دفاع مقدس

 جانباز استوار؛ روایتی از زندگی علیرضا صادقی که 11بار مجروح شده است
علیرضا صادقی می‌گوید: دردهای یک جانباز برایش همیشگی است و تمامی ندارد. اما چیزی که اهمیت دارد، این است که دارو و درمان‌های موقتی می‌تواند تسکین این دردها باشد؛ ولی متأسفانه افزون بر اینکه داروهایم به راحتی پیدا نمی‌شوند و کمیاب هستند، هزینه بالایی هم دارند که از پس پرداخت آن‌ها برنمی‌آییم. بیمه‌ ما بنیاد است که با توجه به اینکه یک جانباز بیمار به درمان و مراقبت نیاز دارد، هرجایی مراجعه می‌کنیم، می‌گویند قرارداد ما با بیمه تمام شده است و باید آزاد حساب کنید.
میهمانیِ شهید
در روزهایی که کمتر همسایه‌ها از حال و روز هم با خبر هستند اهالی خیابان صبا با بلند شدن طنین نام سیدالشهدا (ع) و نام شهید عرفانیان، به بیرون از منازل خود آمدند تا در مراسم گرامی‌داشت همسایه شهید خود شرکت کنند و جای خالی پدر و مادر مرحوم او را پر کنند.
هیاهوی فرود130-C از زبان امدادگر دوران جنگ
این متن جزیره خاطرات علی سروی بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که همه عمر خدمتش را در بیمارستان شهید کامیاب پرستار بوده است. او کارش را به صورت رسمی از سال 62 شروع کرده و سال 91بازنشسته شده است. از روز اول جنگ که به عنوان رزمنده به جبهه می‌رود تا روزی که به عنوان کادر درمان به جبهه اعزام می‌شود، خاطراتش شنیدنی است. سروی از سال 62 تا پایان جنگ پرستار مجروحان جنگی است.
جانبازان واکسن کرونا دریافت کردند
بیش از یک ماه پیش بود که به‌سراغ جانبازان مرکز روان‌پزشکی امام خمینی(ره) واقع در کارمندان اول رفتیم، پای حرف و درددل‌هایشان نشستیم و از جزئیات زندگی آن‌ها نوشتیم. از دلخوشی‌های کوچک و نگرانی‌های ریز و درشتشان. اما یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های آن‌ها واکسن کرونا بود. ناراحت بودند که با وجود شرایط خاصی که دارند هنوز واکسن دریافت نکرده‌اند. در نهایت همه این‌ها باعث شد که سوم تیرماه امسال هر ٤٨جانباز این مرکز نوبت اول واکسن سینوفارم را دریافت کنند.
از سنگر قاسم‌آباد ؛ درباره مرتضی عطایی، شهید مدافع حرمی که شیعه را تنها نگذاشت
در کربلا رفتن‌ها گاهی بعضی اذیتش می‌کردند، غر می‌زدند. یک روز بهش گفتم: داداش! این‌هایی را که اذیتت می‌کنند خب با خودت نبر، بگو جا ندارم، یک بهانه‌ای بیاور. به من گفت: آن‌ها را من دعوت نکردم که بگویم نیایید. به آسانی که به آدم اجر نمی‌دهند، اجر مال سختی‌اش است. من اگر پیرها یا آن‌هایی که غر می‌زنند را ببرم، به من اجر می‌دهند. با اینکه خودش جثه درشتی نداشت، سالمندانی که در پیاده‌روی‌ها خسته می‌شدند را کول می‌کرد. خیلی وقت‌ها می‌شد که با هزینه خودش می‌بردشان کربلا. حتی اگر دستشان تنگ بود، خودش پول می‌داد و سوغاتی برای بچه‌هایشان می‌گرفت که دست خالی برنگردند.
امتداد ایثار در خاکریز خاطرات؛ روایتی از مرکز نگهداری والدین شهدا
مرکز ایثار یک تفاوت عمده با دیگر مراکز نگهداری سالمندان دارد و آن اینکه مخصوص والدین شهدا و ایثارگران است. مادران و پدرانی که حدود 40 سال پیش، شجاعانه فرزندانشان را راهی جبهه‌های نبرد با دشمن کردند، اکنون چنان فرسوده و کهن‌سال شده‌اند که گاهی آن روزها را به یاد نمی‌آورند؛ اما ما خوب می‌دانیم آن‌ها چه رنجی را به دوش کشیدند تا سینه فرزندشان سپر این خاک باشد. برخی که تنها یک فرزند داشتند و آن را تقدیم انقلاب کردند اکنون جگرگوشه‌ای ندارند که بر بالینشان بیاید و پرستار دردهای پدر و مادرش باشد. برخی هم فرزندشان جانباز است و در تمام این سال‌ها خودش با درد دست و پنجه، نرم کرده و قادر به مراقبت از والدینش نیست.
نامردتر از خمپاره ۶۰ وجود ندارد!
جلیل محدثی‌فر، اول شهریور سال ۱۳۴۲ در مشهد به‌دنیا آمد. سومین فرزند خانواده بود. مدتی قبل از دبستان به مکتب‌خانه ‌رفت و سپس دوران ابتدایی را در مدارس مذهبی باقریه و جوادیه گذراند. دوره راهنمایی را در مدرسه محراب‌خان و دبیرستان را در مدرسه آیت‌ا...کاشانی‌ سپری کرد.  ۱۳۵۹ دبیرستان را رها کرد و به جبهه رفت. ابتدا کنار چمران در جنگ‌های نامنظم جنگید و بعد به‌عنوان تخریبچی راهی جبهه‌های جنوب و کردستان شد.