشکی بود. شبهای یکشنبه رفوگران قالی پایینخیابان میآمدند و شبهای دوشنبه نیز قاریهای قرآن جلسه داشتند. شبهای سهشنبه کفاشان خیابان ارگ و شبهای چهارشنبه اهالی سعدآباد و میدان صاحبالزمان (عج) میآمدند. شبهای پنجشنبه هم مردم خیابان سراب و حسینیه سراب شرکت میکردند. شبهای شنبه هم جلسه دعای سمات برای عموم برگزار میشدکه از عصر شروع میشد و تا نماز جماعت ادامه داشت. جوانهای بسیاری آنجا میآمدند که بعدها فعال انقلابی یا شهید شدند.
حاجی علیزاده، شاگرد مدرسه کاظمیه معتقد است عابدزاده در عمل یک مؤمن به معنای واقعی بود:حال اینکه اگر کسی بخواهد بگوید در و دیوار مدرسهاش چطور بود و از این درها تربیت آمد بیرون، اصلا از این خبرها نبود. او نه یک آدم علمی بود و کتاب داشت، نه ملای خیلی باسوادی بود. او آدم بااخلاقی بود و ساختمانهایی ساخته بود که این اخلاق را بسط دهد.
زمانی که شهر در اطراف حرم مطهر خلاصه میشد و تعداد خانهها کم بود، مردی به نام «گلچین» در کوچه امام رضا(ع)28 کنونی، خانهای ساخت و ساکن آن شد. رفتهرفته با گذشت زمان خانههای دیگری ساخته شد و کوچه شکل گرفت. هرچند که خانه گلچین از بین رفته و اثری از آن باقی نمانده است، این کوچه بهدلیل حضور اولیننفر به نام «گلچین» در بین مردم محله معروف شد. در 2دهه گذشته کوچه گلچین شکل و شمایل پیشینش را از دست داده است و هتلآپارتمانها جای خانههای قدیمی را گرفتهاند.
از آن دوران خوش، نمای بنا و کاربری آن تغییرات زیادی کرده است و تنها راه تشخیص این بنا با بناهایی که در ابتدا ساخته شد، فقط طاق و در و پنجرههای چوبی ورودی آن است. سری به جوادیهای زدهایم که روزگاری در زمان آتش گرفتن مهدیه، پاتوق شمار زیادی از شاگردان این بزرگمرد محسوب میشد و درِ آن هرساعتی از شبانهروز در خیابان طبرسی به روی مردم باز بود.
حسین آستانهپرست از معلمان بازنشسته و سیاسیهای مبارز، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تدریس افتخاری در دبیرستانها را شروع کرد. در خلال همین تدریسها دانشآموزانش او را به نامنویسی بهعنوان کاندیدای نمایندگی مجلس شورایاسلامی ترغیب کردند و حتی خودجوش ستاد انتخاباتی تشکیل دادند، اما او قبل از آنکه پا در مجلس بگذارد، در فهرست ترورهای گروه مجاهدین خلق در مشهد قرارگرفت.
یکی از شاخصههای قاری، بهرهمندی از صدای خوب است ولی عوامل زیاد دیگری هم وجود دارد. اینطور نیست که حتما یک قاری موفق، یک قاری بینالمللی باشد. مسابقات بینالمللی حالت نمادین دارد و بعضی را شاخص میکند ولی هستند بسیاری از استادان و بزرگان قرائت قرآن در همین مشهد یا کشور که تا به حال حتی یک بار هم در این مسابقات شرکت نکردهاند. البته که زحمات قاریان بینالمللی نیز قابل چشمپوشی نیست.