مسجد

روضه‌خوان محله زرکش به دیدار حق شتافت
زین‌العابدین سراجی یکی از قدیمی‌ترین روضه‌خوان‌های خیابان توس85 بود. خودش در مصاحبه آخرش گفت 88سال دارد و نزدیک به 38سال در محله زرکش زندگی کرده است. اما هنوز آرامش روستای کودکی‌اش رویین اسفراین را فراموش نکرده است. صدای آقا زین‌العابدین هنوز توی گوشم مانده است: روستای ما به شکل پلکانی بود، روستایی در دره‌ای سرسبز که زمستان‌های پربرف و سردی داشت و تابستان‌های معتدل. در این روستا چهار اصله درخت چنار با قدمتی پانصدساله وجود دارد.او ده‌ساله بود که پدر دستش را گرفت و به مکتب‌خانه فرستاد:معلم مکتب وقتی قرآن می‌خواندم تشویقم می‌کرد و می‌گفت زین‌العابدین صدای خوبی داری. من هم از تعریف میرزا جلو بچه‌ها ذوق می‌کردم.
2دهه میزبانی در جاده ولایت
نرسیده به انتهای خیابان پیامبر اعظم(ص)23 در سبز رنگ و بزرگی در حاشیه معبر دیده می‌شود. مثل بسیاری از مساجد دیگر زیرزمین مسجد را که سال‌ها قبل در آن نماز می‌خواندند تبدیل به آشپزخانه کرده‌اند. نمای آجری آن ساده است و سر در آن را با چند پرچم رنگی تزیین کرد‌ه‌اند. زمین 1600متری مسجد و مجتمع فرهنگی و اجتماعی حضرت محمد(ص) سال1379 با همت و کمک اهالی و خیران خریداری شده است و با همت ساکنان آجر به آجر بالا رفته و حالا یکی از مساجد فعال در محله امام هادی(ع) است.
خیابان افسر، پر از تاریخ و داستان است
«افسر» خیابانی است بابیش‌از یک‌کیلومتر در مرکز مشهد؛ جایی بین ایستگاه راه آهن و حرم مطهر رضوی. دقیق‌ترش را اگر می‌خواهید، این‌طور می‌شود: خیابانی که سه خیابان شهیدهاشمی‌نژاد، آیت الله بهجت و بیهقی را قطع می‌کند.خیابان افسر از دو طرف بسته است. ته شرقی محله به یک بن‌بست می‌رسد؛ در نزدیکی‌های کوچه نوغان و ته غربی آن به بن‌بست دیگری می‌رسد، نزدیکی‌های کوچه حسین‌باشی. آخرین خانه سمت شرقی یک آپارتمان بزرگ است که در گذشته، خانه‌ای بود معروف به خانه «چهل‌خانواری». از آن خانه‌های قدیمی که یک حیاط بزرگ با حوض پر‌آب وسطش و دور‌تا‌دورش اتاق‌هایی بود که توی هر‌کدام از آن‌ها یک خانواده زندگی می‌کردند با آشپزخانه و سرویس بهداشتی اشتراکی برای همه.
خواستگاری ساده بعد از زیارت امامزاده
با خوانده‌شدن خطبه عقد پیوندی جاودان بین این زوج جوان شکل گرفت اما بخش شنیدنی ماجرا این است که محمد در آن روز حتی حاضر نشد از مرخصی استحقاقی‌اش استفاده کند، مبادا کار زمین بماند. محمد رفعتی دراین باره می‌گوید: روز عقدمان، روز شیفتم بود. معمولا روز کاری ما از ساعت هفت صبح امروز تا هفت صبح فرداست و من می‌دانستم روز عقدم باید در محل کارم حاضر باشم. برای همین روز قبل آرایشگاه ساده‌ای رفته بودم. خانواده هم قرار بود کت و شلوارم را با خودشان بیاورند. وقتی برای گرفتن مرخصی ساعتی نزد مافوقم رفتم و گفتم قرار است در مراسم عقدی که در حرم برگزار می‌شود حاضر شوم، باور نمی‌کرد عقد خودم باشد و من سر خدمتم باشم!
کوچه منتهی به کوه
تا پیش از سال 92 این کوچه منتهی به کوه‌های جنوبی و سراسر خاکی و بدون سازه بود. از این سال کم‌کم ساخت‌و‌سازها پا گرفت اما تا سال 97 هنوز نمی‌شد نام یک کوچه را بر آن گذاشت. از سال 97 به بعد، ساخت‌و‌سازها در کوچه بالا گرفت و آپارتمان‌های پنج‌شش‌طبقه یکی‌یکی ساخته شدند. حالا این کوچه که «شهید اکبری» نام‌گذاری شده است، یکی از پرترددترین کوچه‌های منطقه9 محسوب می‌شود. معبر انتهای کوچه هنوز به طور کامل ساخته نشده است و به همین دلیل کوچه اکنون بن‌بست است.
کوچه هشت‌آباد یادآور خاطرات تابستانی مردم مشهد
کوچه عبادی12 از زمان جنگ تحمیلی به نام شهید محمدزاده مزین شده است. این معبر در گذشته به «هشت آباد» شهرت داشته است. نامی برگرفته از باغی به همین نام که در میانه کوچه قرار داشت. به گفته ساکنان قدیمی کوچه، باغ هشت‌آباد وقفی بوده است‌. روزگاری دور، زمانی که هنوز مردم در خانه‌هایشان یخچال نداشتند یخدان باغ هشت‌آباد، یخ تابستان‌های مردم را تأمین می‌کرد. این بوستان یادآور خاطرات تابستانی اهالی کوچه است. پایانه شهدا، مسجد یزدی آبادی و حسینیه آذربایجانی‌های تبریز از ظرفیت‌های این کوچه به شمار می‌روند.
غواص 15 ساله‌ای که با عشق به جبهه رفت و در «مجنون» شهید شد
مادر شهید ضابطی از عیدغدیرهایی که خانه پدرهمسرش کلی برو بیا داشت؛ از همان سال اولی که عروس ضابطی‌ها شدم، روز عیدغدیر از 9صبح تا 11شب منزلشان پر از میهمان بود. من و سه جاری دیگرم و خواهرهای همسرم از صبح تا شب سر پا بودیم. پدرشوهرم سینی بزرگی را روی کرسی می‌گذاشت و آن را پر از دوزاری می‌کرد. آن‌قدر میهمان داشتند که وقتی شب می‌شد، ظرف عیدی خالی شده بود. من سر از پا نمی‌شناختم؛ از ته دل خوشحال بودم که به یکی از فرزندان نسل حضرت فاطمه(س) خدمت می‌کنم.