مهری الهامی فرهنگی بازنشسته که 60بهار از زندگیاش میگذرد، یکی از فعالان محله امام خمینی(ره) است که در مسجد حضرت رسول(ص)، حسینیه امام رضا(ع)، مؤسسه خیریه فرهنگی علوی، خیریه امام حسن مجتبی(ع) و... همکاری میکند. فرقی ندارد در چه حوزهای باشد؛ مهم این است که بتواند کاری برای مردم محله و حتی شهرش انجام دهد. آنقدر با ادب و احترام صحبت میکند که نوجوانان محله او را بانویی پیگیر و دلسوز معرفی میکنند.
از زمان پیدایش مهمان سرا خادمان سفره پانصد ساله سلطان خراسان تلاش کرده اند بهترین خوردنی ها و آشامیدنی ها را پیش روی زائر و مجاور قرار دهند.
مسجد موسیبنجعفر(ع) بیش از سه دوره بازسازی را به خود دیده است اما با توجه به قدمتی که دارد، هیچکس درباره اینکه مسجد ترکها چطور پا گرفته است چیزی نمیداند. سال 1265 مسجد بنا شد و چطور و چگونهاش مشخص نیست، اما آبانبار قدیمی هنوز هم زیر مسجد است. نخستین بازسازی این مسجد سال 1340 از سوی امام جماعت و خیران انجام شده است . پس از آن آیتالله علی فلسفی در سال 1360 بازسازی دوم را انجام میدهد.
در مشهد درخت توت را وقف عام می دانسته و معتقد بودهاند این درخت از ازل متعلق به عموم مردم بوده است و تا ابد، از آن همه مردم خواهد بود.
کوچه شهید اسفندیانی9از کوچههایی است که بیش از 50سال قدمت دارد. مدرسه اسرار از قدیمیترین بناهای این کوچه بود که باعث شد از کوچههای اطراف دانشآموزان به آن رفت و آمد کنند. به نقل از قدیمیها، از کوچه شهید اسفندیانی9تا چهارراه ابوطالب پر از زمینهای کشاورزی مانند جو، گندم و صیفیجات و باغ بود و سپس قطعهبندی و مسکونی شد. این معبر تا سال63 خاکی بود و سپس آسفالت شد و تا 30سال پیش به 16متری اسرار معروف بود.
همین چند روز پیش که همه ما در حال مهمانیرفتن و پذیرایی از مهمانان نوروزی بودیم، کودکی پشت ماشین نیسان گریه میکرد و یک راهنمای زائر وظیفهشناس توانست او را از ترس تاریکی و تنهایی نجات دهد. سیدعلیاکبر عزیری که در اصل نیروی اجرایی ستاد سد معبر است، در ایام نوروز راهنمای زائر در شهرداری منطقه ثامن بوده و یک شب توانسته است کودکی یکسالونیمه را به پدر و مادرش برساند.
به پلاستیک و کیف هر کسی که از راهروی میهمانسرا میگذرد چنگی میزنند و التماس میکنند. کار هر روزشان است، قبل از اذان ظهر میآیند و تا ساعت 2 ناامید نمیشوند. سرما و گرما هم نمیشناسند، زن و مرد و بچه هم ندارند. بعضیهایشان خانوادگی میآیند و فکرشان فقط گرفتن تبرکی برای بیمارشان، برای میهمان راه دورشان، برای کودک گرسنهشان است و تعدادی هم که کم نیستند برای کاسبی میآیند. از لحظهای هم که میآیند، صدای التماسشان برای گرفتن ذرهای تبرکی از دور شنیده میشود.