منطقه ۵

منطقه ۵

همسایگان میهمان‌نواز

گلشهر یکی از بخش‌های حاشیه‌ای و پرتراکم منطقه ۵ است که در ۴ دهه گذشته جمعیت زیادی از مهاجران افغانستانی را در خود جا داده و اکنون بزرگ‌ترین محله مهاجرنشین ایران است. فراوانی رستوران‌ها و لباس‌فروشی‌های افغانستانی موجب شده «گلشهر» به عنوان یک جاذبه گردشگری در مشهد شناخته شود. «شلوغ‌بازار گلشهر» از خیابان‌های مهم این منطقه است. برگزاری بازی‌های گروهی چون: بادبادک‌بازی، چوب دنده، فوتبال و... در این منطقه به جذابیت‌های آن افزوده است. 
خیابان سرخس (شهدای فاطمیون) که فعال‌ترین راسته مشاغل سنتی و قدیمی مشهد است و ۲ میل کوره آجرپزی با قدمت بیش از ۷۰ سال که ثبت ملی شده، هویتی تاریخی به این منطقه می‌دهد. زمین‌های بایر و رهاشده یکی از معضلات جدی این منطقه به‌شمار می‌آید که مشکلاتی ازجمله حضور معتادان، ایجاد گردوغبار و بیماری‌های مختلفی را به‌همراه داشته است.  شهرداری منطقه ۵ سال ۱۳۷۴ شکل گرفته و در مساحت ۱۴۳۸ هکتاری آن ۱۷۶ هزار نفر زندگی می‌کنند.

پاهایش را قطع کنید تا راحت شود
میهمان خانواده‌ای شدیم که هنوز درگیر جنگ هستند. این‌دفعه قضیه فرق می‌کند و قهرمان قصه ما با بیماری یادگار از جنگش دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. احمد سیفی، جانباز40درصد که دیگر تنها 40درصد جانباز نیست و بیماری همه جان و تنش را درگیر کرده است. احمد آقا با اکراه ما را می‌پذیرد چون دلش نمی‌خواهد کاری را که برای خدا کرده است در جایی انعکاس داده شود. شاید هم دل پری از بی‌مهری دارد و نمی‌خواهد زبانش به گلایه باز شود. هرچه که هست با بی‌بی حمیده حسینی مادر سن و سال‌دار و سختی کشیده‌اش هم‌کلام می‌شویم تا شرح حالی از فرزند درد کشیده‌اش بدهد.
آشپزی که بر اثر یک حادثه انگشتر ساز شد!
کارگاه باشگاه غدیر با همت معلولان راه اندازی شده است این کارگاه 2 بخش دارد. بخش خیاطی و بخش انگشترسازی و جواهرتراشی. کارگاه انگشترسازی یک اتاق 12متری است که 4میز مخصوص انگشترسازی را دور آن چیده‌اند. همه نیروها مهاجر و قطع نخاعی هستند و با بودجه کمی که دارند در کارگاه کار و خرج خودشان و خانواده‌شان را تأمین می‌کنند. صفدر هاشمی یکی از هنرمندان این کارگاه است. او سال 1352در شلگر افغانستان در نزدیکی مزار به دنیا آمده است. او تا سال 91 در تهران آشپزی می‌کرد اما به دلیل حادثه‌ای که در آشپزخانه برایش اتفاق افتاد قطع نخاع شد و پس از آن راهی مشهد شد و امروز سر از کارگاه انگشترسازی درآورده است.
حصیری، آی حصیری!
تا همین چندسال پیش زینت‌بخش پنجره خانه‌هایمان بود. ردیف چوب‌های گرد و باریک که به هم بافته شده بودند و از طریق آن دمای خانه‌مان متعادل‌تر بود. نور هم مهار می‌شد و نه آفتاب تندی روی فرش می‌ریخت، نه در زمستان گرمای اتاق از پنجره هدر می‌رفت. حشرات هم با وجود آن مجال ورود به خانه را نداشتند. ما به آن نی‌های باریک حصیر «لوخ» می‌گفتیم و در مواقعی که حصیر خراب می‌شد هم همان لوخ‌ها می‌شدند تیر بازی تیروکمانمان. محمود پورعباس یکی از بافنده‌های قدیمی حصیر در منطقه5 است و کارگاهی در عیش‌آباد دارد؛ محدوده‌ای در حریم منطقه و در نزدیکی محله نیزه و امیرالمؤمنین(ع). شغل او موروثی است و منزل پدری محمودآقا در ابتدای خیابان شفیعی محله شهیدآوینی قرار دارد؛ محدوده‌ای که از قدیم به حصیربافان و حصیربافی‌اش معروف بوده است.
وحدت جای دیوار «بهره» را گرفت
بولوار وحدت حدفاصل پنجراه پایین خیابان و چهارراه مقدم طبرسی است که نام هر دو مکان تغییر کرده و به میدان شهدای مسجدگوهرشاد و میدان شهدای گمنام نام‌گذاری شده‌ است. نام بولوار وحدت نیز پس از انقلاب و احتمالا به سبب وجود مسجد اهل تسنن در وحدت ۱۲ و محله رضائیه بر این بولوار نهاده شده است. در گذشته در محل این بولوار دیوار شرقی شهر مشهد قرار داشته است که به آن «بهره» می‌گفتند.
مردم کوچه شهید آوینی ۴۳ را به کوی امام خمینی(ره) می شناسند
کوچه شهید آوینی 43 (شهید صادق حسین پورعلوی) مدت‌ها مرز منطقه شهری و روستایی بوده است. سمت چپ این خیابان از سمت بولوار آوینی، زمین کشاورزی و زمین‌های بایر بوده است، اما در سمت راست اهالی قدیمی با بیشتر از 30سال سکونت دارند. قدیمی‌ها می‌گویند که این کوچه به کوی امام خمینی(ره)معروف بوده و حکایت از علاقه زیاد مردم به امام خمینی(ره) داشته است. از دیگر ویژگی‌های قدیم کوچه، وجود چند مرغداری بوده است که با پیگیری اهالی یکی یکی جمع می‌شوند. یکی مخروبه و دیگری بوستان گلشن شده است و سومی هم انبار شده است.
صدای موفقیت «زنگ بی صدا»
از نسل سوم مهاجران افغانستانی ساکن در ایران است. او و پدرش هر دو متولد این آب و خاک هستند. حدود 25سال سن دارد و تقریبا در بیشتر برنامه‌های مختص مهاجران در کسوت تصویربردار حضور دارد. او از زمان دیپلم به بعد تصویربرداری را به عنوان شغلش انتخاب کرده اما سودای کارگردانی در سر دارد. 5سالی می‌شود که فیلم کوتاه و مستند می‌سازد و در این مسیر توانسته افتخارات زیادی کسب کند. فیلم کوتاه «زنگ بی‌صدا» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی محمد مهدی احمدی به‌تازگی در جشنواره مشترک وزارت نیرو و یونسکو مقام سوم را به دست آورده است.
روشندل دوچرخه‌ساز
رضا علیزاده جوان پرتلاش دهه شصتی با وجود اینکه نابینا است تعمیرگاه دوچرخه‌سازی دارد. او بر روی پیچ و مهره‌ها دست می‌کشد و عیب و علتشان را سریع می‌فهمد. گویی صدایشان را می‌شنود و قطعه‌های سرد دوچرخه با دست‌های گرم او حرف می‌زنند. آقا رضا بعد از تولد در مزار شریف افغانستان به اتفاق خانواده‌اش به ایران و مشهد می‌آیند و حالا خودش را بیشتر مشهدی می‌داند تا افغانستانی.