منطقه ۳ 

منطقه ۳ 

روستاهای دیروز، محله‌های امروز

منطقه ۳ به‌لحاظ تاریخی سابقه روستایی دارد. یعنی بسیاری از محله‌های امروز آن، در گذشته‌ای نه چندان دور روستا‌ بوده و حالا جزئی از شهر شده است. براین‌اساس، بخش زیادی از اراضی این محدوده را زمین‌های کشاورزی تشکیل می‌داده که به‌مرور زمان و با توسعه شهر، به کاربری‌های شهری تغییر یافته‌ است. محدوده منفصل قرقی که اسفند ۹۱ به محدوده شهری پیوست، یکی از جدیدترین الحاقات به این منطقه است. استقرار فضا‌های مهمی مانند ایستگاه راه‌آهن و سیلوی گندم از حدود سال ۱۳۴۰ را می‌توان نقطه عطف این منطقه برای تبدیل پهنه‌های روستایی به بافت شهری و افزایش جمعیت آن دانست. پس از انقلاب به‌دلیل شکل‌گیری شریان‌های مهم منطقه مانند محور گاز، رسالت، طبرسی و مجلسی، تحولات منطقه سرعت گرفت. آرامگاه و باغ‌موزه نادری و آرامگاه خواجه‌ربیع ازجمله مکان‌های هویتی و تاریخی منطقه ۳ است که جمع زیادی از گردشگران و زائران را راهی این منطقه می‌کند. در مساحت ۳۳۰۷ هکتاری شهرداری منطقه ۳ حدود ۴۱۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

 

همه چیز درباره ابرپروژه تصفیه‌خانه طبرسی شمالی
قسمت ناگوار ماجرا اینجاست که با کاسته‌شدن از حجم فاضلاب خانگی و افزایش سموم فاضلاب صنعتی به احتمال زیاد، در آینده محصولات کشاورزی خطرناک‌تری در این مزارع تولید می‌شود.
شور عزاداری در هیئت معلولان مشهد
هیئت مذهبی معلولان مشهد با نام متوسلان به حضرت رقیه (س)، اولین هیئتی است که در کل ایران ویژه معلولان و به همت این گروه اداره می‌شود.
برخی رقم‌های مداحی دردآور است!
سید حسین محمدنیا، سال‌هاست افتخار خدمت در دستگاه سیدالشهدا دارد و در کار خوانندگی برای اهل‌بیت (ع) شاگرد مرشد قاسم ثابت بوده است.
احمد کافی؛ خطیب نامدار
شیخ احمد کافی یزدی از روحانیان و خطیبان نامدار پیش از انقلاب بود. سخنرانی‌های وی پرشور و با مخاطبان زیاد برگزار می‌شد.
کوچه قلعه شقا
کوچه مسلم جنوبی‌۸ با درخت‌های قدیمی‌اش، از معابر مجاورش متمایز است. حرف از هویت و گذشته این کوچه که به میان می‌آید، قدیمی‌ها از «قلعه شقا» یاد می‌کنند.
کانون پرورش فکری فاطمیه آفتابی برای رشد کودکان
مدارس به‌دلیل شلوغ‌بودن و فرصت کوتاهی که برای آموزش دارند، بیشتر کار‌هایی را که در حیطه فعالیت‌های پرورشی است، نمی‌توانند کامل انجام دهند. کانون مرکز اصلی این فعالیت‌هاست.
با خودم گفتم عباس تو باید برگردی!
عباسعلی عباس‌زاده آنقدر به خودش دستمال بسته تا خونریزی نکند مثل یک درخت لته شده اما با خودش می‌گوید: اگر اینجا بمانی یا اسیر می‌شوی یا شهید و زن و پنج بچه‌ات بی کس و کار می‌مانند.