بهمن سال 1398 نخستین رویداد تولید محتوای دیجیتال در سطح استانی برگزار و تیم ناحیه بسیج میثم در میان شرکتکنندگان شهرهای خراسانرضوی اول شد. تیمی سهنفره متشکل از ۳ جوان منطقه 4 که تنها موضوعیکه آنها را کنار هم قرار داد، دغدغه نو جوان ان و جوان ان این مرزوبوم بود. کسب مقام سومی کشوری در دومین مرحله برگزاری این رویداد، بهانهای بود تا به سراغ این ۳ نفر برویم. سیدجواد حسینی، محمدرضا کوهستانی و مهدی آذری که وجه اشتراکشان علاقهمندی به طراحی و تولید بازیهای رایانهای با محتوای مفهومیارزشی است.
٢٥سال بیشتر ندارد، اما در همین سن و سال کولهباری از تجربه و خاطره روی شانههایش دارد. در کودکی به واسطه پدر و برادر کشتیگیرش به این رشته ورزشی علاقهمند میشود و پس از آن در ردههای مختلف موفق به کسب مدالهای رنگارنگ میشود. اما همه چیز به همین خوبی و خوشی پیش نمیرود و مصدومیتی ناخواسته در روزهای اوج زندگی ورزشیاش، انرژی و انگیزه او را میگیرد و از میادین دورش میکند. اما او که آدم کنار کشیدن و یک جا نشستن نبوده دوباره سرپا میایستد و این مسیر را به شیوهای دیگر طی میکند.
تیم فوتسال«ملی پوشان صبای نوین» گام به گام از لیگهای مختلف صعود کرد و امروز مدعی صعود در فصل آینده لیگ دسته2بزرگسالان کشور است. «مهدیار خورسندی» 19ساله کاپیتان این روزهای تیم است. او یکی از افرادی است که با هدایت بازیکنان در زمین نقش پررنگی در موفقیتهای تیم داشته است.
حماسه ناوها در برگ تاریخ ایران درست چهار ماه مانده به صدور قطعنامه ایران و عراق و در نخستین روز از ماه مبارک رمضان اتفاق افتاد. آمریکاییها ساعت ۸ صبح ۲۹ فروردین ۶۷ حملات خود را آغاز کردند؛ حماسهای که با مقاومت ناوهای سهند و سبلان دربرابر تجاوز آمریکا رقم خورد. آمریکاییها قصد حمله به سکوهای نفتی ایران را داشتند. ناوهای سهند و سبلان، چون کوه مقابل این حملات ایستادگی کردند و خیال خام آمریکا نقش بر آب شد. روایت پیش رو، هم کلامی با خانواده جوان ترین شهید ناو سهند، شهید مهناوی علی اصغر نظری امیرآبادی است.
هفت خوانشگر گروه به روی سن میآیند و ما را به دنیای کلماتشان میبرند. کلماتی که برای خوانششان گروه چندین ماه زمان گذاشته است تا یک کار خوب را اجرا کند. تماشاگران که اغلب جوان هستند سوار بالِ کلمات میشوند و به روز عاشورا میرسند. کلمات این بار از سوی آدمها روایت نمیشوند و این اشیای جان گرفته صحرای کربلا هستند که به حرف آمدهاند و سعی میکنند از رنج روز واقعه بگویند.
اصغری متولد 1382است. او از پدرش که خود در نو جوان ی و جوان ی دونده بوده عشق به این رشته ورزشی را به ارث برده، دویدنهای او از بوستانها و معابر، امروز به پیستهای دوومیدانی رسیده است. دونده محله سیدی درباره ورودش به دنیای ورزش تعریف میکند: «آغاز افتخارات من از دبستان همت در سال93 بود. در تیمهای ورزشی مدرسه حضور داشتم و در سطح ناحیه2 آموزش و پرورش عناوین زیادی کسب کردم که باعث علاقهمندی بیشترم به ورزش و رشته دوومیدانی شد.»
«وقتی در مقابل پدرم و مادرم نشستم و گفتم قصد داریم مراسم ازدواجمان را در مسجد محله برگزار کنیم با چهره متعجب مادر و ابروهای در هم کشیده پدر روبهرو شدم. صدای پدرم جدی شد و گفت: «حرفت را دوباره تکرار کن!» من هم مصممتر از قبل گفتم «من و عاطفه قصد داریم مراسم ازدواجمان را در مسجد پنجتن بگیریم، البته رضایت شما برایمان مهم است.»حامد با تعریف این صحنه میگوید پدر و مادرش پس از گفتوگوی بسیار با او، حرفش را خیلی جدی نگرفتند و با این تصور که خانواده همسرش مخالفت خواهند کرد، به او گفتند: «نظر خانواده همسرت مهم است.»