خانواده

قرار جمعه‌های اول ماه رودمعجنی‌های ساکن مشهد
صدای خنده بچه‌ها به گوش می‌رسد؛ غرق بازی با یکدیگرند. بزرگ‌ترها هم دور هم نشسته‌اند و مشغول خوش‌وبش کردن هستند، آن‌سو هم نوجوان‌ها توپ کوچکی را برداشته و با آن گل‌کوچک بازی می‌کنند. این جمع دوستانه «رودمعجنی‌های» ساکنان محله بهشتی است که برای چهارمین ماه در فرهنگ‌سرای کودک و آینده بوستان کوهسنگی گرد هم جمع شده‌اند.
ماجرای ازدواج گل‌محمد؛ ساکن قدیمی مشهدقلی
گل‌محمد محمدی هنوز سربازی نرفته بود که خیال ازدواج با دخترخاله‌اش را داشت. او متولد سال1329 و ساکن محله مشهدقلی است. ازدواج عاشقانه او با همسرش ماجرایی شنیدنی دارد.
همدلی برای جاری کردن خیر
در دو ماه اخیر بیش از 103 خانواده بسته کمک‌معیشتی خود را دریافت کرده‌اند، وام قرض‌الحسنه متقاضیان واریز شده است. برای اشتغال تعدادی از شهروندان پیگیری شده است و این روزها هم تلاش برای تهیه وسایل زندگی شش خانواده در جریان است. این‌ها بخشی از اقدامات خیریه امام زمان(عج) در محله جاهدشهر است.
برای همسایه‌ها حساب دفتری داریم
محله شقایق2 همیشه پر از رفت و آمد است و خرد و کلان در خیابان‌های باریک و کوچه‌های پرپیچ و خمش در رفت وآمدند. کافیست دنبال آدرس یا فردی باشی، همه داوطلب می‌شوند که راهنمایی‌‌ات کنند. پیدا کردن یک همسایه کار راه‌انداز و خوب در این محله اصلا سخت نیست، چون همه عادت دارند که به داد هم برسند و گرهی از زندگی یکدیگر باز کنند. اما بیشتر اهالی روی بعضی همسایه‌ها اتفاق نظر دارند و بی‌برو برگرد یکی دوباری گره کارشان به دست آن‌ها باز شده است.
کنار قدیمی‌ها مانده‌ایم
برای نوشتن از ستون همسایه‌به‌همسایه با شما به هر گوشه از شهر می‌آییم. این هفته قرعه محله‌گردی ما برای پیدا کردن همسایه خوب به نام خیابان طبرسی شمالی60 افتاده است. پرس‌وجو از جوان‌تر‌ها و مسن‌های محله ما را به سوی سوپری محله سوق می‌دهد. بعد هم سمت دو همسایه دیگر که در کوچه مورد احترام هستند.
5کارآفرین منطقه6 چرخ زندگی ده‌ها نفر را به گردش انداخته‌اند
در محلات مختلف منطقه۶ ، زندگی هر آدم، زنجیری است که به زنجیر دیگر قلاب شده است. آدم‌ها دلگرم به بودن یکدیگرند و زندگی را هر چند سخت، در کنار هم پیش می‌برند. این بار به سراغ این زنجیرها رفتیم. کارآفرینانی که باعث مهارت‌افزایی و اشتغال‌زایی دیگران شده‌اند.
تصمیم بزرگ خانواده پاکبان مشهدی؛ ایثار باباحسن در ظهر عاشورا
ساعت 2:40 بامداد، اهل خانه با شنیدن صدای تک‌آژیر آمبولانس، هراسان منتظر توقف ماشین می‌مانند. باباحسن با لباس فیروزه‌ای و شبرنگ پاکبانی در سیاهی شب روی برانکارد می‌درخشد. بر خلاف روزهای دیگر، به جای رفتن به خیابان فروزانفر محله پنجتن، به بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد می‌رود. اهالی خانه هنوز در بهت و حیرت‌اند که چه اتفاقی افتاده است و با یک خبر غافل‌گیرتر می‌شوند. کادر درمان خبری می‌دهند که هیچ‌کس باور نمی‌کند:‌ مرگ مغزی حسن نوروزی؛ مردی که با اهدای اعضایش 5 بیمار به ادامه زندگی امیدوار شدند.