در سالهای نخست، بیشتر کارهای مراسم را خود بهتنهایی انجام میداد، اما حالا که او دوستدارانی در مشهد و سرتاسر ایران پیدا کرده است، دیگر در شهر امام رضا(ع) تنها و غریب نیست. حالا هیئتش همچون شهر لکنهوی هند اعضایی دارد که از شهرهای دور و نزدیک و حتی کشورهای دیگر، همزمان با شروع ماه محرم، به عشق امام حسین(ع) برای کمک به برگزاری مراسم و حضور در مجالس هیئتالزهرا(س) به مشهد میآیند.
از کودکی و همراه پدر با هیئت و مکتب امام حسین(ع) آشنا میشود و پیش استادان قدیمی و بنام مداحی را آموزش میبیند. پدرش روحانی و محضردار بوده و در مجالس مذهبی هم برای اهل بیت(ع) روضه میخوانده است. او در محله طبرسی و در فاصله کوتاهی از بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) در کوچهای به نام کوچه حمام حاج نوروز بزرگ شده است. اولین جایی که برای سینهزنی به آنجا میرود هیئت جوانان علی اصغر(ع) در همان محله بوده است. همانجا بوده که مسیر زندگیاش تعیین میشود.
سید مصطفی قدمگاهی میگوید: اولین مداحیام را در سال 1375 در مسجد ولی عصر(عج) محلهمان انجام دادم. نوجوانی هفدهساله بودم ترس و اضطراب تمام وجودم را فراگرفته بود اولش کمیسخت بود اما وقتی چهرههای مشتاق بچهمحلها و عزاداران منتظر را دیدم مداحی را با همان ریتم و آهنگی که بارها و بارها تمرین کرده بودم ادامه دادم. مداحی که به پایان رسید با صلوات همه عزاداران مسجد روبهرو شدم. چند نفری از بزرگان مجلس به پدرم تبریک گفتند روزها و سالهای بعد مداحی ماه محرم را ادامه دادم و الان 25سال است که افتخارم مداحی برای امام حسین(ع) است.
امیرمحمد پهلوان که همراه خانوادهاش در محله الهیه سکونت دارد، از یکدهه پیش هر تاسوعا و عاشورا با لباس تعزیهخوانی وارد روستای آبا و اجدادیاش میشود تا ارادتش را به آستان حضرت دوست بهجای آورد، رسمی که او را «علیاکبر خوان» و «قاسمخوان» گروه تعزیه روستای «حسینآباد» شیروان کرده است.آنطور که خودش میگوید تعزیهخوانی در بین فامیلشان موروثی است و نقشها و اشعار آن سینهبهسینه و نسلبهنسل از پدران به پسران رسیده است.
نوغان9 کوچهای در حوالی بارگاه امامرضا(ع) است که مسجدالرضا(ع) هویتی تاریخی به آن بخشیده است. زنان نوغان هرسال در سالروز فراغ غریبانه حضرت رضا با راهانداختن دستههای عزاداری از این مسجد به سوی حرم مطهر حرکت میکنند و پیکر نمادین امام مهربانی را تشییع میکنند. مراسمشان هم از سالهای گذشته با نام «سوگواره زنان محله نوغان» شهرت پیدا کرده است.
سال87 بود. کلاس پنجم. زنگ ادبیات. درسی داشتند که درباره تعزیهخوانی مختصر توضیحی میداد. از کودکی در روستایشان مراسم تعزیهخوانی را دیده بود. عاشق آن بود اما هر بار سمت اعضای این گروه و وسایلشان میرفت با این تصور که او بچه است، دورش میکردند. این کلاس و درس، آتش آن علاقه را شعلهور کرد. به همکلاسیاش گفت بیا یک گروه تعزیه تشکیل دهیم. همین ایده، محمد ابراهیمیان را وارد عرصه تازهای کرد و از آنزمان که یک گروه تعزیه پنجنفری تشکیل داد تا امروز که گروهی 35نفری هستند، هر سال مراسم تعزیهخوانی دارند.
نه تنها در خاطرات مشهدیهای قدیم، که در تاریخ این شهر، نام «روضه خاندان شاهحیدری»یک نماد هویتی است که بیش از یک قرن است در محله سرشور جان دارد و نفس میکشد. تکیهای که نامش را از اسم برپاکنندهاش، «سیداسماعیل شاه حیدری» معروف به «آقای شاه» وام گرفته ونشان این وام داری را میتوان در ماجرایی شیرین و شنیدنی جست وجو کرد؛ روایت است که آقای شاه رامشهدیها به دلیل خصوصیاتی اخلاقی که ویژه او بوده، دوست داشتند و بسیار احترامش میکردند.






