کوچه عنصری9 را بسیاری از قدیمیهای مشهد به نام کوچه «باغ خونی» میشناسند. مکانی که از اوایل دوره قاجاریه، کنسولگری روسیه(شوروی سابق) بوده و اکنون سالهاست که در این باغ بسته است. اهالی قدیمی که حالا خودشان پدربزرگ و مادربزرگ شدهاند از دوران رونق باغ خاطرهها دارند و برای بازی به داخلش میرفتهاند.
کوچه شهید طالبی یکی از سرسبزترین خیابانهای محله کارمندان دوم است و در هرگوشه این خیابان درختهایی پوشیده از پیچکهای سبز دیده میشود. سالها پیش این کوچه بین اهالی به نام کوچه شهید رستمی22 معروف بوده است اما بعدتر به نام یکی از شهدای این کوچه نامگذاری میشود. ابتدای این کوچه بافتی تجاری دارد و شیرینیفروشی و آجیلفروشی در آن به چشم میخورد اما در ادامه به بافت مسکونی میرسد.
حسین علی مستغنی یزدی به نوع ارتباط بین گیاهان و فردی که از آنها مراقبت میکند اعتقاد دارد و توضیح میدهد: زمانی که به گل، گیاه و درختان رسیدگی میکنم، به آنها آب و کود داده یا هرسشان میکنم آنها هم عطرشان را برایم پخش میکنند. به نظرم آنها خوب متوجه میشوند و اینکارشان بابت تشکر از مراقبتهایی است که از آنها میکنم.
حاج احمد احمدیان، از قدیمیهای محله سیسآباد، است. او به دلیل یک خواب زندگیاش را وقف سرسبزی روستای فارمد میکند و هرکجا که زمینی مساعد مییابد دستبهکار میشود و نهالی در آنجا مینشاند. کارش را با کاشتن نهالها تمامشده نمیداند و در نگهداری آنها نیز تلاشش را به کار میبندد. او کیلومترها زمین را لولهکشی میکند تا به پای درختان آب برسد و خنکای سایه آنها را به رهگذران هدیه بدهد.
زندگی این مرد تنها به کاشت نهال و درخت خلاصه نمیشود. اهالی فارمد او را مردی نیکوکار میشناسند که از تأمین جهیزیه تا تهیه سبد غذایی برای نیازمندان رویگردان نیست. حاج احمد همراه با همسرش که همراه او در زندگی و کارهای خیر برای اهالی روستاست، فعالیتهای خیرخواهانهاش را انجام میدهد.
مرضیه حسینی میگوید: به همراه همسرم بیشتر فضاهای خالی اطراف مجتمع را شخم زده و گلهای فصلی و دائمی کاشتیم. با کاشت این گلها محله جلوه زیبایی پیدا کرد. همسایهها نیز مشارکت کرده و در این راه با من همراه شدند، حتی یکی از همسایهها با هزینه شخصی خود تعداد زیادی درخت توت تهیه کرده و رایگان در اختیار همسایهها قرار داد تا جلوی در منزل خود بکارند. ما حتی با کمک همسایهها باغ کوچکی از درختان میوه را در محله ایجاد کردیم که حالا به بار نشسته است و اهالی از میوههای آن همچون زردآلو و آلبالو همچنین سایه دلنشین درختان این باغ کوچک استفاده میکنند.
12سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت گاوداری بدون گاو پدرش را احیا کند. به اعتبار پدر مرحومش، با دست خالی از 5رأس دام شروع کرد. به سال نکشیده، 20رأس گاو داشت. زمینهای آبا و اجدادی، فرصت مغتنمی بود برای نشاندادن خودش. این شد که 20هکتار از زمینهای اطراف گاوداری را به زیر کشت گندم و جو برد. کنارش هم کاشت هندوانه و خربزه را امتحان کرد. علاقهاش به گل و گیاه سبب شد 100متر از آن همه زمین را برای دل خودش گل بکارد. 100متری که خیلی زود به 5هزار متر رسید.