افغانستان

برای من از سوریه زن بگیرید
مولاداد محمدی به‌یاد دارد که قبل از رفتن علی‌محمد به سوریه به او می‌گفت تو همه چیز داری، چرا می‌روی؟ آن‌وقت علی‌محمد طوری درباره رفتن با پدر صحبت کرد که اگر مانعش می‌شدند، انگار گناه کبیره کرده  بودند! مولاداد دوست داشت علی‌محمد را هم مثل بقیه پسرهایشان داماد کند، اما او زیر بار نمی‌رفت. این پدر صبور می‌گوید: علی‌محمد در سال‌های آخر بعد از حضور در سوریه، وقتی اصرار ما را برای داماد شدنش می‌دید، چندباری به شوخی می‌گفت برای من از سوریه زن بگیرید. اگر در ایران ازدواج کنم، آن‌وقت همسرم نمی‌گذارد برای جنگیدن به سوریه بروم.
پیکر «شهید محمدآرش احمدی» بعد از 5 سال برگشت
قرار بود نان‌آور خانه باشد و تکیه‌گاه و پشتیبان خواهران. امید مادر به او بود که تنها پسرش و آخرین فرزند خانواده به حساب می‌آمد. پدر خیلی وقت پیش چشم از دنیا بسته بود و خانه آن‌ها به‌جز او مرد دیگری نداشت، اما تقدیر طور دیگری رقم خورد. محمدآرش احمدی، از مدافعان تیپ فاطمیون، 17محرم سال95 در بیست‌سالگی در شهر حلب و منطقه عملیاتی العماره به شهادت رسید.
 کوچه شهید آوینی33 معروف به خیابان درمانگاه
خیابان شهید آوینی33 (خیابان شفیعی 34) از فلکه دوم گلشهر آغاز و به بولوار شهید آوینی میرسد. این معبر که از چند سال قبل به درخواست اهالی از سمت شفیعی به بولوار شهید آوینی یک‌طرفه شده است، یکی از اصلی‌ترین معبرهای محدوده گلشهر است و مابین 2محله نیزه و آوینی قرار دارد. به دلیل وجود بیمارستان امام سجاد(ع) در اینجا، اهالی به آن خیابان درمانگاه می‌گویند. به‌جز بیمارستان، یک سالن ورزشی، درمانگاه، مسجد، دبیرستان، تالار پذیرایی و پایگاه سلامت گلریز هم در این خیابان قرار دارد.
نشانه زنی تیر و کمان‌بازان افغانستانی برای شکار خاطرات
صدای خنده بچه‌ها توی گوش زمین خاکی پیچیده، چشم به آسمان آبی دوخته‌اند و بادبادک‌های رنگارنگشان را در باد می‌رقصانند. از آن سوی میدان صدای پرتاب تیرها به گوش می‌رسد، از کمان رها می‌شوند و زوزه‌کشان به نشانه می‌خورند. این زمین خالی در انتهای محله ثامن در محدوده گلشهر حالا تبدیل به قرارگاه تفریحی مهاجران افغانستان ی شده است. در این گزارش به سرزمین کوچکشان پا گذاشته‌ایم تا دل به حرف‌های کمان‌داران خودآموز این منطقه بدهیم که در جمع‌های دوستانه به خود لقب «جومونگ‌های گلشهر» را می‌دهند و به این ورزش نشانه‌زنی می‌گویند.
قصه‌های مهاجران با لهجه گلشهری
فارسی‌زبانان هر جای جهان که باشند پیوندی قوی با شعر و داستان و افسانه‌های کهن دارند. منطقه5 هم شهروندان ادیب و دوستدار ادبیات کم ندارد. به سراغ جمعی از داستان‌نویسان گلشهری آمده‌ایم که بیشتر آن‌ها مهاجر هستند. انجمن آن‌ها پیشتر با عنوان «صندلی‌های روبه‌رو» معروف بود و حالا با نام انجمن «راویان داستان» شناخته می‌شود. گروهی که از دل آن افراد بسیاری با استعدادهای درخشان سر برآورده‌اند.
گنج پنهان «تاجرآباد»
روایت‌هایی از زنان سوزن‌دوز بلوچ و افغانستان ی در محله شهید باهنر که فرهنگ و تاریخ خود را در میان روزمرگی‌ها حفظ می‌کنند.
ارزان، ولی قیمتی
صاحب یکی از مهجورترین هنرهاست. دیوارهای حجره نمدمالی محمدعلی محمدی در رسالت، مانند چین‌وچروک‌های صورتش پرخط و راه است؛ قدیمی و کهنه. صبح‌ها پیرمرد جزو اولین کسانی است که کرکره مغازه‌اش را بالا می‌کشد و شب‌ها جزو آخرین نفرهایی است که قفل به آن می‌زند. محمدعلی از آن دسته کسبه‌ای است که زندگی روزمره ساده‌ای دارند. در و دیوار حجره پر از نمدهای کوچک و بزرگ است. برای همین است که مغازه‌اش می‌تواند پاتوق همه هنردوست‌هایی شود که دلشان برای قدیمی‌ها تنگ می‌شود.