پس از فوت او سیدابراهیم باغدار آن را به دست میگیرد. سیدمحمد سادات هم پس از پدر و پدربزرگ چراغ مسجد را روشن نگه میدارد. او حالا در بستر بیماری افتاده است اما محمد شیری، نماینده متولی مسجد ، تمام امور آن را به دست گرفته است، دوست و فامیل خانوادگی آنها که از همان دوران کودکی به مسجد رفتوآمد داشته است. حالا در همین فضای کوچک فعالیتهای بزرگی شکل گرفته است.
تنها چند در چوبی در ابتدای خیابان پاچنار و در هوای سرد آذرماه کافی است تا پای آدم را برای تماشا سست کند. نه خبری از آدمهای قدیمی پاچنار هست، نه درختهایی که روزی این کوچه را بهنام خود کرده است. پاچنار یکی از فرعیهای آیتالله بهجت8 است. شاید عمر زیاد و سایه پهن و وسیع این درخت علت کاشت آن بوده است. بعضی از ساکنان چیزی از گذشته کوچهای که در آن زندگی میکنند نمیدانند. برخیها هم خوشحالاند این نام از سر معبر آنها کم نشده است و به پاچناری بودن خود میبالند.
هیئت ریحانةالحسین(ع) سالها پیش راهاندازی شده و محلی برای کارهای فرهنگی جوانان است اما آقا علیرضا درباره اینکه چرا به فکر راهاندازی و اداره هیئتی مذهبی افتاده است، میگوید: جاذبه امام حسین(ع) هر قلبی را به خود متمایل میکند و میتواند کانونی برای گرد هم آمدن هر قشری بشود که بزرگترین کارها را هم انجام دهند.
این بار درباره آن بخش از نوغان خواهیم گفت که به روایت این دوست عزیز چون طفل جدا مانده از مادر است و اکنون دیگر تنها در ذهن قدیمی های مشهد است اگرنه برای آن هایی که برای نخستین بار وارد آن می شوند، «آصفی» یا«طبرسی 11» است و برای کسبه بعد از «چهارسوق» هم «کوچه سیابان». این نام های متعدد هم هرکدام داستانی دارد
کوچه کرامت56 امکانات و ظرفیتهای خوبی دارد. مسجد ی که در آن قرارگرفته پایگاه فعالیت افراد سن و سالدار و جوان است. مدرسهای هم در محدوده هست که این معبر را پرتردد کرده است.مرکز بهداشت محله هم همسایه ساکنان کوچه کرامت۵۶ است. فضای سبز انتهای این کوچه نیز در محله مهرآباد جالب توجه است و مکان تفریح بسیاری از خانوادهها در تابستان و بهار میشود. خانههای بازسازی و نونوارشده آن هم حکایت از دلبستگی اهالی به محل زندگیشان دارد.
من معتقدم چراغ مسجد نباید خاموش بماند. به همین دلیل اگر کسی باشد یا نباشد، هر روز ظهر و مغرب در مسجد را باز میکنم، چراغها را روشن میکنم و از بلندگو اذان پخش میکنم تا مسجد سوتوکور نماند.
به مردم که اعتماد کنیم، همه چیز درست می شود. حاج آقا علیرضا نظری این را می گوید و از این جریان تجربه های شیرینی به خاطر دارد. تعریف می کند: فرصت خوبی بود که هرکس خودش را محک بزند. مردم اینجا شاید سرمایه دار و پول دار نباشند اما تا دلتان بخواهد مرام دارند. موردی داشتیم یک از اهالی ارثیه ده میلیونی ای را که به او رسیده بود بخشید یا دانش آموزی همه پول توجیبی اش را که داخل قلک جمع کرده بود برای ساخت مسجد اهدا کرد. یکی هم پول درها و پنجره ها را داد. مرحوم محمدعلی نوروززاده خانه اش را وقف کرده بود که از محل فروش آن بخشی از هزینه ها جفت و جور شد.