در میان آنها چشمم به اسماعیل افتاد، کودک ی که 3سال در حاشیه میدان بسیج و خیابان فداییان اسلام دستفروشی میکرد و برای روز جهانی مبارزه با کار کودک ان با او گفت وگو کرده بودیم. بعد از خوش و بش دوستانه با او متوجه شدم 2سال است که دستفروشی را رها کرده و برای تأمین هزینههای خانوادهاش به جمعآوری ضایعات روی آورده است. او درباره دلیل انجام کارش گفت: «دست فروشی کار پراسترسی بود و سرمایه زیادی هم لازم داشت که ممکن بود آن را به راحتی از دست بدهم. این کار کثیف است و ممکن است بیمار شوم، اما بهتر از دستفروشی است.
مهدی برزگر امام جماعت 28 ساله مسجد ابالفضلی گل خطمی محله کوی کارگران است. زندگی مشترک او ومطهره جاویدی در آستانه ده سالگی است. سالها پیش زندگی آنها در فرود ناباروری قرار میگیرد و با مخاطره روبهرو میشود. مطهره و مهدی اما ماجرایی که برای بسیاری از خانوادهها پذیرفتنی نیست به فراز زندگیشان بدل میکنند و با پذیرش کوثر و راحیل به فرزندی آن را به اوج میرسانند.
زمانی که کودک ان از همسالان خود چیزی فرامیگیرند از آنجایی که با ادبیات هم آشنا هستند یادگیری عمیق شکل میگیرد و آن آموزهها را هرگز از یاد نخواهند برد. ضمن اینکه کودک ان بیشتر از آنکه به معلم خود در کلاس درس اهمیت بدهند به کناردستی خود توجه دارند. در این شیوه دو فضیلت اخلاقی مهم دوستی اجتماعی و مسئولیتپذیری نیز در فرد یادگیرنده به وجود میآید. همچنین بر پرورش ویژگیهای فردی تأکید داریم...
19مدرسه در استان ویژه هفتگروه دانشآموزان شامل کمتوان ذهنی (بیشترین آمار را دارند)، دانشآموزان نابینا، دانشآموزان ناشنوا، دانشآموزان با مشکلات جسمی و حرکتی و هوشبهر معمولی، دانشآموزان چند معلولیتی، دانشآموزان با اختلالات رفتاری هیجانی یا طیف اوتیسم و دانشآموزان دارای مشکلات ویژه فعالیت میکنند که سهم منطقه 7از این تعداد مدارس تنها دو مدرسه و منطقه8 نیز به یک مدرسه و یک پیشدبستانی ختم میشود.
گرمای هوا و شیرخشکیکه بچهها میخوردند، هرسه را بیمار و راهی بیمارستان کرد. در مدتی که بستری بودند، پزشکان متوجه نارسایی در بینایی مبین و مائده شده بودند. اینکه با توجه به سن و شور و حال ششماهگی، هیچ واکنشی به اطراف نشان نمیدهند و مدام به نقطهای خیرهاند. این شد که بعد از ترخیص از بیمارستان دکتر شیخ، آنها را به مرکز تخصصی چشم خاتمالنبیا بردیم و متوجه شدیم عصب بینایی چشمان مبین و مائده، خشک شده و دچار نابینایی شدهاند.
محبوبه دانشور میتوانست یک مادر معمولی باشد. مادر معمولی وجود ندارد و همه مادرها فوقالعادهاند، ولی او هم میتوانست فقط مادر بیتا باشد؛ همیشه نگران او و آماده فداکاری برایش و مادری محدود به یک دختر. رنج، اما قدرت شگفتانگیزی دارد، معجزه میکند. زخمهای کاری و هولناک میتواند انرژیهایی را آزاد کند که در زندگی آرام و بیدغدغه هرگز فرصت بروز نمییابند. محبوبه دانشور پابهپای دخترش رنج کشیده است. فقط یک مادر میتواند تصور کند این رنج از چه نوع ویرانگری است، ولی برای او کار به همینجا ختم نشده است. او قدرت شگفتی در مبارزه با درد دارد و بیتا را هم شبیه خودش بزرگ کرده است.
زورخانه شهید احمدی در محله خیرآباد، سالهاست که مأمن ورزشکاران باستانی است. این زورخانه افزون بر برنامههای متعارف دیگر زورخانهها، برنامههایی ویژه کودک ان و نوجوانان دارد که پیش از تعطیلی اماکن ورزشی به علت کرونا سه نوبت در هفته برپا میشد. گود شهید احمدی توانست این تصور که ورزش باستانی ویژه بزرگسالان و کهنسالان است را تغییر دهد و بین نسل نوجوان و این ورزش اصیل، الفتی تازه برقرار کند.