مقصد ما آرامگاه فردوسی در انتهای بولوار شاهنامه است. در ابتدا قدم به جلوخان آرامگاه میگذاریم، با آن مجسمههای زیبا که تجسمی از اساطیر شاهنامه را پیش چشم رهگذران نمایان میکند. از جلوخان که میگذریم و از چندین پله که بالا میآییم، آنجاست که باغ افسونگریاش را به رخ میکشد و هر بیننده را مسحور خودش میکند. انبوه درختان بلند بالا قدعلم کردهاند و در انتها هم سازه باشکوه آرامگاه فردوسی قرار گرفته است. همین زیباییها سبب شده است که بازدید روزانه از این مجموعه در تابستان امسال تا 5000نفر در روز هم برسد.جلوخان و محوطه آرامگاه فردوسی یک باغ و فضای سرسبز است که متعلق به همه مردم ایران است.
بسیاری از ما و پدر و مادرهایمان هنگامی که اسم کوهسنگی را میشنویم اولین چیزی که به ذهنمان میآید خاطرات پرنشاطمان از شیرهای سنگی و استخر بزرگش است، استخری که در دوران کودکی هر کدام از ما خیلی بزرگتر از ابعاد فعلیاش جلوه میکرد.
البته این استخر در خاطرات والدینمان تنها مکان تفریحی و شناکردن مردم شهر بوده است. اگر پای صحبت آنهایی که مویی سپید کردهاند بنشینیم در خاطرههایشان به آبتنیکردن در استخر کوهسنگی میرسیم، فضایی که این کاربری را ندارد و حالا ورزشکاران صبحها برای ورزش صبحگاهی دور تا دور آن جمع میشوند.
برای رسیدن به این زیارتگاه باید وارد جاده فریمان شوید. در محوطه بیرونی آن تعدادی غرفه تجاری فعالیت میکنند که برای رسیدن به داخل آرامگاه باید از آنها گذشت. اجناس بیشتر این غرفهها محصولات صنایع دستی است و مشتریان آنها اغلب زائران خارجی هستند.
به علت قرار گرفتن آرامگاه در دل کوه باید از یک مسیر شیبدار گذر کرد که همین امر سختیهایی را برای زائران سالمند فراهم میآورد. این زیارتگاه به دلیل بودن در دل کوه بسیار زیباست به همین دلیل در ابتدا بیشتر مراجعان به گرفتن عکسهای متعدد از گوشه و کنار آن اقدام میکنند.
بعد از گذر از پل کشف در بولوار پنجتن، راه را که ادامه دهی و 4روستای شترک، شیرحصار، امرغان و گوشهکنار را در جاده هلالی پشت سر بگذاری، به روستای برزشآباد میرسی؛ روستایی در 14 کیلومتری مشهد. روستایی که بنا به نقلها و روایات، روزگاری یکی از نوادگان امام چهارم(ع) در آنجا زندگی میکرده و امروز آستانه امامزاده سیدعبدالله اسحاق(ع)، محلی برای زیارت اهل دل است. در روستا از هر که سراغ صحن و سرای این امامزاده را بگیری، مسیر تنها قبرستان ده را نشان میدهد.
مبدا حرکت، دریاچه «چشمهسبز» در گلمکان است. دریاچهای که در رشتهکوههای بینالود قرار دارد و محلیها به آن «چشمهسوز» هم میگویند. 14سالی میشود که ورزشکارانی از سراسر کشور در روز بزرگداشت فردوسی در این مکان گرد هم میآیند، آنها مقداری از آب چشمه را که مظهر تقدس و پاکی است برمیدارند و تا آرامگاه فردوسی میدوند و مقبره حکیم سخن را با این آب زلال شستوشو میدهند. در نقطه آغاز این برنامه که با نقالی و شاهنامهخوانی آغاز میشود، ورزشکارانی از همه اقوام حضور یافتهاند، از کرد، کرمانج و گیلکی تا آذری، لر، بلوچ و خراسانی آمدهاند تا ارادت خود را به بزرگترین حماسهسرای دوران ابراز کنند.
مجسمه شخصیتهای شاهنامه از المانهای زیباییبخش محدوده منفصل توس است. البته چشمنوازی مجسمههای داستانهای شاهنامه جایی قبلتر از جلوخان آرامگاه یعنی در ورودی بولوار شاهنامه آغاز میشود. در ابتدای این بولوار مجسمه زیبای «رستم و رخش» به هنرمندی فردین اسفندیاری نصب شده است و در میدان هفتخان هم میتوان مجسمه زیبای نبرد «رستم و اژدها» را که ساخته مسعود صدرانینیاست دید.
قدیم هر محله برای خودش یک گورستان داشت. از گورستان قلتگاه که از قدیمیترین گورستانهای مشهد بود و به علت خیابان طبرسی تخریب شد تا گورستان خردو که ویژه اهالی پایینخیابان بود و دیگر هیچ اثری از آن نیست و خاطرهای کهنه و رنگورو رفته در پس اذهان اهالی قدیمی برجا مانده است. داستان قبرستانهای خراب شده مشهد را نبش قبر میکنیم و همچنین از چگونگی شکلگیری این قبرستانها در کنار محل سکونت اهالی میگوییم.