حماسه ناوها در برگ تاریخ ایران درست چهار ماه مانده به صدور قطعنامه ایران و عراق و در نخستین روز از ماه مبارک رمضان اتفاق افتاد. آمریکاییها ساعت ۸ صبح ۲۹ فروردین ۶۷ حملات خود را آغاز کردند؛ حماسهای که با مقاومت ناوهای سهند و سبلان دربرابر تجاوز آمریکا رقم خورد. آمریکاییها قصد حمله به سکوهای نفتی ایران را داشتند. ناوهای سهند و سبلان، چون کوه مقابل این حملات ایستادگی کردند و خیال خام آمریکا نقش بر آب شد. روایت پیش رو، هم کلامی با خانواده جوان ترین شهید ناو سهند، شهید مهناوی علی اصغر نظری امیرآبادی است.
هفت خوانشگر گروه به روی سن میآیند و ما را به دنیای کلماتشان میبرند. کلماتی که برای خوانششان گروه چندین ماه زمان گذاشته است تا یک کار خوب را اجرا کند. تماشاگران که اغلب جوان هستند سوار بالِ کلمات میشوند و به روز عاشورا میرسند. کلمات این بار از سوی آدمها روایت نمیشوند و این اشیای جان گرفته صحرای کربلا هستند که به حرف آمدهاند و سعی میکنند از رنج روز واقعه بگویند.
اصغری متولد 1382است. او از پدرش که خود در نو جوان ی و جوان ی دونده بوده عشق به این رشته ورزشی را به ارث برده، دویدنهای او از بوستانها و معابر، امروز به پیستهای دوومیدانی رسیده است. دونده محله سیدی درباره ورودش به دنیای ورزش تعریف میکند: «آغاز افتخارات من از دبستان همت در سال93 بود. در تیمهای ورزشی مدرسه حضور داشتم و در سطح ناحیه2 آموزش و پرورش عناوین زیادی کسب کردم که باعث علاقهمندی بیشترم به ورزش و رشته دوومیدانی شد.»
«وقتی در مقابل پدرم و مادرم نشستم و گفتم قصد داریم مراسم ازدواجمان را در مسجد محله برگزار کنیم با چهره متعجب مادر و ابروهای در هم کشیده پدر روبهرو شدم. صدای پدرم جدی شد و گفت: «حرفت را دوباره تکرار کن!» من هم مصممتر از قبل گفتم «من و عاطفه قصد داریم مراسم ازدواجمان را در مسجد پنجتن بگیریم، البته رضایت شما برایمان مهم است.»حامد با تعریف این صحنه میگوید پدر و مادرش پس از گفتوگوی بسیار با او، حرفش را خیلی جدی نگرفتند و با این تصور که خانواده همسرش مخالفت خواهند کرد، به او گفتند: «نظر خانواده همسرت مهم است.»
فارسیزبانان هر جای جهان که باشند پیوندی قوی با شعر و داستان و افسانههای کهن دارند. منطقه5 هم شهروندان ادیب و دوستدار ادبیات کم ندارد. به سراغ جمعی از داستاننویسان گلشهری آمدهایم که بیشتر آنها مهاجر هستند. انجمن آنها پیشتر با عنوان «صندلیهای روبهرو» معروف بود و حالا با نام انجمن «راویان داستان» شناخته میشود. گروهی که از دل آن افراد بسیاری با استعدادهای درخشان سر برآوردهاند.
دوام ثامن به معنی داوطلب واکنش اضطرای محله است. من بعد از فراگرفتن آموزشهای لازم اکنون مسئول یکی از گروههای دوام ثامن منطقه هستم و 10 نفر عضو دارم. در این مدت آموزشهای مختلفی را در حوزه رعایت ایمنی فرا گرفتهایم و سعی کردهایم تا بین اعضای جامعه و خانواده نیز منتقل کنیم.
روایت، داستان زندگی ورزشی فائزه رجبی، دختر هجدهساله محله دروی است؛ دختری سرشار از هیجان و انرژی که دهها حکم قهرمانی در کارنامه ورزشیاش دارد؛ مقام سوم دوی امدادی کشوری در سال1394، مقام دوم کشوری در مسابقات دوی 400متر همین سال، مقام دوم دوی امدادی استانی سال1396، مقام دوم استانی در مسابقات دوی 800متر، مقام سوم مسابقات محلی جام رمضان سال1398 و... . او محصل رشته تربیتبدنی هنرستان فاطمةالزهرا(س) است.