خانواده

بخشش در یک قدمی چوبه‌دار
صبح علی الطلوع قرار بود حکم اجرا شود. شب قبل خواب به چشم هیچ کداممان نیامد. صبح سپیده نزده تاکسی گرفتیم و در سکوت راهی زندان وکیل‌آباد شدیم. توی مسیر هیچ کسی حرفی نمی‌زد. بینمان سکوت بود و توی سرمان کلی فکر و خیال. نماز را توی محوطه زندان خواندیم و بعد منتظر نشستیم. مادرم طبق معمول سرش پایین بود، تسبیح می‌گرداند و زیر لب ذکر می‌گفت. سرش را که بلند کرد، تردید را توی چشم‌های پراشکش دیدم. بعد از چند دقیقه سکوت به من نزدیک شد و گفت که می‌خواهد قاتل احمد، پسر 39ساله‌اش را ببخشد.
پای رویای دختران ایستاده‌ام
فاطمه عزتمند، مربی جوان و پرانرژی دخترهای رزمی‌کار پورسیناست. او تا چند سال پیش یک مربی ساده و معمولی بود در منطقه‌ای دیگر. اتفاقی گذرش به این نقطه از شهر می‌افتد و استعداد این بچه‌ها را که می‌بیند تصمیم می‌گیرد در پرورش آن‌ها سهمی داشته باشد. آن‌قدر درگیر این بچه‌ها می‌شود که محل زندگی‌اش را هم به پورسینا تغییر می‌دهد.
اریگامی با کاشی‌کاری و طراحی ارتباط مستقیم دارد
موضوع پایان‌نامه دوره کارشناسی‌ام ارتباط اریگامی با دنیای مد، دیزاین و غیر آن را نشان می‌داد؛ همین انتخاب پای من را به دنیای اریگامی باز کرد. آن موقع شروع کردم به ساخت اریگامی‌های متفاوت.موضوع پایان‌نامه ارشدم را ارتباط بین کاشی‌کاری اسلامی و مدلی از اریگامی که به کاشی‌کاری ارتباط دارد انتخاب کردم. کاشی‌کاری اسلامی فضای هندسی دارد. این ارتباط از سوی آقای «اریک گره» شناسایی شده و پایان‌نامه من از اولین پایان‌نامه‌هایی است که روی این موضوع کار می‌شود.
کارگاه هفت رنگِ 118ساله
کاشی‌ها زمانی حضور پررنگی در معماری شهری داشتند و کاشی‌پزها هم شغلشان پررونق‌ بود. گرچه حالا کاربرد کاشی‌ها محدود شده است به آجرنمای مساجد، حسینیه‌ها و مکان‌های خاص‌تر، هنوز چراغ معدود کاشی‌پزی‌های شهر خاموش نشده است و این شغل هنوز نفس می‌کشد. کارگاه هفت رنگِ قدس در خیابان هفده شهریور شمالی یکی از همین کارگاه‌هاست که مسئولیت آن را «امیر کاشی‌پز قدس» برعهده دارد. همان‌طور که از فامیلش برمی‌آید این شغل را از پدر و پدربزرگش به ارث برده و او هم حالا به قول خودش محاسنش را در همین کار سفید کرده است.
پشت هم بودیم شاه رفت
هر زمان شاه و فرح به مشهد می‌آمدند دانش‌آموزان مدارس موظف بودند با لباس فرم و موهای مرتب و شانه کرده به استقبال آن‌ها بروند. با اینکه ما دوست نداشتیم در این مراسم حاضر باشیم اما اجبار بود. هربار پدر می‌آمد مدرسه و می‌گفت دخترها مریض هستند و نمی‌توانند به مراسم بیایند اما آن‌ها راضی نمی‌شدند. پدر می‌گفت حالا که مجبورید بروید اگر خوراکی به شما دادند آن را نخورید. یادم هست یکبار خوراکی کیم بود. آن زمان تازه بستنی و کیم آمده بود وقتی کیم را در دستم دیدم خیلی خوشحال شدم.
تکواندوکارِ روان‌شناس محله پورسینا دغدغه استعداد‌های هرز رفته را دارد
امیرمحمد دلیر از شانزده‌سالگی می‌شود مربی بچه‌های محله پورسینا و آشپزخانه مسجد می‌شود باشگاه تمرینشان. او در مسابقات استانی مقام اول تکواندو را کسب می‌کند. بعد هم مربیگری تیم تکواندو دانشگاهشان را برعهده می‌گیرد و تیم را تا سطح کشوری جلو می‌برد. حالا مدرک کارشناسی تربیت بدنی را گرفته است و در رشته روان‌شناسی تربیت‌بدنی در مقطع کارشناسی‌ارشد مشغول به تحصیل است.
معلمی در این خانواده قدمتی 80 ساله دارد
خانواده محمودیان 3نسل سابقه معلمی‌ دارند و همواره به‌دنبال تدریس در مناطق دورافتاده بوده‌اند. این خانواده نه‌تنها معلم علم و دانش که معلم اخلاق و رفتار نیک برای دانش‌آموزان خود بوده و هستند